• نیازی نیست انسانها را امتحان کنید، کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند. ارنست همینگوی
یک مخالف پهلوی در ایکس با طعنه و نیش بدین مضمون نوشته بود: «ماندهام که اگر رضا پهلوی شما بدبختها فوت کند دیگر چه خاکی بر سرتان خواهید ریخت؟» کامنت گذاشتم: قربانِ کلامت؛ هیچ خاکی! ادامه دادم شاید این بهترین دلیل باشد که باید فرصت را غنیمت شمرد تا وقتی هنوز هست و تواناست... گر هدف نجات ایران از شرّ ج ا باشد، چرا نباید به تنها تخته پارهی قابل اتکا در دریای خونینِ میهن چنگ زد؟ از نظر من و اکثر مردمی که بر این دریای خون شناورند و یکی-یکی به قعر دریا میرویم، در بدترین حالت، ادامه طریق حکمرانی پدر و پدربزرگش واقعیتر و قابل تکیهتر از آن سرابی است که دیگران با ژست دموکراسی و حقوق بشر میخواهند بر ما زور.. ان کنند.
چرا راه دور برویم؟ بهترین نمود دموکراسیخواهی و حقوق بشرِ بخشی از این اپوزیسیون پر مدعا در شبکه ایکس دیدنی است که چه آسان و رها از هر انقیاد اخلاقی و انسانی، بیرحمانه به جان هر جنبندهای حمله میکنند و برای ترویج کینه و نفرت و دشمنی بین عقاید چنان حجم وسیعی از دروغها و دشنامها را مخابره میکنند که هیچ سفینه فضایی قادر به حمل این میزان از زباله اطلاعاتی نیست! «وسیله» تولید این فضای مسموم، فرقی نمیکند که بازی با آبروی یک کودک ۱۶ ساله باشد یا شکنجه نشدن زندانی سیاسی! عفو شروین حاجی پور یا رفتار برنده جایزه صلح در روز مرخصی از زندان، و یا رقصیدن در زندان و ادعای پوچ سفیدشویی؛ آنها که مثلاً حرفهایتر، اما وقیحترند، شهبانوی مهربان ایران را با همسر بیرحم جلاد سوریه مقایسه میکنند! تماس گلشیفته با حاج قاسم، و گهگاه تک مضرابی همچون برجسته شدن واقعهای که نمایش ادرار بر قبر یک مبارز سابق است و جالب اینکه همه این «وسیله»ها سرانجامش به خاندان پهلوی ختم میشود! بهگونهای که دوست شازده کوچولو در گذر از فضای ایران ابتدا تصور میکرد هنوز محمد رضا شاه پهلوی در ایران حکومت میکند! اما در سفر قبلی یادش آمد که ایرانیانِ جهانوطنی، از جنس دیگری هستند که با هیچ اپوزیسیون دیگری در دنیا قابل قیاس نیست!
اگرچه عوامِ ساکن ایران مثل من، بیاعتنا به این جریان بُنجل و آنارشی اطلاعات، این مباحث را در امتداد شبکه جهانوطنی جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند، اما لازم است کنکاشی در زیر پوست این رفتارها انجام شود تا از یک طرف، دولتهای خارجی متوجه اصل موضوع باشند و هم، دست مامورانی که به بهانه دفاع از خاندان پهلوی و باور پادشاهی مردم هر نوع خط قرمز اخلاق سیاسی و انسانی را در مینوردند و خیلی راحت وارد گفتمان سخیف و پرخاشجویانه میشوند، رو گردد.
در شبکه ایکس از هر ده کلمه، هشتایش هتاکی و تبادل القاب زشت به طرفداران جمهوریخواه، اشخاص، نهاد سلطنت و مشخصاً خاندان پهلوی است! چرا؟ چون ج ا و سازمان مجاهدین سنت مبارزاتی و طبیعت وجودیشان سوءاستفاده از «کلمه» است. آنان به فراخور موقعیت «انگ» میزنند و اگر لازم باشد به آسانی آدم میکشند. واقعیتی که همه نسبت به آن آگاهند اما با سکوت معنادار خود، لشگر بی/با مزد و مواجب این دو میشوند.
