"دیر مغان" حافظ هم، عرفانی است
"دیر مغان" یک اصطلاح نمادین و پرکاربرد در شعر حافظ است. این واژه در اشعار حافظ به مکان یا حالتی اشاره دارد که در آن میتوان به نوعی به دور از تظاهر و ریاکاری، به حقیقت و سادگی زندگی و معرفت دست یافت. "دیر" به معنای عبادتگاه است و "مغان" به روحانیون و زاهدان زرتشتی اشاره دارد. حافظ در سودا و سودن"دیر مغان"، میخواهد از قیود و ظواهر دینی رسمی و شریعتگرایانه وارسته شود و به آزادی معنوی و روحانی دست یابد. از منظر حافظ این مکان نمادین جایگاهی است که در آن انسان به حقیقت عرفانی میرسد و به عشق و معرفت واقعی نزدیک میشود، بی آنکه گرفتار ظواهر و قیدهای جهان مادی باشد.
دوش از "دیر مغان" آمد یارم، قدحی در دست
مست و مخمورِ هم از دیدهٔ بد، پیوسته به لب
۱-مصرع اول میگوید "دوش از "دیر مغان" آمد یارم، قدحی در دست"
شب گذشته معشوقم از "دیر مغان" بازگشت، در حالی که جامی از شراب در دست داشت. "دیر مغان" نماد مکان یا حالتی است که آزادی از عشق معنوی در آن وجود دارد. حافظ به بازگشت یار از این مکان اشاره میکند، که خود نماد مستی عرفانی و آزادی از تظاهر و ریا است.
۲-مصرح دوم میگوید "مست و مخمورِ هم از دیدهٔ بد، پیوسته به لب"
یعنی عشقم یا همان یارم هم مست بود و هم کمی به خاطر بدبینی و چشمزخم دیگران (بد) ناراحت، اما همچنان لب به لبِ آن جام (قدح) داشت و از آن لذت میبرد. "مست و مخمور" حالتی از مستی معنوی و لذت عرفانی را نشان میدهد، و "دیدهٔ بد" به نگاه بدبینانه دیگران اشاره دارد. در عین حال یار همچنان در حال نوشیدن از جام عشق و حقیقت است و از این لذت چشمپوشی نمیکند. در مجموع، این بیت تصویر از حالت عرفانی و معنوی دارد که معشوق، به دور از دنیا و قیودات آن، در حال نوشیدن از جام عشق است و اگرچه نگاههای بدبینانه یا حسودانه دیگران وجود دارد، همچنان در مستی و شادابی خود غرق است. عرفان عشق است در مست شدن به معشوق و عروج از جهان مادی یا هستی واقعی.
گفتهاند که طریقت عرفانی به منزله عبور از شریعتگرانه دین و اعتدال است درحالیکه گریز و دوری جستن از اندیشیدن بکر و پرسیدن است. حافظ نیز عقلگرایی را تاب نمیآورد و عقل را مصلحت اندیشی دنیوی و قید و بندهای مادی متهم میکند و به ستایش از عشق میپردازد. به عنوان مثال، یکی از ابیات مشهور حافظ که به این موضوع اشاره دارد، چنین است: "عاقلان نقطهٔ پرگار وجودند ولی/عشق داند که در این دایره سرگردانند".
همچنین در بیت دیگری میگوید: "آنان که رهِ عشق گزیدند همه/در کوی جنون، عاقلیت باختند". در اینجا، باز هم عشق برتر از عقل عادی تلقی میشود و کسانی که مسیر عشق را انتخاب میکنند، به نظر حافظ، عقل محدود و منطقی خود را کنار میگذارند و به نوعی به دیوانگی عاشقانه روی میآورند. عرفان وغنودگیِ عرفانی در فرهنگ ما طریقت است در نیاندیشگی و ناپرسایی.
نیکروز اعظمی
*
*
دکتر عمه جان، گیله مرد