Sunday, Jul 13, 2025

صفحه نخست » در پی جنگ ۱۲ روزه: کجا هستیم و به کجا می رویم؟ مهرداد خوانساری

Mehrdad_Khansari_2.jpgمقدمه

در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، حملات هوائی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران منجر به واکنش سریع تهران و آغاز ۱۲ روز درگیری مستقیم نظامی میان دو کشور گردید - جنگی که ناتوانی رژیم جمهوری اسلامی در حفاظت از شهروندان، شهرها و تاسیسات کشور در برابر حملات خارجی را کاملا آشکار ساخت.

از برخی جهات، جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل، با وجود تحقیرها و تلفات وارد شده به نظام حاکم بر ایران و به‌ویژه رهبر آن، آیت‌الله علی خامنه‌ای، هیچ تغییری در معادله بین دو طرف ایجاد نکرده است. حاکمیت ایران و نظام اسلامی همچنان پا برجاست. اما شاید از برخی جهات دیگر، این جنگ بذر تغییر را کاشته و تفاوتی واقعی ایجاد کرده باشد.

پیش از هر چیز، اسرائیل توانست ایالات متحده را پس از ۳۰ سال تلاش، به یک حمله آشکار و مستقیم علیه ایران وادار کند. پس از آن، دونالد ترامپ -- علی‌رغم درخواست‌های مکرر برای از سرگیری مذاکرات با ایران -- همچنان اصرار دارد که برنامه هسته‌ای ایران چنان آسیب دیده است که آمریکا الزاما نیازی فوری به ادامه گفت‌وگو در این زمینه نمی‌بیند. این در حالی است که آنچه ایران از مذاکرات قبلی انتظار داشت -- مانند رفع تحریم‌ها یا تضمین‌های اروپایی برای عدم فعال‌سازی مکانیزم ماشه در شورای امنیت -- همچنان محقق نشده است.

با این حال، آنچه که از دید ایالات متحده و اسرائیل به‌عنوان موفقیت تلقی می‌شود، ممکن است چیزی جز توهمی از پیروزی نباشد -- توهمی که ایران دیگر توان ادامه برنامه هسته‌ای خود را ندارد یا اسرائیل پیروزی قاطعی علیه جمهوری اسلامی ایران به‌دست آورده است.

در حالی که تصور بسته شدن پرونده این تنش‌ها از سوی ایالات متحده و اسرائیل ممکن است خود توهمی دیگر باشد، واقعیت این است که تمام این برداشت‌ها می‌توانند موقتی باشند، در حالی که تنش‌ها در منطقه همچنان حل‌نشده باقی مانده‌اند -- و این همان نقطه‌ای است که تمامی طرف‌ها در حال حاضر در آن قرار دارند.

وضعیت کنونی بازیگران ایرانی

1.رژیم ایران و نیروهای سیاسی داخل کشور

دوره پس از آتش‌بس فرصتی برای شکل‌گیری تأملات و دیدگاه‌های جدید فراهم کرده است، به‌ویژه درباره مشروعیت رهبری جمهوری اسلامی و به‌طور خاص، جایگاه رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای.

غیبت آیت‌الله خامنه‌ای که طی سه دهه گذشته همه‌چیز را به‌صورت جزئی کنترل می‌کرد و ناپدید شدن او از انظار عمومی به‌مدت بیش از دو هفته (که فقط در یک مراسم ماه محرم امسال ظاهر شد)، شوک دیگری برای مردم بود.

در نتیجه همه این عوامل، تردیدی نیست که اعتبار و جایگاه خامنه‌ای به‌عنوان رهبر ایران به‌شدت خدشه‌دار شده است، به‌ویژه در حوزه‌های علمیه و در میان افسران ارشد و بدنه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

تردیدی نیست که بمباران تقریباً بدون مقاومت اسرائیل علیه ایران (که بدون تلفات نظامی برای اسرائیل انجام شد) نه تنها برای رژیم اسلامی، بلکه برای ملت ایران یک تحقیر جدی بود.و مهم‌تر اینکه این این موضوع اعتبار و اقتدار آیت‌الله خامنه‌ای را احتمالا به میزان غیرقابل جبرانی خدشه‌دار کرده است، و این امکان را نیزفراهم آورده که موضوع «تغییر در رأس قدرت» بدون انتظار برای درگذشت وی، سرعت بیشتری پیدا کند.

