Monday, Nov 11, 2024

صفحه نخست » شوخی تلفنی پزشکیان با بن سلمان!

tanz.jpgکانال تلگرام دغدغه‌های مسعود

دفتر خاطرات روزانه پزشکیان (طنز) یک‌شنبه، ۲۰ آبان

صدمین روز [شروع به کار] دولت [چهاردهم] هم‌زمان شد با قطعی‌های [منظم] برق به‌خاطر نسوزاندن مازوت در نیروگاه‌ها. مجبوریم با واقعیت [ناترازی‌ها] کنار بیاییم. ماه عسلی هم نبود که تمام شود. فقط یک [میز] عسلی بود که در جلسات شورای سران [قوا] استفاده می‌کنیم. در تهران قرار بود ساعت ۱۱ جدول خاموشی‌ها را روی سایت شرکت [توزیع] برق بگذارند. این‌قدر هجوم آورده شد که سایت پایین آمد. مردم حق دارند که بخواهند بدانند [خاموشی‌های برق چه ساعتی است]. متأسفانه از صف کوپن دهه شصت رسیده‌ایم به صف دانلود جدول خاموشی‌های برق. چاره‌ای نیست. باید قبول کنیم که خوب کار نکرده‌ایم. قرار شد به تهرانی‌ها [ساعات خاموشی] پیامک هم بشود. امیدوارم زیرساخت‌های اپراتورهای تلفن‌های همراه جواب‌گو باشد.

در فضای مجازی دیدم یکی از کارشناس‌های فناوری اطلاعات [محمد کشوری] گفته اگر به فکر زیرساخت‌های ارتباطی هم نباشیم، چند سال دیگر در آنها هم خاموشی خواهیم داشت. ناترازی در آنجا هم داریم. تنها چیزی که انگار در آن ناترازی نداریم، سوژه برای دعوا [با یکدیگر] است. صادر هم می‌توانیم بکنیم. حیف کسی برایش پول [واقعی] نمی‌دهد. البته قرارگاه‌های مجازی برایش بودجه خرج می‌کنند. جلسه‌ای برای [بررسی راهکارهای رفع] ناترازی برق هم داشتیم. قرار شد ساخت نیروگاه‌های انرژی پاک از سوی بخش خصوصی را تسهیل کنیم. در جلسه [بررسی طرح‌های توسعه دریامحور منطقه ساحلی] مکران هم روی بحث انرژی و به‌خصوص انرژی‌های تجدیدپذیر تأکید کردم.

عصر با آقای [محمد] بن سلمان [ولیعهد عربستان] تلفنی صحبت کردم. گفتم سرم شلوغ است و عذرخواهی کردم که نمی‌توانم خودم به نشست [ویژه] سازمان همکاری‌های اسلامی بروم. [محمدرضا] عارف را به جای خودم می‌فرستم. پشت تلفن خواستم روابط‌مان [با عربستان] را گرم‌تر کنم، به شوخی گفتم من پزشکی خوانده‌ام و عارف مهندسی. به همین خاطر ریاضی‌اش بهتر است و در ریاض بهتر می‌تواند ایفای نقش کند. فکر کنم شوخی‌ام را متوجه نشد. به یک زبان دیگر شوخی کردن واقعا سخت است. [رافائل] گروسی [مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی] هم چهارشنبه قرار است به تهران بیاید. سفر مهمی است. اگر به عربستان می‌رفتم، فرصت نمی‌شد خودم را برای سفر گروسی آماده کنم.

شب با چند نفر از اقتصاددان‌ها جلسه بود. تیم اقتصادی دولت هم بودند. برنامه‌ها و ایده‌هایشان برای اصلاحات اقتصادی را گفتند. روی کاغذ حرف‌شان درست است. اما در عمل هزار چیز دیگر را هم باید در نظر گرفت.

تیم ملی [فوتبال] اردو دارد. الیاس [حضرتی] یک سر رفته بود پیش‌شان. برایش خوب است. شاید انگیزه بگیرد کمی ورزش کند و کمی به تناسب اندام نزدیک شود.

آقای امیرخانی [این دفعه دیگر رضایشان] یادداشت دیشب را در کاناش بازنشر کرده است. بچه‌های هلدینگ رسانه‌ای گفتند بهمن دارالشفایی هم نظرش درباره آقای امیرخانی [این دفعه غلامرضایشان که رئیس کتابخانه ملی شد] با شما تقریبا یکی است. گفتم یعنی چه؟ گفتند یعنی نمی‌شناخته، اما وقتی رزومه‌اش را دیده، فهمیده آدم توانمند و مناسبی است. گفتم خب چرا باید نظر آقای دارالشفایی مهم باشد. گفتند خودش کتاب‌فروشی [دماوند] دارد و در حوزه کتاب کار کرده است.

گفتم چه خوب. اگر بشود بعدا باید یک‌سر به کتاب‌فروشی‌های انقلاب بزنم. هم بازار کتاب را بررسی کنم و هم چند کتاب برای زمان‌های فراغت [ که وجود ندارد] بخرم. شاید سری هم به کتاب‌فروشی ایشان زدم. اما بچه‌ها [هلدینگ رسانه‌ای] گفتند بهتر است آنجا نروم. هم خودش سابقه بازداشت دارد و هم فضای کتاب‌فروشی ممکن است بیش از حد وفاقی باشد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy