Friday, Feb 14, 2025

صفحه نخست » دوست پُرهزینه یا دشمن کم‌هزینه؟ اروپا در میانه‌ی جدال قدرت‌ها

farrokhi.jpgبهرام فرخی - جهان، بار دیگر، در تلاطمی از تغییرات ژرف و بنیادین قرار گرفته است؛ نبردی پنهان میان آرمان‌گرایی دیرینه و واقع‌گرایی بی‌رحمانه امروز، میان باور به حقوق بین‌الملل و پذیرش قدرت محض. در این میدان، اروپا همچون قایقی گرفتار در گرداب، بر سر یک دوراهی تاریخی ایستاده است: یا همچنان به سراب اتحاد و حقوق بین‌الملل چنگ بزند، یا با جسارتی تازه، مسیر خود را مستقل از گذشته ترسیم کند.

بازی دوستی و دشمنی در سیاست بین‌الملل

رابطه‌ی میان قدرت‌ها همیشه بر مبنای هزینه و منفعت سنجیده می‌شود. داشتن دوستی که حفظ آن نیازمند هزینه‌های گزاف است، تنها زمانی توجیه‌پذیر است که این هزینه‌ها در نهایت به منافع استراتژیک بیانجامد. از سوی دیگر، نداشتن یک دشمن ظاهراً کم‌هزینه به نظر می‌رسد، اما تاریخ نشان داده است که این دشمنان در سکوت رشد کرده و در لحظه‌ی مناسب، ضربه‌ی مهلک خود را وارد می‌کنند.

در دوران ترامپ، آمریکا سیاست خارجی خود را با این اصل تنظیم میکند که، "دوستان باید بهای بیشتری بپردازند و دشمنان را می‌توان با بی‌تفاوتی یا امتیازدهی آرام کرد. " او اروپا را یک دوست پُرهزینه و روسیه را یک دشمن کم‌هزینه می‌بیند. بدین ترتیب، با کاهش تعهدات ناتو، فشار برای افزایش بودجه‌ی نظامی متحدان اروپایی و جنگ تجاری، تلاش میکند هزینه‌ی دوستی آمریکا و اروپا را به نفع واشنگتن تنظیم کند. در مقابل، با چشم‌پوشی از تجاوزهای روسیه به اوکراین و دیگر کشورها رویکردی نرم در قبال کرملین، سعی میکند، هزینه‌ی مقابله با دشمن را کاهش دهد.

اما سیاستی که در کوتاه‌مدت سودمند به نظر می‌رسد، در بلندمدت می‌تواند فاجعه‌آفرین باشد. کاهش هزینه‌ی دوستی، شکاف میان آمریکا و متحدانش را عمیق‌تر میکند. اروپا که تا دیروز خود را در سایه‌ی قدرت نظامی آمریکا ایمن می‌دید، ناگهان در می‌یابد که" Forze de Frappe فرانسه" و "Tridente انگلستان" دیگر کافی به نظر نمی‌رسد و از سوی دیگر، نمی‌تواند بر حمایت همیشگی واشنگتن حساب باز کند. و در سوی دیگر معادله، عدم برخورد قاطع با روسیه، پوتین را جسورتر میکند و زمینه‌ی گسترش نفوذ کرملین در اوکراین، خاورمیانه و حتی آفریقا را در آینده فراهم میکند.

اروپا: ابرقدرت اقتصادی یا کوتوله‌ی نظامی؟

اروپا، این قاره‌ی کهن که زمانی فاتح میدان‌های نبرد بود، پس از جنگ جهانی دوم تصمیم گرفت سلاح را کنار بگذارد و به جای آن، پرچم تجارت و دیپلماسی را برافرازد. در طول هفت دهه، اروپا به یکی از بزرگ‌ترین قطب‌های اقتصادی جهان بدل شد، اما به دلیل وابستگی شدید به ایالات متحده در زمینه‌ی دفاعی، همچنان در عرصه‌ی نظامی یک کوتوله باقی مانده است.

در برابر این واقعیت، امروز اروپا دیگر نمی‌تواند سر در برف فرو برد. ترامپ و نظریه پردازان "پروژه ۲۰۲۵" حقیقتی را عیان کرده‌اند که بسیاری از سیاست‌مداران اروپایی سال‌ها از پذیرش آن سر باز زده بودند: حقوق بین‌الملل، همان‌گونه که غرب به آن باور داشت، دیگر وجود ندارد. جهان، نه بر اساس قراردادها و تعهدات اخلاقی، بلکه بر اساس قدرت و منافع عمل می‌کند.

سه‌راهی سرنوشت‌ساز اروپا

اکنون اروپا در برابر یکی از بزرگ‌ترین تصمیم‌های تاریخ معاصر خود ایستاده است:

۱. منتظر بماند و بردباری پیشه کند، به امید آن‌که در آینده، رئیس‌جمهوری در کاخ سفید بر سر کار آید که دوباره ارزش اتحاد فراآتلانتیک را درک کند. این رویکرد، اگرچه در ظاهر محتاطانه است، اما اروپا را در موضعی منفعل قرار می‌دهد و آن را بیش از پیش به بازیچه‌ای در دست ابرقدرت‌ها بدل می‌سازد.

۲. به‌سوی وحدت واقعی گام بردارد و ایالات متحده‌ی اروپا را تشکیل دهد. این گزینه، نیازمند شجاعتی بی‌نظیر و عبور از ملی‌گرایی‌های کهن است، اما تنها راهی است که اروپا را از سایه‌ی وابستگی خارج کرده و به قدرتی مستقل و تأثیرگذار در نظم جهانی تبدیل می‌کند.

۳. اتحاد اروپایی را به‌عنوان یک رؤیای دست‌نیافتنی رها کند و هر یک از کشورهای عضو، به‌طور مستقل مسیر خود را در برابر ابرقدرت‌ها تنظیم کنند. این گزینه، اگرچه آزادی عمل بیشتری به هر کشور می‌دهد، اما به معنای از دست رفتن نفوذ جمعی اروپا در معادلات بین‌المللی است.

پایان توهمات و آغاز دوران واقع‌گرایی بی‌رحم

امروز، جهان به مرحله‌ای وارد شده است که دیگر جایی برای توهمات باقی نمانده است. اروپا نمی‌تواند هم‌زمان در رؤیای یکپارچگی اخلاقی و حفظ نظم لیبرال بین‌المللی باقی بماند، درحالی‌که دشمنانش با زبان قدرت و بی‌رحمی سخن می‌گویند. در روزهایی که ترامپ و پوتین دست در دست یکدیگر دارند، در روزهایی که چین در حال گسترش نفوذ خود است، در روزهایی که آمریکا دیگر حاضر نیست هزینه‌ی دوستی‌اش را بپردازد، اروپا باید انتخاب کند: یا باید از سایه بیرون بیاید و جایگاه واقعی خود را در عرصه‌ی قدرت‌های جهانی تعریف کند، یا همچنان در حاشیه بماند و نظاره‌گر بلعیده شدنش در بازی‌های ژئوپلیتیک باشد.

حقایق تلخ‌اند، اما انکار آن‌ها راه‌حلی برای آینده نیست. اروپا، اکنون، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند یک تصمیم تاریخی است؛ تصمیمی که مسیرش را برای دهه‌های آینده مشخص خواهد کرد.

بهرام فرخی
*



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy