پیش از تو یک توماج ِدیگر بود
هم قد ِ من، هم سن ِ آوازم.
شادا که میخواهم
تا ماجرای تازهی دل را-
با تو بیاغازم.
توماج ِ دیروزم
در خاطرات ِ خون وُ غم گم شد.
اما
پیدا تراز پیدا تر از پیدا
آماج ِ مردم شد.
امروز
توماج ِ آوازم
این نغمه خوان ِ مست
در ترکمن صحرای دردم آمد وُ بنشست.
آنگونه با هیجان ِجانم گرم میخوانَد
تا انتهای باورم زیباست.
آراست آبیهای شادم را.
وقتی کبوترهای ما پرواز میکردند-
رنگین کمان ِتازه زد بر بامداد ِما.
آوازهای سبز وُ سرمستاش
هم با تو دستا دست میرقصند
هم با تو از جان، مهربان هستند.
توماج!
توماج ِ دلتنگم!
وقتی دلم از درد میترکد
شعری بخوان از جنس ِیک لبخند.
وقتی درودی یا سرودی نیست -
حرفی بزن مهتاب هم از خواب برخیزد
با ما در آمیزد.
..........................................................
دوست شریفم "شیرمحمد درخشندهی توماج" از رهبران مردم ترکمن به همراه سه تن دیگراز رهبران خلق ترکمن در ۲۹بهمن ۵۸ خورشیدی درشبی شُوم، توسط مزدوران جمهوری اسلامی به خاک وُ خون کشیده شدند.
*
ابن سینا دانشمند یا اندیشمند؟ نیکروز اعظمی