Friday, Jul 4, 2025

صفحه نخست » عاقبتِ عظما، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei.jpg

نظر کرد عظما به یزدانِ پاک

ز سوراخِ چاهی بسی ترسناک

=

به چشمانِ زردش فروغی نبود

نه آن شور و حالی که آید ز دود

=

به تازی به او گفت اخبارِ جنگ

نبردِ گرانی کزان گشته منگ

=

ستاد و سپاهم همه تار و مار

ز پهپاد و موشک ندیدم بخار

=

چرا امر کردی که خواری کِشم؟

به جای شرابی شَرَنگی چِشَم؟

=

مگر من نبودم سخنگویِ تو؟

نکردم جوانانِ کشور درو؟

=

از این چاهِ خِفَت نجاتم بده

که وحشت به جسم و روانم زده

=

چو بُمبی رها شد از آن دور دست

سکوتِ شبانگه به ناگه شکست

=

فرو ریخت خاکی ز دیوارِ چاه

فنا شد فقاهت در آن شامگاه

=



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy