(منباب خالی نبودن عریضه عرض میکنم: حالا که آقایان غوغاییان و گاو گند چاله دهانان وطنی، بساط شامورتی بازیشان را در «گویا» پهن کرده و با داس کین و دشنام، این و آن را درو میکنند بهتر آن دیدم حالا که شبانه روز «نان و پنیر و جسد میخوریم»، طنزی در باب عمه جانم بنویسم بلکه از تیر ملامتشان در امان بمانم که بقول حضرت سعدی: چه حاجت است به مشاطه روی زیبا را؟)
هرکه با نا راستان همسنگ شد
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
----------------
دکتر عمه جان
عمه جان تا چشمش بمن میافتد با حیرت میگوید: چه بلایی سرت آمده پسر جان؟ چرا اینطوری عینهو مرغ پر کنده شدهای؟ خدا نکرده مریض که نیستی؟
میگویم: چیز مهمی نیست عمه جان، نگران نباشید؛ چند روزی حال و احوال خوبی نداشتم، حالا دارم یواش یواش خوب میشوم؛ بادنجان بم آفت ندارد!
میپرسد: دکتر رفتهای؟
میگویم: هنوز نه!
کیفش را باز میکند و میگوید: میخواهی چند تا آنتی بیلوتیک! بهت بدهم تا همین امروز فردا خوب و سرحال و تر دماغ بشوی؟
میگویم: آنتی بیلوتیک؟ مگر میشود آنتی بیلوتیک را بی تجویز دکتر خورد؟ از آن گذشته شما آنتی بیوتیک از کجا آوردهای؟
میخندند و میگوید: پارسال که ایران رفته بودم یک عالمه آنتی بیلوتیک و قرص و شربت خریدم با خودم آوردم امریکا! این دکترهای ینگه دنیایی لاکردارها که چیزی سرشان نمیشود؛ فقط سرشان توی کامپیوترشان است. من هر وقت مریض میشوم سه چهار تا از همین آنتی بیلوتیکها میاندازم بالاحالم خوب میشود!
پا میشوم میروم بیمارستان، دکترم نامش دکتر شاه است، نام کوچکش را هرگز یاد نگرفتهام. یک نام چهار سیلابی است!
میگویم: دکتر جان، بهتر است نامت را عوض کنی؛ آخر دکتر شاه هم شد اسم؟ اگر شاه هستی پس تاج و تخت و بارگاه و جان نثاران و غلامان خانه زاد و چاکرانت کو؟
میگوید: چرا باید اسمم را عوض کنم؟
میگویم: مگر نمیدانی نسل هر چه شاه و ملک و سلطان و خدایگان ور افتاده؟
اگر روزی روزگاری دری به تختهای بخورد و انقلابی بشود میآیند ترا بخاطر همین نامت دار میزنند! آنوقت ما از کجا یک دکتر خوبی مثل حضرتعالی گیر بیاوریم؟
دکتر شاه میخندد معاینهام میکند؛ نیم ساعتی از فرق سر تا ناخن پایم را وارسی میکند، بعدش میگوید: پا شو برو!
میپرسم: نسخهای، دوایی، چیزی؟
میگوید: چیزیت نیست! یکی دو روزی استراحت کن، مایعات بخور، سیگار نکش، از آن زهرماریها هم نخور! روزنامه نخوان، تلویزیون نگاه نکن، به تحلیلهای مفسران و سیاستمردان ایرانی گوش نده، حالت خوب خوب میشود!
وقتی میخواهم از مطبش بیرون بیایم چشمم به تابلویی میافتد.
تابلو را که میخوانم میفهمم در ینگه دنیا هم از این دکتر عمه جانها فراوانند!
روی تابلو نوشته شده است: آنتی بیوتیک داروی بسیار مهمی است برای مبارزه با بیماریهایی که از طریق «باکتری»ها ایجاد میشوند نه از طریق «ویروس ها».
آنتی بیوتیک نه تنها حریف بیماریهای ویروسی نیست بلکه مقاومت آنها را چند برابر میکند؛ همه بیماریهای زمستانی از قبیل سرماخوردگی و گلو درد و عفونت گوش و برونشیت بیماریهای ویروسی هستند و آنتی بیوتیک حریفشان نیست.
حالا ما ماندهایم معطل که خدایا! خداوندا! پروردگارا! چطوری تفاوت بین ویروس و باکتری را برای دکتر عمه جان و دیگر دکتر عمه جانهای وطنی توضیح بدهیم.
گیله مرد
*
*