از بازگزینی دانالد جی ترامپ بهشدت ناامید و اندوهگین هستم. هر گونه که به انتخابات گذشته نگاه کنیم، آه از نهاد آدمی برخواهد خاست؛ و گزینش ترامپ هزینههای صلح در جهان را بالا خواهد برد. چهگونه مردمان آمریکا به انتخاب دوبارهی کلاش (۱)، پشتهماندازی و فرد خطرناکی (۲) همانند دانالد جی ترامپ خطر کردند؟ شگفتانگیز است مردمانی از مدیسون و لینکلن به ترامپ برسند! به آسیبشناسی این رخداد شرمآور که از آسیبها و دشواریهایی در سپهر سیاسی، اجتماعی و حتا فرهنگی آمریکا خبر میدهد، در جایی دیگر خواهم پرداخت. (۳) با این همه کسانی که انتخاب دانالد جی ترامپ را نشانهی بحران دمکراسی یا حتا بیشتر جهانیشدن بحران دمکراسی میدانند، به احتمال دریافت مناسبی از دمکراسی ندارند؛ و از تاریخ گفتمان دمکراسی بهرهای چندان نگرفتهاند.
دمکراسی همچنان که به درستی ارنست بارکر (۱۸۷۴-۱۹۶۰) در آموزهای برای ما به یادگار گذاشته است راه حل و پاسخ به همهی دشواریهای یک جامعه نیست؛ مردمسالاری ساختاری است راه یافتن پاسخها را هموار، کمهزینه و مسالمتآمیز میکند. به زبان دیگر مردمسالاری پاسخ به یک دشواری ویژه است؛ گذار و انتقال آرام و مسالمتآمیز قدرت. در مردمسالاری گذار آرام و کمهزینه پاسخ یافته است. برای آن که در دل دمکراسی بتوان به نیازها و پرسشهای دیگر هم پرداخت و پاسخهای درخور داد کارها و نهادهای دیگری لازم است که ممکن است پیوند چندانی با گفتمان مردمسالاری، ترازها و سازوکارهای آن نداشته باشد.
انتخاب ترامپ حتا نشانه بحران در دمکراسی آمریکا هم نیست؛ کسانی که چنی ادعایی را پیشگذاشتهاند، باید دوباره تاریخ دمکراسی در آمریکا و نهادهای تنومند آن را دوره کنند. مردمسالاری خطاهای مردم را در انتخابهای خود کم نمیکند؛ که حق خطا کردن را رسمی میکند. مردمسالاری با رسمی کردن حق خطاکردن است که بازبینی و بازگزینی و امکانهای نقد گذشته و گزینشهای پیشین را نهادینه میکند. انتخاب ترامپ هزینههای بسیاری را روی دوش آمریکا و جهان خواهد گذاشت؛ اما دمکراسی آمریکا و سنگرهای آزادی و شهروندی در آمریکا استوارتر از آن است که با این بادها بلرزد؛ و با انتخاب دیوانهای همانند ترامپ به ریاستجمهوری از هم بپاشد؛ یا دچار بحران شود. در آمریکا آنچه تمرکز و انباشت قدرت نامیده میشود بهگونهای بنیادین چاره شده است. بسیار بیشتر از تمرکززدایی که در جامعههایی همانند ما آرزومند آن هستیم. در آمریکا قدرت مرکززدایی شده است؛ یعنی هستهی سخت قدرت پراکنده و چندگانه شده است. فرآیندی که رابرت ا. دال (۱۹۱۵-۲۰۱۴) آن را پلیارکی (Plyarchy) نامیده است. ایالتها، کانتیها، شهرها و بسیاری از مرزکشیهای حقوقی و جغرافیایی در آمریکا چنان لایهلایه است که ایستادهگی در برابر حقوق شهروندی و نادیده گرفتن آن چندان ساده و کمهزینه نیست.
گزینش ترامپ یک گزینش بسیار بد اما دمکراتیک است؛ و میتواند از اتفاق و ناخواسته به تنومندتر شدن دمکراسی آمریکا کمک کند. به تعبیری که در ادبیات فارسی آمده است ادب دمکراسی را باید از بیادبان آن آموخت. کسانی که برآمد انتخابات آمریکا را بحران دمکراسی، یا جهانیشدن بحران دمکراسی میدانند، هنوز گرفتار آموزههای افلاطونی هستند؛ (به زبان بسیار گویای فرهنگ کوچه) حرف مفت میزنند؛ و اندکی تا قسمتی به انگارهی نظارت استصوابی آلودهاند.
اکبر کرمی
پانویسها
۱) دانالد ترامپ در دورهی نخست ریاستجمهوری خود بیش از ۳۰ هزار دروغ گفته است که در رسانههای آمریکا به آن پرداخته و بررسی شده است. روزنامهی واشنگتن پست به همهی این دروغها پرداخته است.
۲) پرداخت دروغ بزرگ تغلب در انتخابات ۲۰۲۰، ایستادهگی در برابر انتقال آرام قدرت و یورش به کاپیتول نمونههایی اندک از خطرناک بودن این فرد است.
۳) زور دروغ را ما در جامعه دست کمگرفتهایم! زور دروغ است که در جامعههای دمکراتیک، به ویژه هرگاه دشواریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بالا میگیرد، به موجهایی از مردمگرایی (پوپلیسم) دامن میزند، و جامعه به ویژه جریانهای پیشرو را چند گام پس میراند. اما دیریازود موجهای پسین از راه خواهند رسید و ترازهای جدیدی را برای جامعه تدارک خواهند دید. حرکتهای انسانی همیشه زیگزاگی است. تاریخ با آزمون و خطا کار میکند؛ دموکراسیها هم.
زنان ایران؛ تیری درچشم اسفندیار نظام! بابک خطی
سوابق رادیو تندر و جمشید شارمهد، بهروز ورزنده