صابر گل عنبری
یک هفته از حملات موشکی سنگین ایران به اسرائیل گذشت. در این یک هفته پیوست رسانهای چند لایه و تنومندِ اسرائیل در ابعاد داخلی، منطقهای و جهانی تمام و کمال فعال بود و اظهارنظرهای مستقیم و نقلقولهای متعدد و بعضا متعارض از مقامات اسرائیلی و آمریکایی در رسانههای هر دو دال بر پاسخی بیسابقه، بزرگ، سخت و تعریف اهداف متعدد مطرح شده است.
حجم سنگین پمپاژ خبر، تقریبا در هر لحظه همه را در منطقه و به ویژه ایران در انتظار حمله «بزرگ» اسرائیل میگذاشت. اما یک هفته گذشت و خبری نشد که این امر پرسشبرانگیز است.
دو احتمال در این خصوص مطرح است که قبل از پرداختن به آنها باید گفت که در این شرایط نباید بدترین سناریوها را هم از نظر دور داشت.
احتمال نخست این که اسرائیل خود را برای یک حمله بزرگ و غافلگیرکننده مثل حمله به لبنان با شمول اهداف متعدد ایرانی (تاسیسات نظامی، هستهای و اقتصادی) آماده میکند و در حال هماهنگی لازم با آمریکا و طرفهای دیگر در این خصوص و اتخاذ تدابیر لازم برای مقابله با پاسخ بعدی ایران است. برخی در این زمینه با بازنمایی برخی تحرکات و مواضع اپوزیسیون در این روزها معتقدند که این سناریو محتملتر است و هدف را هم براندازی توصیف میکنند.
این احتمال به معنای شروع یک جنگ تمام عیار در منطقه است و نگارنده آن را دستکم در این مرحله بعید و غیر واقعبینانه میداند. البته هم اکنون هم جنگ منطقهای محدودی در جریان است و دو جنگ غزه و لبنان معنایی جز این ندارد؛ اما جنگی تمام عیار با طرفیت مستقیم ایران حداقل فعلا زود است.
اگر تصمیمی برای چنین حمله بزرگی با هدف شعلهور کردن جنگی تمام عیار در منطقه بود که طرح و برنامه آن «لزوما» میبایست از قبل آماده شده و به محض حمله ایران سریعا به اجرا گذاشته میشد و دلیلی برای تاخیر آن نبود.
فکر نمیکنم آمریکا شرایط کنونی را برای جنگی فراگیر در خاورمیانه مناسب بداند. خود اسرائیل نیز بعید است بدون آمریکا و موافقت آن و دستکم قبل از رساندن دو جنگ غزه و لبنان به ایستگاهی ما قبل آخر بخواهد درگیر جنگ تمام عیاری در منطقه شود.
به اعتقاد نگارنده، اسرائیل از لحاظ فنی و جنگافزاری توان لازم برای حمله همزمان و سنگین به اهداف استراتژیک متعددی را دارد، اما این عامل تنها شرط لازم است و کافی نیست.
رهگیری و ساقط کردن موشکها و پهپادها در عملیات «وعده صادق 1» با اطلاع قبلی، موجب شکلگیری این برآورد در ذهنیت تصمیمگیران اسرائیل و متحدان آن شد که امکان مقابله جدی و موفق با هر گونه حمله گسترده موشکی از جانب ایران وجود دارد.
اما عملیات «وعده صادق 2» همراه با قسمی غافلگیری و عبور تعداد قابل توجهی موشک و اصابت آنها به مراکز حساس اسرائیل (صرف نظر از میزان تلفات و خسارت) برآورد و جمعبندی پیشگفته را در سطح مشخصی مخدوش کرد. از این جهت که پاشنه آشیل اسرائیل، جغرافیای کوچک و نبود عمق جغرافیایی است و همین امر آن را در برابر حملات «گسترده» و «موفق» موشکی به شدت آسیبپذیر میکند.
اما تنها در یک حال حمله بزرگ اسرائیل ممکن است و آن هم این که اطلاعاتی کافی و وافی از سایتهای موشکی یا موشکهای ایران با قابلیت بالای عبور از سامانه پدافندی داشته باشد و مطمئن شود در چنین حملهای میتواند با زدن آنها هر گونه واکنش گسترده از ایران را به حداقل ممکن برساند.
احتمال دوم این که علت تاخیر، تلاش اسرائیل برای موازنه میان یک پاسخ «موثر» و «مهم» و جلوگیری از وقوع یک جنگ فراگیر است. به دلایل مختلف این سناریو را محتملتر میدانم و لحظاتی بعد از حمله موشکی دوم ایران نیز طی یادداشتی به آن پرداختم.
این احتمال مطلوب آمریکا در این شرایط نیز هست که از پاسخ اسرائیل در سطح مشخصی حمایت میکند و چه بسا آن را ضروری نیز بداند.
اما اینجا پرسش کانونی درباره ماهیت و سطح پاسخ اسرائیل است که ممکن است آمیختهای از حمله نظامی محدود و نه گسترده به هدفی یا اهدافی(غالبا نظامی) تا ترور مهم و حملاتی سایبری یا برخی از این اقدامات به شکل منفصل باشد.
در واکنش پیشروی اسرائیل حمله به تاسیسات اتمی چندان محتمل نیست؛ اما در آینده پس از بالاگرفتن تنشها در شرایط خاصی احتمال آن پس از کسب حمایت آمریکا بیشتر است.
به نظر میرسد که فعلا تمرکز اسرائیل و کانون قدرت جهانی بر خارج کردن متحدان ایران از معادلات و ادامه راهبرد تضعیف جدی خود ایران و سرمایهگذاری فزایندهتر بر تداوم اشتباهات و اوضاع داخلی با هدف تحقق اهداف یک جنگ تمام عیار به شکلی متفاوت و بدون پرداخت هزینههای سهمگین این جنگ است.
از این رو، چنان که قبلا نیز گفتهام توافق هستهای با آمریکا یا کاهش و لغو تحریمها دستکم تا چند سال آینده محتمل نیست.
در این میان،نشست شنبه آینده بایدن با سران آلمان، انگلیس و فرانسه متغیر مهمی در تعیین جهت تحولات کنونی است.