پروژه از بین بردن «حرمت» و «قداست» کسی که نزد عوام و برخی خواص جایگاه ویژه یافته، لازمه بیاعتبار کردن و مقدمه شکست قدرتِ مردم است. اگرچه رضا پهلوی قدرتش را از عموم ملت گرفته نه سلبریتی سیاسی، مدعیان روشنفکری و مبارزان راه آزادی، اما شکستن قداست کسی که از سال ۹۶ به این سو محبوبیت و قدرت روزافزون کسب میکند و تنها آلترناتیو جدی برای تغییر اساسی در ایران است، خود به خود موجب وحشت ج ا و تفکر ۵۷ است. تفکر ۵۷ برخلاف کسانی که تصور میکنند دورانش گذشته، اتفاقاً طیف وسیعی از اشخاص و اهداف و مشربهای فکری را در بر میگیرد که در اصلپنداری تفکرات ذهنی خود فارغ از واقعیت ایران و اولویت مردم، یکصدا و متحد هستند.
اکنون که با بروز تحولات جدید جهانی و ورشکستگی اقتصادی، ج ا در شکنندهترین وضعیت تاریخی خود قرار دارد، زوج دائمی ج ا و مجاهدین خلق جهت بیاعتبار کردن رضا پهلوی مرزهای جنون را از حد گذرانده و شبکههای اطلاعاتی و اطلاعرسانی را عملاً مشغول هجویات بیارزشی نمودهاند که تنها فایده و اثرش حواسپرتی جنبش و امکان قِسِر در رفتن ج ا از بحرانِ سرنگونی است. تخریب وجهه و اهمیت کسی که همه اهمیت و اعتبارش را از قدرت مردم گرفته هدف اصلی است. تحولاتی که بعد از سال ۸۸ نگاه مردم و اندک مبارزان باوجدان سابق را به کیفیت حکمرانی خاندان پهلوی معطوف نمود از توئیت شهبانو در ۲۰۱۱ میلادی که به مناسبت فوت علیرضا فقط چند عدد لایک خورده! و امروز از مرز صدها هزار گذشته، متوجه دلیل این هجمه سنگین ج ا و تفکر ۵۷ به این خاندان میشویم که تا چه اندازه از محبوبیت و بازگشت دوباره آنها میترسند.
صد البته چاشنی هجمه به پهلوی عمدتاً به بهانه مخالفت با دیکتاتوری، آزادگی و دموکراسیخواهی و این قبیل واژگان زیبا، اما توخالی است. فعالیت سازمان یافته مخرب سایبری مادامیکه کلیت اخلاق تحت حکومت دینی به شدت افول کرده، ظاهراً کار چندان دشواری نیست. این امر البته یک معضل عمومی در داخل ایران هم است که به فیلسوفی مثل کانت نیاز بود تا بتواند اخلاق را از مذهب جدا کند، در جغرافیایی که اخلاقش از مذهب گرفته شده، آنگاه که در باور مذهبی و ایمان سست میشود، در اخلاق سستتر، و دیگر به هیچ چیز و هیچکس باور ندارد و حدی و مرزی در نقض قوانین اخلاقی پیش رویش نمیبیند. تبلور این ویژگی باعث میشود تا نه کوچک و بزرگتری، نه پدر و مادری نه احترام به جایگاه اجتماعی، اقتصادی و نه جایگاه سیاسی باقی بماند. جماعتی که اصلاً متوجه کارکرد «جایگاه» و «نمادِ» اتحاد در مبارزه و پیروزی نیست.
روشن است که طرح هرگونه بحث منطقی در چارچوب مبارزه اصولی با ج ا که بگوید برای پیروزی بر شرّ مطلق باید در سطحی عالیتر ورای این گفتمان هجو و هزل اقدام کرد، بلافاصله با انتقاد و انتظارات بیجا مواجه خواهد شد. نمونه مطلبی که در همین سایت گویا نویسندهای انتظار داشت که فرح دیبا و رضا پهلوی به خاطر غائله ساعدی اعلامیهای در مذمت عمل صادر تا از اتهامات وارده مبرا شوند!! غافل از آنکه، این دقیقاً همان دامی است که برای این خاندان و مشخصاً رضا پهلوی پهن شده تا وی سنگ بنای کار غلطی را بگذارد که هیچ انتهایی ندارد و از آن پس به جای مبارزه با ج ا، باید پاسخگوی دهانهای گشاد و زبانهای دراز کسانی باشد که در چارچوب پروژههای ج ا و مجاهد خلق، حتی ابایی از قتل و کشتار -مثل سینما رکس آبادان- ندارند.
اگر غیر این است، انصاف و وجدان کدامیک از این «دادستانهای عمومی» همهچیزدان اپوزیسیون که مسئلهشان واقعاً جمهوری اسلامی است، نهیب زده که به رضا پهلوی چه کارِ آن شاشو؟! مگر هرکه گفت من سلطنتطلبم مسئول اعمالش رضا پهلوی است؟ اصلاً مگر این پهلوی مدعی وراثت یا سلطنت است که باید جوابگوی همه طرفداران پادشاهی باشد؟ حتی اگر مدعی سلطنت هم باشد، ربطش به او چیست؟ از کجا معلوم پروژه ج ا یا دیگران نباشد؟ به فرض هم با هزار ترفند گردنش انداختیم، از این کارِ هنر-چپانِ خود، به جز شخص علی خامنهای، کدامیک از مخالفان ج ا و مردم سود بردند؟
این جنگ جهان وطنی موجود که توسط اپوزیسیون پوشالی عامدانه در فضای سایبر علیه پهلوی به راه افتاده آیا جز این که تنها و تنها برای هم سطح کردن مخالفان است تا مجموعهی اپوزیسیون همیشه بدون یک رهبر باقی بماند؟ آیا غیر از این است که هر جنبش انقلابی بدون رهبر، مثل هفت ترقهای است که فقط صدای زیادی دارد؛ واق واق سگی که هرگز گاز نخواهد گرفت و با انداختن لقمهای مسموم، همیشه حواسش جای دیگر خواهد رفت تا دزد کارش را انجام دهد.
اگر منِ عوام جسارت کنم بپرسم از شما به-شدت-خودروشنفکر-پنداران- و مبارزان و سلبریتیهای مشهور و معروف که نزدیک صد سال است با اشعار و القاب و روزنامه و اسلحه و آتش زدن این و آن، در حال ترور شخصیت اعضای این خاندان متولد میشوید، زندگی میکنید و میمیرید و یا همچون توکا نیستانی تک-تک سلولهای وجودتان را با زشتترین تمثیلها در هر لحظه میمیرانید و زنده میکنید، آیا یکی صدایتان درآمد که بس است این همه جفا و بیانصافی! با اینکه میدانید بخش مهمی از مردم -خوب یا بد- تنها کورسوی شمع امیدِ رهایی از دژخیمِ ج ا را در باور به این خاندان روشن نگه میدارند، پس از منظر عملگرایی مبارزه هم که شده، برای حفظ این چراغ واجب است و روا نیست که با برگزاری پیک نیک در قبرستان پرلاشز، سایه اختلافات و یاس و مرگ را بر فضای آلوده ایران بپاشید و همه عواید این عملِ به اصطلاح دفاع جانانه از آزادی بیان را دو دستی تقدیم ج ا نمایید. آیا جز این است که این جنس از تئاتر کُمیک-اپوزیسیون به قول دوستِ شازده کوچولو فقط از جنس روشنفکر خودشیفته ایرانی بر میآید؟!
اینکه دست اندرکاران رسانههای ایرانی و بازیگران فضای سایبر تحت عنوان پر طمطراق اپوزیسیون عمداً سوراخ دعا را گم کردهاند، یا ما ملت را... فرض نمودهاند، که به دلیل عمل واقعی، مجهول و یا بودار یک نفر، یکصدا به جان تنها شانس ممکنِ موجود برای رهایی از شرّ ج ا بیافتند، جز احساس تنفر بیشتر از موجودیت یک اپوزیسیون پوشالی و سرخوردگی و یاس بیشتر در قشر خاکستری چه نتیجهای عاید شما و ما شد؟ برای ما مردم عادی که در ایران زندگی میکنند فهم این اندازه از رفتار کودکانه و البته خائنانه مردان و زنانی که بعضیشان دهه ۷۰ و ۸۰ عمر را سپری میکنند، قابل هضم نیست. ما مردمی که چهل سال مایوس از شما مدعیان مبارزه وقتی میبینیم که مستاصل از شکنجههای رژیم قرون وسطایی در سال ۹۶ رای خود را به نام آن سوادکوهی عاشق در کاغذ خیابانهای ایران با قلم خونمان، به صندوق راویان تاریخ سپردیم، ظاهراً ندانسته تابوشکن بودیم و جرمی به بزرگی اهانت به ساحت مقدس انقلابیون ۵۷ مرتکب شدیم، که به مراتب مجازاتی سختتر از ج ا را باید متحمل شویم. مجازاتی به نام یافتن دشمنی جدید به نام اپوزیسیون! و «کُشتن امید» در احتمالِ رهایی از نکبت ج ا.
ملت مظلوم و خستهای که هر لحظه در مواجهه با انبوه بحرانهای سیاسی، زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی، خانواده، اعتیاد، نظام قضایی فاسد و عصر حجری، صدها و هزاران مناسبت ریز و درشت فاسد و معیوب میمیرند و زنده میشوند به نشانه معنویت آن گورِ نامعلوم و آن آرمیده در مصر، به امید نجات، بر تنها بازماندهاش چنگ میزنند، و به هر مناسبتی، ۹۶، ۹۸، فاجعه متروپل و انقلاب مهسا با صدایی رساتر صدایش میکنند، شاید که قدرتی و اعتماد به نفسی به فرزندش بخشند تا ازو رهبری در خور و شایسته بسازند که به رغم همه ناملایمات، اهانتها، ناشکریها و نامردیها بپذیرد یاور این مردمِ تنها در رهایی از شرّ مطلق باشد، شما مدعیان تمرین دموکراسی چرا سعی در ابطال این انتخابِ روشن مردم در کف خونین خیابان دارید؟ نمیبینید که با وجود سد بزرگی چون شمای اپوزیسیون، اکنون که ملت نمیتواند حکومت را عوض کند، پروژه تعویض ملت با یورش میلیونی افغانها کلید خورده؟
اگرچه پروژه جنگیدن با نظام پهلوی در امتداد همان تلاش مذبوحانهای است که ج ا در این ۴۵ سال با صرف هزینههای گزاف انجام داده و طبعاً به جز افزایش اعتبار این خاندان هیچ ثمر دیگری ندارد؛ اما واقعیت این رفتار در این مقطع حساس از شکنندگی شدید ج ا، و نبود آلترناتیو دیگر، یک خیانت آشکار به مبارزات مردم ایران است. حداقل در این حد، کسانی که عنوان اپوزیسیون را در خارج یدک میکشند، لیکن هدفی جز منافع حقیر سازمانی و شخصی خود ندارند، باید رسوا شوند، شاید که از کار خود کمی شرم کنند. باید نوشت تا کشورهای خارجی بتوانند در تحلیل درست این عجیبالخلقه موسوم به اپوزیسیون، تفاوت عمیق بین یک رجُل سیاسی مورد وثوق مردم، از دغلباز سیاسی را متوجه شوند؛ تا شاید کمتر وقت و هزینه خود را صرف مسیح و علی و اکبر و فائزه و حامد و غیره و ذالک نمایند، مادامیکه اینان ثابت کردهاند همگام شدنشان با یگانه شانس مردم ایران، بیش از اینکه خواستهای دست نیافتنی باشد، یک درخواست تراژیکُمدی از درک و شعور پایین جماعتی است که به حماقت یا ماموریت، همزمان نان مادی و معنوی مبارزه با پهلوی و ج ا را یکجا میخورند. ۴۵ سال جنایت نسبت به یک کشور-ملت در حد ج ا، زمانی بسیار طولانی و به شدت طاقتفرسا بود تا یک مبارزهی آنالوگ را به سوی دیجیتالی شدن انتخابِ بین رضا پهلوی یا ج ا استحاله کند و قطعاً افراد بیرون از این دو نمیتوانند همزمان هم طرف مردم باشند و هم بیتفاوت یا دشمن پهلوی! حتی اگر در تئاتر مبارزه با ج ا، هنرپیشگانی قهار شناخته شوند.
*دارکوب (س. بزرگنیا، ا. ارسلان و س. ق. کاویان)
*
آیا عزیزترین دستاورد بشری در مخاطره است؟ علی کشتگر
آنکه نآموخت از گذشت روزگار...، بهروز فتحعلی