نویسنده: ارسالی از طرف مخاطب کانال تلگرام حمید آصفی
در صحنهای که هر اینچ آن با وسواس طراحی شده بود، بیت رهبری در روز تاسوعای ۱۴۰۴، نه یک مجلس عزاداری، که یک صحنه تئاتر قدرت بود؛ نمایشنامهای که قرار نیست امسال تمام شود. کسانی که نشسته بودند، آنانی که دعوت نشده بودند، شعارهایی که مداح انتخاب کرده بود، و سکوتهایی که پررنگتر از فریادها بود، همگی خبر از یک بازتنظیم عمیق در چینش قدرت در ایران میدادند.
ابتدا باید بپذیریم که ما در ایرانِ پس از دوازده روز بحران، دیگر با همان جمهوری اسلامی سابق طرف نیستیم. نه رابطه مردم با حاکمیت مثل قبل خواهد بود، نه شکاف در میان نهادهای امنیتی مثل گذشته پنهان میماند، نه ولیفقیه همان "ستون خیمه" بدون منازع است. حتی نهاد ریاستجمهوری که تا دیروز در حد دفتر هماهنگی بیت تقلیل یافته بود، اکنون در حال بازیابی نقش خویش است. کشوری که در نبرد اخیر با اسرائیل یک شکست امنیتی تمامعیار را تجربه کرد، اما همزمان دید که بروکراسی دولت - با همه ناکارآمدیهایش - بدون فروپاشی، کار خود را ادامه داد، اکنون وارد مرحلهای جدید شده است.
اما اگر چشم را از شعارها برداریم و روی صورتها تمرکز کنیم، رمزگشایی آغاز میشود. کنار رهبر، رؤسای سه قوه نشسته بودند: قالیباف، عارف (بهجای پزشکیان)، و اژهای - ترکیبی که از نظر پروتکل رسمی قابل پیشبینی بود. اما حضور یک نفر غیرمنتظره و بسیار معنادار بود: علی لاریجانی.
او نه یک روحانی است و نه یک مداح، نه رئیس مجلس است و نه وزیر. اما حضور او در صف اول، با سابقه نظامیـامنیتیـدیپلماتیکش، آن هم پس از سالها حذف و حاشیهنشینی، بهوضوح یک پیام دارد: در جمهوری اسلامی، برای آیندهای بحرانزده، دوباره به تکنوکراتهای سیاسی ـامنیتی نیاز پیدا کردهاند؛ به کسانی که هم "نظامی" باشند، هم "لباسشخصی"؛ هم سابقه ریاست صداوسیما و ریاست مجلس را داشته باشند، هم نقش فرستاده ویژه چین.
لاریجانی یعنی بازگشت سپاه، اما نه با یونیفورم. اینبار نه با تانک، که با نبوغ تکنوکراسی امنیتی.
در کنار این چینش، مداح بیت، با اشاره مستقیم به توصیه رهبر، بر «پایداری جمعی»، «استقامت دستهجمعی» و «ایران» بهعنوان محور تاکید کرد؛ واژگانی که در قاموس رسمی جمهوری اسلامی، همیشه زیر سایه "امت اسلامی"، "قدس"، "فلسطین" و "ولایت" مینشستند. اما حالا همهچیز دارد جابهجا میشود.
اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم که غیبت برخی چهرهها از آن مجلس نیز پرمعناست. نه اثری از سرداران بلندپایه سپاه بود، نه نشانی از چهرههای پرمدعای جناح پایداری. گویی صحنه را پاکسازی کردهاند برای کسانی که باید در آینده نقش ایفا کنند؛ کسانی که نه شعار میدهند و نه تصویرشان تیتر روزنامه است، اما در لحظات بحران، همیشه همانها هستند که کشور را «تا اطلاع ثانوی» سر پا نگه میدارند.
حکومت در حال پوستاندازی است. اما نه به سمت اصلاحطلبی، نه به سوی مردمگرایی. اتفاقاً برعکس. دارد باز میگردد به نهادهای مؤسساش: به سپاه، به لاریجانی، به ملیگرایی شعوبی (یعنی نوعی ایرانگرایی اقتدارگرا که در تقابل با پاناسلامیسم، اما بدون گرایش به دموکراسی لیبرال عمل میکند)، به بازتعریف ولایت بهمثابه نهاد حفظ نظم نه تولید مشروعیت. این روند شاید تدریجی باشد، اما صحنهآرایی تاسوعا نشان داد که دیگر شروع شده است.
در روزهایی که میگویند رهبر «کمتر در دسترس» است، در روزهایی که شعارهای «مرگ بر...» دیگر به درد انسجام نمیخورند، در روزهایی که حتی مداح بیت رهبری هم از ایران میگوید نه از فلسطین، باید دقیق شد.
تاسوعا فقط یک مراسم نبود؛ بیانیهای بود از طرف حکومت به خودش. تاسوعا را از یک آینه سنتی به لحظهای بنیادگذار برای نظم دید قدرت در ایران تبدیل میکند.