جانبازی امام جمعه کازرون را کشت
که هستی جز تبهکاری هوسباز؟
گرفتی پاسخت از مردِ جانباز؟
اگرچه حادثه در کازرون بود
ولی افشاگرِ خشمِ درون بود
مشو خندان در آن سوراخِ مخفی
به پایان میرسد وقتِ اضافی
نیاید امنیت با آهن و سنگ
نظامت بشکند با آتشِ و جنگ
فروشد شیخکی اسرارِ راهت
نباشد اجنبی پشت و پناهت
اگر جنگاوری در صحنه هم باش
نگیری قلهها با گُرزِ خشخاش
چو غارت کردهای جانهای بسیار
بچینی خرمنی از کشتِ خون بار
نظر بر آخرِ یارِ خود انداز
چه آمد بر سرِ شیخِ زبان باز؟
بگوید مرد و زن با یارِ همرنگ
که در سوگت زند زُهره بسی چنگ
مهران رفیعی
*
*