یک آقایی آمده است میگوید میخواهم با کمک شما ایران را از چنگ ملایان نجات بدهم . به اینجا و آنجای جهان سفر میکند ، کنفرانس تشکیل میدهد، تظاهرات راه می اندازد ، با رادیوها و تلویزیون های جهان گفتگو میکند ، دست به دامان نتان یاهو و ترامپ و نمایندگان سنای امریکا میشود ، حزب تشکیل میدهد ، عده ای جان نثار و فدایی و غلام خانه زاد دارد ، سخنرانی میکند ، گهگاه بیانیه صادر میکند ، تشکل سیاسی راه می اندازد ، گاه از پا می افتد ، گاه شکست میخورد ، دو باره بر میخیزد راه می افتد
میگوید : نمی خواهم شاه بشوم ، نمی خواهم رییس جمهور بشوم، هدف من رهایی ایران است .
عده زیادی به او‌دشنام میدهند ، گروهی مسخره اش میکنند، جماعتی گناهان کرده و نا کرده پدر و پدر بزرگش را به پای او می نویسند.
من هیچ علاقه ای به نظام پادشاهی ندارم ، با آقای شازده هم هیچ آشنایی ندارم ، ولی میخواهم از این آقایان و خانم های محترم و عربده کشان کهنه کار مالیخولیایی گاو گند چاله دهان بپرسم بشما چه ربطی دارد فلانکس میخواهد در مونیخ یا بارسلونا یا ساحل عاج کنفرانس و راه پیمایی اعتراضی راه بیندازد ؟ بشما چه فلانکس میخواهد راهی برای رهایی وطنش پیدا کند ؟ بشما چه ربطی دارد که آقای فلانی حزب تشکیل میدهد ، بشما چه که فلانی عده ای را دور خودش جمع کرده است و دفتر و دستکی راه انداخته است ؟
شما هم اگر عرضه دارید بروید صد نفر ،دویست نفر ، صد هزار نفر را دور خودتان جمع کنید در خیابان های پاریس و لندن و بروکسل و آلمان راهپیمایی صد هزار نفری راه بیندازید. مگر کسی جلوی شما را گرفته است ؟
اگر به آزادی و‌دموکراسی باور دارید باید بگذارید هر کسی با هر باور و عقیده ای پا به میدان سیاست بگذارد، حزب تشکیل بدهد . راه پیمایی راه بیندازد ، دیدگاه‌هایش را برای مردم تشریح کند
این مردم هستند که با رای خود او‌را از میدان بدر میکنند یا اینکه او‌را بر صدر می نشانند
شما چیکاره اید داداش؟
مطلب بعدی...
گردش به راست شاهزاده، حمید فرخنده
گردش به راست شاهزاده، حمید فرخنده
