
از دور که به نسلکشیها و همه ی ریختها ی دژخیمیها ی گروهی نگاه میکنیم، ناباورانه ممکن است از خود بپرسیم: چهگونه چنین رفتارهایی ممکن میشود؟ چهگونه آدمی میتواند چنین دژخو و پست باشد؟
پاسخ ساده است؛ ما آرامآرم و گامبهگام در این راه هولناک پیش میرویم؛ و پیش از آن که ژرف باندیشیم، به آندست پندارها، گفتارها و کردارها خوگرفتهایم. در دل یک باور، ایمان، اعتماد و حتا یک پندار به آسانی یک گفتمان بدخیم ریشه میدواند؛ پیش میرود؛ و تنومند و همهگیر میشود. و وقتی چنین شد، ما به آسانی و با آسودهگی بدخیم میشویم و به عنوان بخشی از یک دژخیمی بزرگتر نقش بازی میکنیم. اگر آدمی میتواند برای دژخیمیها و پلشتیهایی تا ابن پایه دهشتناک آماده شود، آنگاه چندان دشوار نیست دریافت این فربود و واقعیت که ما چهگونه گروها ی آسیبپذیر را زیر پا آسان له میکنیم! و از حقوق بنیادبن آنها به بهانهها ی گوناگون در چشمبههمزدنی میگذریم.
در این چشمانداز ایران و پاسداشت آن در ایران آینده به داوری من خونآلوده است؛ و اگر امروز فکری درخور و گفتمانی استوار و پالوده آفریده نشود؛ فردا و در ایران آینده به آسانی پدران میتوانند چاقو بر گلو ی فرزندان خود بکارند.
بگذارید با یک نمونه ی تاریخی این نهاد نادانی، ناآرامی و نابهکاری را در آدمی پوستگیری کنیم. نهادی که با همه ی پلشتی به آدمی امکان داده است رخدادها ی بزرگ فرگشتی و آغلتشی را پشتسر بگذارد؛ و زنده بماند. و چون زنده است، باید پذیرفت که در فرگشت و آغلتش و گزینش زاستاریگ (طبیعی) اخلاق جایگاهی نداشته است. (۱) یعنی اگر از افسانهها ی امروز پوستگیری نکنیم هیچ اخلاقی در برابر آنها نمیتواند بایستد و همآوردی کند.
یکم. کسانی که از ویرانهها ی افس (Ephesus) در ترکیه دیدن کردهاند، به احتمال میدانند که نخستین نشانهها ی آبریزگاهها ی فرنگی در آنجا دیده شده است. پیشتر از ۲۰۰۰ سال پیش مردمان آن سرزمین از آبریزگاهها ی فرنگی بهره میبردند. اما آنچه این داستان را در افس شگفتانگیز میکند، آن است که آن آبریزگاهها همانند حمامها ی عمومی، و گروهی بهرهگرفته میشده است.
بانگارید ارسطو و شاگرداناش در یک آبربزگاه عمومی نشستهاند و در حال ...و ... با هم گفتوگوها ی فلسفی و فرزانشی هم داشتهاند!
برای ما این داستان از هرگوشه که نگاه کنیم عجیب و غریب است؛ هم آن گفتوگوها ی فرزانشی و هم جایگاه و زمانی که آن گفتوگوها درگرفته بود.
اما چیز چندان عجیبی درکار نیست؛ آدمی به عنوان یک ماشین یادگیرنده میتواند بیاموزد و با هر کار و رفتاری آرامآرام کنار بیاید.
دوم. استوره ی ابراهیم و اسماعیل (در اسلام) یا اسحاق (در یهودیت و مسیحیت) را شنیدهاید! و ناچار هر بار از خود پرسیدهاید: این پلشتی و بدخیمی چهگونه در جان و روان ابراهیم افتاده است، که او را در جایگاه یک پدر چنان سنگدل و بیپروا ساخته است، که توانسته است چاقو بر گلو ی کودک خود بگذارد!
پاسخ همان است. همه چیز آرامآرام رخ میدهد و ما را گامبهگام به برداشتن آخرین گام آماده میکند.
سوم. ممکن است داستان ابراهیم را همچنان که مدروز است، اسلامستیزانه، یا دینستیزانه حلاجی کنید؛ و بخواهید همه بار آن رفتار پلشت را روی دوش ایمان دینی ایمانداران بگذارید! و با خیال خام این که اهل ایمان از خرد خالیاند و با خردورزی بیگانه، خیال خود را آرام کنید. اما شوربختانه خبر بدی برایتان دارم؛ چه، در ریختی از ملیگرایی هم استوره ی ابراهیم آمده است؛ جایی که نه ایمانی در کار است و نه خدایی!
این روزها در هازمانها ی سربودین (فضاها ی مجازی) گفتاری از یک شاعر توانا ی ازنا ی الیگودرز به نام علیرضا شجاعپور در حال چرخش است که او همان داستان ابراهیم و فرزند خود را با نام رستم و سهراب دوباره میکند! و در برابر این پرسش که چهگونه رستم توانست چاقو بر گلو ی فرزند دلبند خود بگذارد؟ «ایران» را پیش میکشد!
شوربختانه انگار ایران هم امروز برای گروهی آرامآرام میرود که همانند خدا هر کار پلشتی را همانند چاقو نهادن بر گلوی فرزند آسان کند. ایران بزرگ است؛ و امیدوارم همیشه بزرگ بماند؛ اما ایران را نه در کتابها ی تاریخی میتوان یافت؛ و نه در کلاسها ی درس و دانشگاه.(۳) ایران یک نام مشترک و همهگانی است که باید در یک قرارداد همبودیگ (اجتماعی) تعریف و کرانمند شود. آنچه ایران را بزرگ میکند و بزرگ میدارد، چنین تکاپو و امکانی است که بتواند مردمان گوناگون و رنگارنگ این سرزمین را در یک متن حقوقی رالزی و استوار به هم پیوند دهد. همه ی داستان با اوراقیدن ایرانها ی پیشینی و کرانبندی ی یک ایران حقوقی تازه در دل یک گفتمان ملی، زنده و باز و پسینی آغاز خواهد شد.
اگر میخواهید راه همهپذیربی در ایران باز و هموار شود؛ چاقو را از گلوی فرزندان ایران که همانند شما نیستند؛ و همانند شما نمیاندیشند؛ و در قالبها ی پیشینی شما جانمیشوند، بردارید. اوراق کردن افسانه ی ابراهیم کم است؛ و باید تا اوراقیدن افسانه ی ایران هم پیشبرویم.
پانویسها
۱) در گونهای عنکبوت (Redback spider) ما با ریختی از کانابالیزم جنسی روبهرو هستیم. مادهها با خوردن همسر (Mate) خود بخت فرزندآوری بیشتری پیدا میکنند.
۲) این داستان را پیشتر در نوشتاری با سرنام «اوراق کردن افسانه ی ابراهیم»کاویدهام.
کرمی، اکبر، اوراق کردن افسانه ی ابراهیم، تارنما ی گویانیوز، ۲۳ جولای ۲۰۲۴
۳) در ناگزیری ی کارها ی تندوتیز و باریک دانشگاهی و نیز پژوهشها ی تاریخی هیچ گمان و بدبینی نیست؛ و نباید باشد؛ اما اگر رامیاری (سیاست) و فرآیندها ی سامانش قدرت و داوری را دریابیم؛ و برآمد آن فرآیندها تصمیمسازی را از فرآیندها ی تصمیمگیری جداکنیم (که ادامه جدایش قدرتها است) آنگاه آشکار است که تصمیمگیری در بنیادها حق مردم است. همچنان که در بنیادها همه بارها روی شانه ی مردمان ایران است.
مطلب قبلی...

ایران در چهار راه سرنوشت، سیروس فیروزیان

ایران در چهار راه سرنوشت، سیروس فیروزیان
مطلب بعدی...

اتحاد جمهوریخواهان؟ کدام جمهوریخواهان؟ آرمان مستوفی

اتحاد جمهوریخواهان؟ کدام جمهوریخواهان؟ آرمان مستوفی