Friday, Feb 7, 2025

صفحه نخست » بدیل و آلترناتیو واقعی کیست، چیست؟ علی صدارت

Ali_Sedarat_3.jpgبدیل واقعی رژیم ولایت مطلقه‌ی پهلوی و رژیم ولایت مطلقه‌ی فقیه، هیچ کسی نیست به جز خود ما مردم ایران! فقط و فقط خودِ خودِ ما مردم ایران!

اینکه در عمل چه کسانی مدیریت دوران گذار را به عهده بگیرند، در نهایت و در عالم ولقعیت، صرفا بستگی به این دارد که چه تعداد از هر کدام از همه ما مردم، به وظیفه‌ی حیاتی خود مبنی بر احقاق حق حاکمیت ملیِ خود و مشارکت در ساختن سرنوشت خود، آگاه‌تر شویم، و به این وظیفه‌ی حیاتیِ خود بیشتر عمل کنیم.

بدین ترتیب است که مشخص خواهد شد که چه کنگره، یا شورا، یا جبهه‌ای تشکیل خواهد شد، ماموریت آن از همین لحظه‌ی حال، تا سقوط فیزیکی رژیم و سپس تا تدوین و رفراندم و تصویب قانون اساسی چه خواهد بود، افراد تشکیل دهنده‌ی آن چه کسانی خواهند بود، و کیفیت و کمیت آن چه خواهد شد، و...

این یادآوری را ضروری می‌بینم که باز هم تاکید کنیم که برای مشارکت در ساختن سرنوشت، اصلا لازم نیست که از کار و زندگی و حتی استراحت و تفریح خود صرف نظر کنیم. دردِ معیشت و ابعاد خشونت‌های اقتصادی که بر اکثریت مردم ایران در لایه‌های مختلف جامعه رفته است، غیر قابل چشم‌پوشی است. ولی اگر وارد میدان ساختن سرنوشت خود نشویم و به انفعال موجود ادامه دهیم، درد معیشت دردناکتر، و ابعاد کیفی و کمی خشونت‌های اقتصادی، عظیم‌تر خواهند شد! آیا تا کنون ذره‌ای غیر از این بوده؟

به علت نقش فعال یک حداقل لازمی از ما مردم در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر برای خویش، قدرت‌ها از ساختن بدیل وابسته و تحمیل آن به ما عاجز و علیل شده‌اند. در غرب، پروپاگندا و جنگ روانی و پول و قوایِ فراوانی برای ساختن و تحمیل بدیلِ وابسته و مطلوبِ غرب به‌کار گرفته شده و می‌شود. نتیجه‌ی این همه تلاش آن‌ها، به هیچ وجه نتوانسته بهتر از پهلوی بشود!! خود وی مکررا گفته که قصد رفتن به ایران را ندارد. دلیل این تصمیم او این است که وی بهتر از اربابان خود فهمیده که در تمام عمرش، محال ممکن است که در رابطه با وطن ما، هیچ موقعیتی برای او متصور گردد. ولی اربابان او حتی از این درجه از فهم هم برخوردار نیستند. قدرت‌ها همیشه برای دخالت در امور ایران و ایرانیان، به بهانه‌ی حفظ «منافع ملی» تلاش کرده‌اند. غرب برای این منظور، بودجه‌های عظیمی مصرف می‌کند، و یک عده رانت‌خوار هم، به قیمت خیانت به ایران و ایرانیان، به جان این پول‌ها افتاده‌اند! از وی پرسیده شده که چرا هر کسی به شما نزدیک می‌شود، بعد از یک مدتی می‌سوزد و به یک مهره‌ی سوخته مبدل می‌گردد، و او در پاسخ گفته است ولی من نمی‌سوزم!

کسانی که به این وابستگان نزدیک‌تر بوده‌اند، و بسیاری دیگر بر این عقیده‌اند که گفتار و کردار آن‌ها حاکی از آن است که جناب ایشان، به خاطر انقلاب ۱۳۵۷، از ایران و ایرانیان متنفر و کینه‌مند هستند. هیچ کدام از کارهای این «آس برنده» در مخالفت با رژیم ولایت مطلقه، موفق نبوده. حتی یک مثال هم نمی‌توان آورد که پروژههای «آس برنده» و شرکا نه تنها در تضعیف رژیم ولایت مطلقه موفق نبوده، بلکه حتی به تقویت آن هم منجر شده است. مشاهده کارنامه‌ی آن‌ها در جنبش «زن، زندگی، آزادی» فقط یک نمونه است.

با این یادآوری، سرنوشت بقیه «اپوزیسیون» و جامعه سیاسی هم مشخص بوده و خواهد بود. هر چه هر فرد و گروهی به قدرت (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی) نزدیک شده، به همان درجه از طرف مردم طرد شده است، و به همان درجه سوخته و از حَیّزِ انتفاع برای به دست گرفتن مسئولیت برای اداره‌ی امور، ساقط شده است.

زمان‌بندی اتفاقات، و کم و کیف کنگره، و یا شورا، و یا جبهه، و یا...، به سه عامل مهم بستگی پیدا خواهد کرد:

۱- فعالیت هر کدام از ما:

سقوط فیزیکی رژیم، حتمی است! البته بدیهی است که طول زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم، مستقیما بستگی دارد به اینکه من، و شما خواننده‌ی عزیزِ این نوشتار، چقدر به وظیفه‌ی حیاتیِ خود مبنی بر لزوم مشارکت در ساختن سرنوشت خویش عمل کنیم.

۲- عمل کردن و فعال بودن حول محور حقوق:

رژیم‌های استبدادی، برای بقای خود، مجبورند مردم را از جنس خود کنند. بدین معنی که هر چه تعداد مردمی که در زندگی عادی و روزمره خود، به حقوق تجاوز می‌کنند، زیادتر باشد، به همان نسبت طول عمر رژیم، طولانی‌تر خواهد شد.

عکس آن هم درست است. یعنی هر چه تعداد مردمی که در زندگی عادی و روزمره خود، به حقوق خود و دیگران آگاهی دارند، و از تجاوز به حقوق خودداری می‌کنند، زیادتر باشد، به همان نسبت طول عمر رژیم، کوتاه‌تر خواهد شد.

در این باره، از میان حقوق ذاتی، لازم است به خصوص به حقِ استقلال و آزادی، و حقِ اطلاع‌یابی، و حقِ اطلاع‌رسانی، و خشونت‌زدای و حقِ صلح و دوستی اشاره شود.

۳- درجه‌ی باور ما مردم به اصالت قدرت:

مساله‌ی مهم تعیین کننده‌ی دیگر این است که ما مردم چقدر عامل قدرت (قدرت‌های داخلی و قدرت‌های خارجی) را در ساختن سرنوشت خود دخالت بدهیم:

قدرت‌های داخلی: یکی از اشتباهات جنبش خودجوش مردمی در سال ۱۳۸۸، وارد کردن قدرت‌های داخلی در محاسبات فعالیت‌ها بود. در جنگ روانی، این دروغ به گروهی از مردم باورانده شد: ما مردم خود توانا به تغییر وضع موجود نیستیم، پس باید به مهرههایی از قدرت داخلی رای دهیم، تا رژیم را از درون اصلاح کنند!

قدرت‌های خارجی: یکی از اشتباهات جنبش خودجوش مردمی در سال ۱۴۰۱، وارد کردن قدرت‌های خارجی در محاسبات فعالیت‌ها بود. در جنگ روانی، این دروغ به گروهی از مردم باورانده شد: ما مردم خود توانا به تغییر وضع موجود نیستیم، پس باید به مهرههایی از قدرت خارجی توییت بزنیم و وکالت بدهیم که چند نفر وابسته و فدرالیستِ تجزیه‌طلب، برای ما «منشور مسها» را بنویسند، و رژیم را براندازی کنند!

در این رابطه، جامعه‌ی سیاسی هم از این قاعده مستثنی نیست!

به هر میزان که جامعه سیاسی به سمت قدرت نزدیک گردد، به‌ناچار به همان میزان:

۱- از مردم دور می‌شود،

۲- کردار و گفتار و نوشتارش به استبداد و زورمداری نزدیک‌تر می‌شود،

۳- خود به عنوان مستبد جدید، کم‌کم جذب ساختار قدرت می‌گردد، و حتی ممکن است در راس آن قرار گیرد که یقینا از دیکتاتور قبلی، خشن‌تر خواهد شد (یعنی تکرار تجربه‌ی خمینی)،

-

وقایع و واقعیات در دنیا، و در منطقه، و نیز وقایع و واقعیات در ایران، حاکی از آماده‌تر شدن شرایط برای استقرار، و استمرار، و پیشبرد مردمسالاری است.

خودبراندازی و خودفروپاشی رژیم شتابگیرتر می‌شود. بعد از آن چه خواهد شد؟

در این باب، بایسته است که به سه دوره بیاندیشیم، و خود ما مردم (هر کدام از خود ما مردم، به سهم خود و به نوبه خود) برای مدیریت آن‌ها راه حل پیدا کنیم:

۱- دوره اول: از همین لحظه تا سقوط فیزیکی رژیم،

https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/

۲- دوره دوم: تلاش برای استقرار مردمسالاری. دوران موقت انتقال حاکمیت به ما مردم. از سقوط فیزیکی تا انتخابات آزاد و مستقل برای مجلس موسسان برای بررسی و تدوین قانون اساسی بر اساس حقوق پنجگانه، و پیشنهاد آن به ما مردم ایران،

https://alisedarat.com/2019/08/17/5108/

۳- دوره سوم: تلاش برای استمرار مردمسالاری. رفراندم قانون اساسی و انتخابات مستقل و آزاد برای نظام دائمیِ مدیریت کشور،

https://alisedarat.com/2019/06/23/4991/

در دوره‌ی اول (از همین لحظه) و در درجه اول هر کدام از همه‌ی ما مردم باید به نقش حیاتی و وظیفه‌ی خود مبنی بر مشارکت در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر، آگاه‌تر شویم و هر کدام از همه‌ی ما مردم (هر کدام به سهم خود و به نوبه خود) به این وظیفه‌ی مهم، هر چه بیشتر (با اعتماد به نفس فردی، و با اعتماد به نفس جمعی و ملی) عمل کنیم.

https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/

این عمل کردن، می‌تواند به شکل فردی، و یا با همکاری با دیگری و دیگران و به صورت جمعی و گروهی باشد. در هر دو صورت، کانون عمل‌ها باید حقوق باشد.

اگر ملاحظات امنیتی مانع کار جمعی است، بر ما بخشوده نیست که کار و فعالیت و عمل کردن را تعطیل کنیم و منفعل باشیم. عمل کردن به تنهایی، با تکیه بر کانونی حقوقی برای عمل، بسیار هم مفید و موثر است. در این صورت است که یک دست هم صدا دارد!

در صورت امکان برای عمل کردن به شکل جمعی، فعالیت در هسته‌ها نیز باید بر مبنای حقوق باشد. هر چه عیار حقوق در آلیاژ فعالیت‌ها در هسته‌های جمعی و هسته‌ای بیشتر باشد، تقابل‌های کاهنده‌ی روابط قوا جای خود را به همکاری‌های سازنده می‌دهند. هسته‌ها و شوراها و گروهها، عبارتند از مجموعه دو سه نفر تا مثلا هشت ده نفر که با سلیقه‌های مشابه، با محور قرار دادن حقوق، عمل و همکاری کنند. ترسیدن و ترساندن از واژههایی چون هسته، و شورا، و نهاد، و...، چیزی به غیر از بی‌عملی و انفعال، و در نتیجه ادامه حیات رژیم، و طولانی‌تر شدن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را به دنبال نخواهد داشت. زیاده‌گویی نیست اگر این واقعیت به تکرار گفته شود که هر کدام از ما، در صورت بی‌عملی و انفعال، به طولانی‌تر شدن عمر این رژیم کمک کرده‌ایم.

https://alisedarat.com/2011/01/18/72/

این توهم که در صورت ادامه‌ی انفعال ما مردم،

وضعیت ما خود به خود رو به بهبود نخواهد گذاشت!

هر یک روز بیشتری که این رژیم بر اریکه‌ی قدرت بماند، تعداد ایرانیانی که از جنس این رژیم می‌شوند بیشتر خواهد شد. فرهنگ مردم، فرهنگ رژیم خواهد شد. ولی جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم، منفعت است!

هر چه تعداد ما مردم که به حقوق خود آگاه‌تر می‌شویم، بیشتر گردد، و

هر چه تعداد ما مردم که به حقوق خود بیشتر عمل می‌کنیم، افزون‌تر گردد، و

هرچه تعداد ما مردم که به وظیفه‌ی حیاتی و مهمِ خود، در مورد مشارکت در ساختن سرنوشت خویش عمل می‌کنیم، بیشتر شود:

۱- زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد، (هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت بماند، خطر سوریه‌ای شدن، و اوکراینی شدن، و لبنانی شدن، و...، و غزه‌ای شدنِ ایران بیشتر می‌شود!)،

۲- دوران موقت از سقوط فیزیکی تا رفراندم قانون اساسی و انتخابات آزاد و مستقل، کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد،

۳- رسیدن به نقطه‌ای غیرقابل بازگشت از مردمسالاری و نظام و سامانه‌ای دموکراتیک برای اداره‌ی امورات کشور، کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد،

۴- امکان حمله قدرت‌های خارجی به صفر میل می‌کند،

۵- امکان بی‌ثباتی‌سازی، و جنگ روانی، و تفرقه‌افکنی، و خشونت‌گستری، و... توسط قدرت‌های خارجیِ غربی و شرقی به صفر میل می‌کند،

۶- امکان خشونت و خشونت‌گستری‌های داخلی، کودتا، جنگ داخلی، تجزیه کشور، و... به صفر میل می‌کند،

علی صدارت

https://linktr.ee/sedarat



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy