Wednesday, Oct 16, 2024

صفحه نخست » چرا چپ ها از پادشاهی نفرت دارند؟

afshar.jpgمحمد هادی افشار، دانشیار بازنشسته (اجباری) دانشگاه علم و صنعت

دانشجو که بودیم، مخالفت چپ ها با محمد رضا پهلوی را به حساب مخالفتشان با دیکتاتوری و تعلق خاطرشان به دمکراسی میگذاشتیم. وقتی هم که در مجادلاتمان با چپها و یا به هنگام مطالعه جزوه های اموزشی شان به واژه "دیکتاتوری پرولتاریا" برمیخوردیم، حمل به صحت کرده و انرا تنها یک تشابه لفظی قلمداد میکردیم و لذا هیچ فکر بدی به مخیله مان در مورد دمکراسی خواهی چپها راه نمیدادیم. بعدها که با خواندن تاریخ معاصر، هر چند بصورت سطحی، در مورد مواضع حزب توده در سالهای قبل از ۳۲، متوجه شدم که این مخالفت دلیلی فراتر از اتهام دیکتاتوری دارد، چپ ها با نظام پهلوی بعنوان نظام پادشاهی مخالف بودند و به همین دلیل پس از خروج محمد رضا شاه از ایران در سال ۳۲ شعار الغای سلطنت را سر دادند.

بهانه دیکتاتوری برای مخالفت با نظام پهلوی وقتی کاملا رنگ باخت که پس از انقلاب شاهد حمایت چپ ها و بخصوص حزب توده از جناح مستبد رژیم ولایت فقیه یعنی اخوندها در مقابل جناح ازادیخواه آن یعنی بازرگان و بنی صدر شدیم. با فروپاشی شوروی و کنار رفتن نقاب ۷۰ ساله نظام "دیکتاتوری پرولتاریا" و اشکار شدن ماهیت استبدادی و عقب افتاده مارکسیسم- لنینیسم تحقق یافته، دیگر شکی برایم باقی نماند که چپ ها مشکلی با دیکتاتوری ندارند، مشکل انها با دیکتاتوریها این است که چرا خودشان در ان منصب و موقعیت قرار ندارند.

البته من به تاثیر نقش شوروی در مواضع حزب توده و چپ بین الملل در همه موضوعات اشنا هستم ولی از ورود بدان برای جلوگیری از پیچیده شدن عرایضم خودداری میکنم.


با همه این احوالات، خواندن بیانیه لیگ جوانان کمونیست بریتانیا در مورد مرگ ملکه و درخواست الغای سلطنت انهم سلطنتی که مولد قدیمیترین و موفق ترین دمکراسی دنیاست و انهم در زمانه غیبت کعبه امال کمونیستی،یعنی شوروی، مرا به این فکر واداشت که چپ ها چه مشکلی با پادشاهی دارند که هم نوع دیکتاتوری اش و هم نوع دمکراتیک اش مورد غضب انهاست. بد نیست بصورت گذرا به این نکته تاریخی اشاره کنم که چپ ها حتی حکومت پادشاهی افغانستان را که رابطه نزدیکی با شوروی داشت را هم تحمل نکردند و با کودتا ان را برانداختند.


به نظر میرسد مشکل چپ ها با نظام پادشاهی، بیش از هر چیز مشکلی از جنس روانی است. بلشویک ها در سال ۱۹۱۷ و در میانه جنگ جهانی اول روسیه ای را از حکومت پادشاهی مشروطه تزارها تحویل گرفتند که یک سر ان در مرزهای چین و مرز دیگر ان در مرزهای امپراطوری پروس یعنی اروپای مرکزی بود. در اولین گام بلشویکها ۲۰ درصد از خاک خود در اروپا را بعد از جنگ جهانی اول واگذار کرده و به مرز اوکراین عقب نشینی کردند و در گام دوم پس از هفتاد سال ۴۰ درصد دیگر از سرزمین تزارها را به هنگام فروپاشی شوروی از دست دادند و روسیه را به سرزمینهای یخزده قطب تقلیل دادند.


تقلیل روسیه قدرتمند و پهناور تزاری به روسیه ضعیف و محاصره شده فعلی بطور طبیعی عقده حقارتی در چپ ها نسبت به حکومت تزارها ایجاد کرده که با هر نوع حکونتی از حنس حکومت تزارها یعنی حکومت پادشاهی از پادشاهی تشریفاتی گرفته تا پادشاهی ریاستی یا پادشاهی مطلقه مخالفت کرده و خواستار الغای همه انها هستند.


نظام پادشاهی یاداور شکست تاریخی چپ ها ست و به همین دلیل خواستار محو ان از جهانند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy