
در آستانهی سومین سالگرد جنبش «زن، زندگی، آزادی» که همچون آتشی برخاسته از جان مردم ایران سراسر کشور را روشن کرد، نگاهی به مسیری که پیمودهایم، قلب را لبریز از امید و ایمان میسازد. در این سالها بارها نوشتم: بیهمبستگی، آزادی جز رؤیایی شکننده نیست. امروز، با شنیدن پیام تاریخی شاهزاده رضا پهلوی دربارهی برگزاری «همایش همکاری ملی»، درمییابم آن هشدارها نه تنها بهجا، بلکه حیاتی و سرنوشتساز بودهاند.
زیرا اکنون، بیش از هر زمان دیگر، تاریخ در آستانهی چرخشی بزرگ ایستاده است. رژیم اسلامی، این ماشین تباهی و سرکوب، به واپسین ایستگاه وجودی خود رسیده. نشانههای فروپاشی، در اقتصاد فرسوده، در مشروعیت سوخته، و در لرزش مداوم ستونهای قدرت آن، آشکار است. پایان این رژیم دیگر در افق دور نیست؛ نزدیک است و ملموس.
در این میان، جامعه جهانی نیز سکوت را کنار نهاده. دولت اسرائیل بیپرده خواهان پایان این موجودیت شرور شده است. این تنها یک رویارویی نظامی نیست؛ بلکه پژواک ارادهای جهانی برای حذف ریشهایترین منبع بیثباتی و ترور در منطقه است.
دولتهای آمریکا و اروپا نیز در برزخ تردید ایستادهاند، چشم به افق دوختهاند تا آلترناتیوی مطمئن، مقتدر و مشروع برای دوران پس از فروپاشی رژیم سر برآورد. تا آن زمان، هنوز به معامله با این هیولای در حال احتضار دل بستهاند و به امید حفظ منافع کوتاهمدت، دست از چانهزنی با جانیان برنداشتهاند.
اما روزی که آن آلترناتیو برخیزد، جهان نیز ناگزیر مسیر خود را تغییر خواهد داد.
اما سقوط رژیم، پایان کار نیست؛ آغازیست بر مرحلهای خطیرتر. اگر امروز برای فردا برنامه نریزیم، ایران پس از رژیم اسلامی ممکن است به ورطهی آشوب، تجزیه و جنگهای داخلی کشیده شود. از همینروست که نقش اپوزیسیون ملیگرا، آزادیخواه و مسئول، بهمراتب فراتر از افشاگری است. این نیرو باید ساختار گذار را بنیان نهد؛ سدی برای حفظ تمامیت ارضی و وحدت ملی در برابر طوفان بیثباتی.
«همکاری ملی»، شاید "شرط لازم برای سقوط رژیم نباشد"،زیرا آن فروپاشی از درون آغاز شد،اما بیتردید "شرط کافی برای حفظ ایران است." بدون آن، خطر سوریهای شدن و افتادن از چالهی استبداد به چاه بیدولتی، بیش از هر زمان واقعی و قریبالوقوع است.
از اینرو، دعوت شاهزاده رضا پهلوی برای همایش همکاری ملی، بر سه اصل روشن: تمامیت ارضی، آزادی، و سکولار دموکراسی، نهفقط بجا، بلکه تاریخی و حیاتیست. این فراخوان، پژواک آرزوی میلیونها ایرانیست که یا در سکوت زیرزمینی یا در خیابانهای سرکوبشده، برای ایرانی آزاد و انسانی نفس میکشند.
صدای شاهزاده، شعلههای امید را دوباره روشن کرده است. آنکه گوش جان بسپارد، فریاد پنهان نسلها را خواهد شنید.
اکنون زمان آن است که همهی فرزندان ایران، با هر گرایش و باوری، زیر پرچم یکپارچهی ایران گرد آیند و فصلی نو بیاغازند. فصلی که در آن آزادی از شعار به ساختار بدل شود، و ایران جایگاه شایستهاش را در جهان باز یابد.
در کوران تاریکی چهلوششساله، این صدا از پاریس برخاسته که با گذشتهی باشکوه و آیندهی ممکن ایران گره خورده: "همایشی برای نجات ایران."
این همایش، فراخوانی است به همهی نیروهای مؤمن به سه اصل بنیادین: حفظ تمامیت ارضی، تضمین آزادیهای فردی و برابری شهروندان، و جدایی دین از حکومت. اصولی که از مشروطه تا جنبش زن، زندگی، آزادی، روح مطالبات ملت ایران را شکل دادهاند.
امروز دیگر جایی برای تردید نیست: بدون چهرهای همگرا، بدون نقشهراه مشترک، "حتی فروپاشی رژیم هم ضامن رهایی نیست." تجربهی تلخ سوریه، لیبی، عراق و افغانستان پیشروی ماست. اما ایران، با تاریخ و تمدنش، شایستهی این تکرار نیست.
شاهزاده رضا پهلوی تصریح کرده است: "هدف این همایش تشکیل حزب یا گروه تازه نیست"، بلکه ایجاد بستری برای همافزایی و ترسیم نقشهی راهی روشن برای دوران گذار است. و این همان چیزیست که نبودش، اپوزیسیون را از نقشآفرینی مؤثر بازداشته.
همه میدانند رژیم اسلامی با سرکوب و تبلیغات زنده مانده است. اما آنچه آن را تا امروز نگه داشته، تفرقه در میان ما بوده. دشمن در قدرت مانده، چون ما یکی نشدهایم.
اگر امروز نتوانیم به همکاری برسیم، فردای پس از رژیم نیز به بنبست خواهیم رسید. و آنگاه تاریخ بیرحمانه قضاوت خواهد کرد: «شما فرصت تاریخی را با تفرقه و خودخواهی از دست دادید.»
همایش همکاری ملی، میتواند لحظهی بازتعریف اپوزیسیون و بازیابی مشروعیت ملی باشد؛ فرصتی برای ارائهی آلترناتیوی روشن، فراگیر، و اعتمادآفرین. آلترناتیوی که نهتنها رژیم اسلامی را به چالش بکشد، بلکه آیندهای را مجسم کند که مردم حاضر باشند برایش فداکاری کنند.
در این مسیر، همهی دلسوزان ایران،از پادشاهیخواه تا جمهوریخواه، دیندار یا سکولار،راست گرا یا چپگرا باید بر سر یک پیمان ملی به تفاهم برسند: "ایران، پیش از هر ایدئولوژی؛ آینده، فراتر از گذشتهها."
این لحظه، لحظهی تصمیم است. اگر امروز نایستیم و کنار هم نباشیم، جای ما را در خلأ قدرت، نیروهای بیگانه و بیباور به ایران خواهند گرفت. قدرتهایی که آمادهاند از تفرقه ما برای تقسیم آینده ایران بهره ببرند.
در برابر این خطر، همکاری ملی نه یک گزینه، که یک ضرورت تاریخی است.
دعوت شاهزاده یک آغاز است؛ پاسخ آن با ماست.
پاسخی که اگر امروز با خرد و فداکاری داده نشود، فردا با حسرت و تبعیدی دوباره همراه خواهد بود.
پاینده ایران، زندهباد همکاری ملی.
مطلب بعدی...

عاقبتِ عظما، مهران رفیعی

عاقبتِ عظما، مهران رفیعی