
در سایه بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که کشور ایران در دهههای اخیر تجربه کرده است، جریانهای مختلفی در عرصه اپوزیسیون قد علم کردهاند. در این میان، شاخه سلطنتطلبان و در رأس آن رضا پهلوی، بیش از دیگران تلاش کردهاند خود را بهعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی معرفی کنند. آنان با بهرهگیری از شعارهای پر زرق و برق همچون «ندای وطن» و «بازگشت به شکوه ایران»، تلاش میکنند هویتی نوین برای خود بسازند؛ اما نگاهی دقیقتر به عملکرد این جریان، از دیدارهای مشکوک تا موضعگیریهای همسو با قدرتهای خارجی، نشان میدهد که این ندای وطن، بیش از آنکه برخاسته از دل مردم باشد، پژواکی از محافل سیاستگذاری غرب است.
۱. تاریخچهای از وابستگی: از ۲۸ مرداد تا امروز
پایههای مشروعیت جریان سلطنتطلب، نه بر مردمسالاری، بلکه بر دخالت مستقیم خارجی در تاریخ معاصر ایران استوار است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با همکاری CIA و MI6 علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق رقم خورد، نقطه عطفی در تثبیت دوبارهی سلطنت محمدرضا شاه بود. این واقعه تاریخی که به سقوط نخستوزیری منتخب مردم و بازگشت دیکتاتوری سلطنتی منجر شد، سند روشنی از آمادگی این جریان برای همسویی با بیگانه است.
امروز نیز فرزند همان شاه، رضا پهلوی، در الگویی تکراری، بهجای تکیه بر مردم و ظرفیت درونی جامعه، روی مداخلهی خارجی برای دستیابی به قدرت حساب باز کرده است.
۲. تناقض در گفتار: شعار وطندوستی در خدمت مداخلهجویی
سلطنتطلبان، در حالی که در ظاهر فریاد وطندوستی سر میدهند، بارها و بارها از تحریم، فشارهای سیاسی بینالمللی و حتی گزینهی حمله نظامی علیه ایران استقبال کردهاند. آنها از اصطلاحاتی مانند «مداخله بشردوستانه» و «ضرورت حمایت غرب» برای توجیه این مواضع استفاده میکنند، در حالیکه پیامدهای مستقیم این سیاستها، ویرانی زیرساختهای کشور و آسیب جدی به معیشت و جان مردم بوده است.
شواهد متعددی از حضور و گفتوگوی آنها با چهرههای تندرو در محافل آمریکایی و اسرائیلی موجود است؛ دیدارهایی که بهجای دفاع از مردم ایران، حول محور سناریوهای فروپاشی داخلی میچرخد.
۳. تحریم و جنگ؛ ابزار قدرتطلبی؟
در وضعیتی که جامعه ایران از فشارهای اقتصادی، بیکاری، تورم و فروپاشی اعتماد اجتماعی در رنج است، سلطنتطلبان نهتنها برنامهای مشخص برای نجات اقتصاد ندارند، بلکه از افزایش تحریمها حمایت کردهاند. برخلاف آنچه تبلیغ میکنند، هدف از این فشارها نه کمک به مردم بلکه ایجاد شرایط بحرانزدهای است که شاید بتوان از دل آن با موجسواری سیاسی، طعم قدرت را چشید.
تحریمها، چه در قالب فشارهای نفتی و بانکی و چه در قالب تحریمهای هوشمند، در عمل سفره مردم را نشانه گرفتهاند. با این حال، این هزینه برای سلطنتطلبان بیاهمیت است؛ چون بازگشت به قدرت برای آنها هدفی مقدستر از رنج مردم است.
۴. از آغوش وطن تا آغوش بیگانه؛ ملاقات با AIPAC و نومحافظهکاران
رضا پهلوی در سالهای اخیر، بارها با لابیهای جنگطلب مانند AIPAC، اندیشکدههای نومحافظهکار آمریکایی و محافل طرفدار حمله نظامی به ایران ملاقات کرده است. آنچه در این دیدارها مشاهده میشود، نه دفاع از آزادی ملت ایران، بلکه تلاش برای کسب مشروعیت نزد قدرتهایی است که سابقهای طولانی در تضعیف ملتهای مستقل دارند.
در واقع، سلطنتطلبان امروز نه به ملت که به محافل فراملی وفادارند؛ جریانی که همچون گذشته، چارهی مشکلات ایران را نه در اصلاحات درونی، بلکه در تسلیم به قدرت خارجی جستوجو میکند.
۵. عبور نسل Z از دیکتاتوری؛ نه شاه، نه شیخ
نسل امروز ایران، با بهرهگیری از ابزارهای نوین اطلاعاتی و رسانههای آزاد، نسبت به گذشته آگاهتر است. نسل Z، نه تحت تأثیر نوستالژی پهلوی است و نه زیر پرچم عوامفریبی سلطنتطلبان میرود. این نسل، با نفی همزمان «شاهپرستی» و «شیخپرستی»، در جستوجوی نظامی عادلانه، دموکراتیک و مستقل است؛ نظامی که از درون ملت برخیزد، نه از دل تحریم یا حملهی نظامی.
۶. آیا کشور را باید ویران کرد تا حکومت گرفت؟
تحلیل رفتار جریان سلطنتطلب بهوضوح نشان میدهد که دستیابی به قدرت برای آنها هدفیست که هر وسیلهای را توجیه میکند؛ حتی اگر آن وسیله، حمله نظامی به خاک ایران، تجزیه کشور، یا تشدید تحریمهایی باشد که مستقیماً جان و زندگی مردم را هدف قرار میدهند.
اما تجربه تاریخی ایران و سایر کشورها نشان داده است که هیچ حکومتی که بر ویرانههای وطن و بر اساس وابستگی بنا شود، دوام نخواهد داشت. اقتدار ملی، مشروعیت سیاسی و ثبات پایدار، تنها از راه اتکا به اراده مردم و سازوکارهای دموکراتیک حاصل میشود.
⸻
نتیجهگیری: وطندوستی واقعی، نه شعار؛ نجات از درون، نه از بیرون
جمهوری اسلامی با عملکرد ضعیف، سرکوبگری و فساد ساختاری، راه را برای نارضایتی عمومی هموار کرده است. اما جایگزینی آن با جریانی وابسته که برای رسیدن به قدرت چشم به قدرتهای خارجی دوخته، نهتنها گرهی از مشکلات نمیگشاید، بلکه استقلال، عزت و تمامیت ارضی کشور را در معرض تهدید قرار میدهد.
مردم ایران، بهویژه نسل جوان، دریافتهاند که راه نجات نه از چکمه نظامیان خارجی، بلکه از آگاهی، اتحاد ملی، و مبارزهای مستقل و درونزا میگذرد.
⸻
منابع و رفرنسها
1. آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی. نشر نی.
2. آبراهامیان، یرواند. کودتای 28 مرداد. نشر نی.
3. قلی، علیرضا. نخبگان سیاسی ایران.
4. CIA Reading Room - اسناد رسمی کودتای 1953 علیه دولت مصدق.
5. Carnegie Endowment - Iranian Opposition Movements. carnegieendowment.org
6. مصاحبههای رضا پهلوی با فاکس نیوز، صدای آمریکا، AIPAC و شبکههای همراستا با لابیهای خارجی.
7. نظرسنجیهای GAMAAN و IranPoll درباره نگرش نسل جوان به سلطنتطلبان.
8. رضا علیجانی. یادداشت تحلیلی: «از دیکتاتوری تا تبعید»، منتشرشده در سایت زیتون.
9. تقی رحمانی. تحلیلها درباره نقش سلطنتطلبان در اپوزیسیون، بیبیسی فارسی.
10. محمدجواد اکبرین. تحلیلهای رسانهای و شبکهای درباره ساختار اقتدارگرایی اپوزیسیون.
پارسا زندی (مشاور حقوقی)