یورونیوز - کشته شدن حسن نصر الله، رهبر و سایر فرماندهان ارشد حزب الله لبنان، این گروه را تا مرز فروپاشی پیش برده است. محسن سازگارا، تحلیلگر ایرانی مقیم آمریکا درباره ضربه بیسابقهای اسرائیل به حزبالله لبنان و پیامدهای این رویداد برای تهران با یورونیوز گفتوگو کرده است.
سازمانی به نام حزبالله در کمتر از یک هفته بین ۳ تا ۵ هزار نفر از نیروهایش با انفجار پیجرها و بیسیمها از رده خارج شدند، تقریبا هر ۱۰ عضو شورای فرماندهی حزبالله، سیاسی و نظامی، کشته شدند و از همه مهمتر اینکه ارتباطات این سازمان الان مختل است.
یعنی با تلفن و بیسیم نمیتوانند تماس بگیرند چون اسرائیل شنود میکند، پیجر هم که از رده خارج شد، تنها راهی که برایشان باقی مانده این است که دور هم جمع شوند ولی تا دور هم جمع میشوند، چنانکه در حمله به ناحیۀ ضاحیه دیدیم، اسرائیل نفوذی دارد و متوجه گردهماییشان میشود و اعضای حزبالله را میکشد.
وقتی سلسله اعصاب و ارتباطات یک سازمان مختل شود، طبیعتا نمیتواند درگیر جنگ شود. اگر هم درگیر شود بسیار آسیبپذیر خواهد بود. هر سازمانی در موقعیت فعلی حزبالله قرار بگیرد، یعنی فرماندهانش کشته شوند، نیروهای ارشدش هم در انفجار پیجرها از بین بروند یا از میدان بیرون شوند و ارتباطاتش هم مختل باشد، قاعدتا در وضعیت بسیار ضعیفی قرار میگیرد. بنابراین الان ابتکار عمل دست اسرائیل است و هر کاری بخواهد، با این سازمان میتواند بکند. باید دید که اسرائیل چه کار میکند. الان حزبالله در موقعیتی نیست که ابتکار عملی داشته باشد.
ظاهرا برخی از طرفداران «جبهه مقاومت» به جمهوری اسلامی انتقاد دارند که چرا در یکی دو هفتۀ اخیر به درخواست حزبالله لبنان بیاعتنایی کرد و اقدام نظامی علیه اسرائیل انجام نداد. اگر جمهوری اسلامی چنین کاری میکرد، آیا ممکن بود فشار بر حزبالله کمتر شود و نصرالله و فرماندهانش این طور کشته نشوند؟
جمهوری اسلامی یک بار مستقیم به خاک اسرائیل حمله کرد ولی شکست خورد؛ برای اینکه نزدیک به ۳۰۰ پهپاد و موشک روانۀ اسرائیل کرد و فقط ۶ تای آنها به خاک اسرائیل رسید و یکی از این موشکها منجر به کشته شدن یک دختر چوپان فلسطینی در بیابان شد و دو تا از موشکها هم به یک پایگاه هوایی اسرائیل رسید که خسارتی به بار نیاورد. بنابراین امکان ورود به جنگ برای جمهوری اسلامی وجود ندارد.
بویژه اینکه آن بار آمریکا جلوی دست اسرائیل را گرفت تا تلافی نکند، ولی این بار آمریکاییها به جمهوری اسلامی گفتهاند که دیگر جلوی اسرائیل را نمیگیرند و دست اسرائیل باز خواهد بود که حملۀ مستقیم ایران را تلافی کند. فرماندهان نظامی آقای خامنهای هم بعد از کشته شدن اسماعیل هنیه توصیه کردند ایران به اسرائیل حمله نکند چون اگر یکی بزنند، اسرائیل ده تا میزند و بعدش باید به فکر آتشبس باشیم چون اگر ادامه دهیم، اسرائیل دست برتر را خواهد داشت.
چون دو کشور مرز زمینی ندارند که جنگ زمینی بخواهد صورت گیرد. جنگشان هوایی خواهد بود و توان ایران هم موشکی است. نیروی هوایی ایران برای جنگ با اسرائیل اصلا کارآمدی ندارد. بنابراین گزینۀ جنگ ایران با اسرائیل برای حمایت از حزبالله لبنان، اگر از سوی برخی طرفداران یا اعضای حزبالله مطرح شده باشد، برای خامنهای گزینۀ بسیار دشواری است؛ چون نیروهای مسلحی که شکست بخورند، خیلی از اوقات اسلحهشان را برمیگردانند رو به دیکتاتور و ژنرالهایش.
به همین دلیل هم خامنهای با احتیاط حرکت کرده و کاری نکرده. ضمن اینکه من شک دارم حتی اگر ایران موشک روانه میکرد به سمت اسرائیل، اسرائیل به دلیل درگیری با حزبالله در لبنان، از جنگ با ایران پرهیز میکرد. نیروی هوایی اسرائیل خیلی قویتر از این است که در آنِ واحد فقط با حزبالله لبنان بتواند بجنگد.
اسرائیل در طول حیاتش چهار جنگ بزرگ با عربها کرده و در همۀ جنگها هم پیروز شده. گاهی چهار یا پنج کشور عربی همزمان به اسرائیل حمله کردند ولی اسرائیل از پس همهشان برآمد. بنابراین این حرف که اگر ایران به اسرائیل حمله میکرد حسن نصرالله کشته نمیشد، به نظرم حرف درستی نیست و توقع بجایی هم نبود.
آیا کشته شدن حسن نصرالله موجب تعدیل سیاست منطقهای جمهوری اسلامی خواهد شد؟
کشته شدن نصرالله و ضربه خوردن حزبالله که نور چشم جمهوری اسلامی و ستون فقرات محور مقاومت و استراتژی «محو اسرائیل» بود، و همین طور حماس که طی یک سال گذشته این طور ضربه خورده و عملا از کارآمدی افتاده، و نیز حشدالشعبی عراق که دچار اختلافات شدیدی شده و وساطت اسماعیل قاآنی هم بین آنها فایدهای نداشته، و البته ضربههای سنگین به نیروهای تحت امر جمهوری اسلامی در سوریه، که محصول بیش از دوهزار حملۀ هوایی اسرائیل بوده، شرایطی پدید آورده که مصداق شکست خوردن سیاست استفاده از نیروهای نیابتی برای محو اسرائیل است.
آقای خامنهای الان سر یک سهراهی قرار دارد. راه اول جنگ با اسرائیل است. چنان که گفتم، فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی، اگر از سرداران دهنگشاد ردهبالا بگذریم، چنین توصیهای نمیکنند. سرهنگها که معمولا از بیلیاقتی ژنرالها آزرده میشوند، و افرادی عملیاتیاند و فهم کافی دارند، چه در ارتش چه در سپاه، جنگ با اسرائیل را عملی نمیدانند و میگویند این کار را نکنیم.
در درون حکومت، دولت و بقیۀ بخشها هم اصلا چنین جنگی را توصیه نمیکنند. بخشهای امنیتی از مخالفت مردمی نگرانند. بسیج ریزش کرده و نتوانستهاند این ریزش را جبران کنند. اقتصاد ایران هم اصلا در موقعیتی نیست که اگر کار به جنگ با اسرائیل بکشد، بتواند دوام بیاورد. اسرائیل اگر زیرساختهای ایران، مثل نیروگاهها، پالایشگاهها، پلهای مواصلاتی و غیره را بزند، کشور واقعا فلج خواهد شد.
بنابراین بعید است که خامنهای گزینۀ جنگ را انتخاب کند. راه دوم، صلح است. سرکشیدن جام زهر یا به قول خودش نرمش قهرمانانه. مثل کاری که خمینی کرد. یعنی وقتی پس از شش سال و نیم جنگ ادامه دادن جنگ، حتی نتوانست بصره را بگیرد، آتشبس را پذیرفت و گفت جام زهر خوردم. خامنهای این کار را هم انجام نمیدهد؛ برای اینکه شجاعت پذیرش شکست را ندارد و ضمنا نگران درون حکومتش است؛ یعنی همین افرادی که سی سال است دور همین حرفهای اسرائیلستیزانه جمع کرده.
ضمنا دست روسها هم در سیاست ایران باز است و اعمال سیاستهای روسیه و پوتین را هم دست کم نباید گرفت. میماند راه سوم یا به قول خود خامنهای صبر استراتژیک و سیاست نه جنگ نه مذاکره و ادامۀ همین وضعیت فعلی که بیش از هر چیزی مملکت ما را فرسوده میکند.
ظاهرا تبعات عملیات ۷ اکتبر برای جبهۀ مقاومت به این زودی به پایان نخواهد رسید. به نظرتان آیا اسرائیل در پی جنگ با جمهوری اسلامی است و یا دست کم ممکن است آیت الله خامنهای را هم به سرنوشت اسماعیل هنیه و حسن نصرالله دچار کند؟
اینکه اسرائیل در داخل ایران دست به ترور خامنهای و یا مجتبی خامنهای بزند، بعید است. چنین کاری جزو پرنسیبهای اسرائیل نیست مگر اینکه با ایران در حالت جنگ قرار گیرد. چنان که با حزبالله درگیر جنگ شد. اگر ایران و اسرائیل رسما درگیر جنگ شوند، در این صورت اسرائیل مجاز میشود سران و فرماندهان طرف مقابل را بزند.
حالا اینکه چقدر امکانش را دارد و چطور این کار را انجام خواهد داد، نمیدانم. ولی در حالت فعلی بعید میدانم که اسرائیل بخواهد جبهۀ جنگ با ایران را باز کند. مگر اینکه ایران جنگ را شروع کند. بنابراین همان طور که اسرائیل تا وقتی که تهدید حماس را از بین نبرده بود، به سراغ حزبالله نرفت، به نظرم تا وقتی که حزبالله را به جایی نرساند که خیالش از تهدید این گروه راحت شود، احتمالا کاری به کار ایران نخواهد داشت.
ولی اسرائیل فشارش بر این است که داستان محو اسرائیل و استراتژی جمهوری اسلامی که درست کردن گروههای تروریستی بوده، باید تغییر کند. قاعدتا بعد از تعیین تکلیف حزبالله، اسرائیل برای این استراتژی جمهوری اسلامی فکری خواهد کرد و گفته است که ایران باید تغییر کند.
به نظرتان رهبر جمهوری اسلامی تا کجا از درگیری با اسرائیل پرهیز میکند؟ دیگر اینکه، آیا نتیجۀ انتخابات آمریکا میتواند تغییری در سیاست تهاجمی نتانیاهو ایجاد کند؟
خامنهای حاضر نیست تصمیماتی بگیرد و تبعاتش را بپذیرد. او بیشتر ترجیح میدهد آن پشت بنشیند و دستکش دیگران را دستش کند و اگر نتیجه خوب شد، بگوید من کردم، اگر هم بد شد، بگوید بنده هم عرض کرده بودم! بنابراین بیشترین احتمال این است که همین سیاست نه جنگ نه صلح را ادامه دهد و این قطار کهنه را روی همین ریلهای فرسودۀ ۴۵ ساله پیش ببرد تا تمام پیچ و مهرههایش از هم باز شود.
اگرچه تحریمها و دزدسالاری باندهای قدرت در درون حکومت، که کاسبان تحریمها هستند، از عواملی است که نمیگذارد او به سمت صلح برود. اما نتیجۀ انتخابات آمریکا هر چه باشد، در صورتی که اسرائیل درگیر جنگ باشد، آن دولت به کمک اسرائیل میشتابد. لابیهای نیرومند کلیمیهای آمریکا، چه در حزب دموکرات چه در حزب جمهوریخواه، آن قدر توان دارند که سیاست خارجی آمریکا را پشت اسرائیل نگه دارند.
همین الان دولت بایدن با دیپلماسی نظامیاش نیروهای پرشماری را در منطقه آماده کرده و پیغامهای روشنی به ایران داده و در حملۀ ایران به اسرائیل نیز تمامقد از اسرائیل دفاع کرد. اصولا روابط اسرائیل با آمریکا قویتر و پیچیدهتر از این است که با تغییر یک رئیسجمهور بخواهد عوض شود.
اسرائیل شاید بعد از بریتانیا تنها کشوری است که آمریکا هیأت نظامی ثابت در ارتشش دارد و هم خودش رابطه نظامی با آمریکا دارد. بنابراین هر کسی که رئیسجمهور آمریکا شود، تغییر چندانی در وضعیت موجود بین ایران و اسرائیل ایجاد نخواهد کرد.
از واکنش آیتالله خامنهای به اقدام اخیر اسرائیل، در قالب دو پیامی که پیش و پس از قطعی شدن خبر کشته شدن حسن نصرالله منتشر کرد، چه تحلیلی دارید؟
در هیچ یک از این دو پیام تهدید مستقیمی علیه اسرائیل وجود نداشت. فرماندهان نظامی ایران هم، مثل آقای باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح از تهدید مستقیم اسرائیل اجتناب کردند. خامنهای در پیامهایش بیشتر به قوی بودن و ماندگار بودن حزبالله لبنان پرداخت و اینکه حزبالله و محور مقاومت انتقام حسن نصرالله را میگیرند.
پنج روز عزای عمومی برای تروریستی مثل حسن نصرالله اعلام کرده؛ در حالی که برای کارگران مظلوم طبس که پنجاه نفرشان بر اثر بیلیاقتی مدیران جمهوری اسلامی کشته شدند، عزای ملی اعلام نکرد. به هر صورت این دو پیام خامنهای بیشتر نشاندهندۀ این بود که او حواسش هست مبادا تهدیدی کند که بوی جنگ با اسرائیل را بدهد و از عهدۀ انجامش برنیاید.
پیامهای او دلالت داشت بر ادامۀ سیاست فعلی. یعنی حرفهای گنده گنده زدن و عمل نکردن. در واقع این پیامها نشان دادند که خامنهای نه میخواهد امام حسن شود که رفت صلح کرد، نه میخواهد امام حسین شود که جنگید و کشته شد. او میخواهد به راه امام سجاد برود و فقط دعا و ناله و نفرین کند!
رقص و شادی مردم اسراییل با ترانه حسن شماعیزاده
و اما!... چرا کار در لبنان به این نقطه رسید؟