کشته شدن تعداد زیادی از سرداران ارشد سپاه پاسداران -- کسانی که به‌عنوان محافظان اصلی «نظام ولائی» شناخته می‌شدند -- آن هم در حالی که هیچ روحانی‌ای در رأس هرم سیاسی قدرت مورد هدف اسرائیل قرار نگرفت، اثر روانی شدیدی بر رهبری جدید سپاه گذاشته است.

همزمان، این وضعیت موقعیت کسانی را در «دولت پنهان» که به دلیل دیدگاه‌های مصالحه‌جویانه‌شان از سوی جریان‌های تندرو ساکت شده بودند، تقویت کرده است. بنابراین بسیار محتمل است که اینها بتوانند حکومت را بویژه در هر مذاکره احتمالی بعدی، وادار به تعلیق غنی سازی اورانیوم بکنند که محور اختلافات در مذاکره با آمریکاست.

در نتیجه، نه‌فقط موضوع «جانشینی خامنه‌ای» بلکه کل مسیر سیاست‌گذاری و استراتژی کلی نسبت به غرب (در شرایطی که نه روسیه و نه چین هیچ حمایت ملموسی از ایران نکردند)، در حال بازنگری است.

از سویی از طرف بخشی از افکار عمومی و نیروهای حاشیه نظام این انتظار می‌رود که چهره‌های کلیدی مانند روسای جمهور پیشین، حسن روحانی و محمد خاتمی، و نیز وزیر خارجه سابق، محمدجواد ظریف و حامیانشان در اطراف رئیس‌جمهور فعلی، مسعود پزشکیان (و نیز خود او)، نقش مؤثرتری در تعیین مسیر آینده ایفا کنند.

اگر این مسیر طی شود، این امکان نهایتا وجود دارد که فرصتی برای مقوله «آشتی ملي» پدید آید؛ آشتی‌ای مبتنی بر اصلاح و تغییر قانون اساسی و جایگزینی حاکمیت ولایت با حاکمیت مردم -- با مشارکت چهره‌های شناخته‌شده و محترمی چون میرحسین موسوی، نرگس محمدی، مصطفی تاج‌زاده و دیگرانی که اکنون در زندان هستند. ضمنا، چنین تغییری می‌تواند به گفت‌وگو با بخش‌هایی از اپوزیسیون خارج ازکشور که به این دستور کار متعهد می باشند نیز بیانجامد وگسترش یابد.

2.اپوزیسیون خارج از کشور

واکنش اپوزیسیون خارج‌ از کشور به جنگ ۱۲ روزه، متفاوت و گاه متضاد بود.

برخی از گروه‌های سیاسی مانند سازمان مجاهدین خلق بطور ضمنی از حمله اسرائیل حمایت کردند و آشکارا مردم را به شورش علیه رژیم فراخواندند. همزمان نیز، فرزند شاه فقید، هم در بیانیه ای از مردم خواست تا «آماده قیامی که زمان آن بزودی فرا خواهد رسید»، باشند.

در مقابل، برخی دیگر از شخصیت های منفرد و سازمان های سیاسی سکوت اختیار کردند و یا بخش زادی از آنها ضمن محکومت کردن تجاوز اسرائیل، اما جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای را مسبب و مقصر بوجود آمدن چنین شرایطی معرفی کردند. البته تعدادی از چهره‌های فرصت طلب و عوام فریب همراه با برخی از فعالان چپ‌گرای ارتدوکس، با رویکرد به شعارهای پوپولیستی و یا شعارهای ضد اسرائیلی- ضد آمریکایی، در کنار رژیم ایستادند.

اما این قابل توجه است که هیچ ‌یک از گروه‌های قومی که پیش‌تر مورد حمایت یا توجه اسرائیل بودند، از این اقدام اسرائیل یا آمریکا پشتیبانی نکردند، هر چند به شدت به حکومت ایران تاختند. بسیاری از ملی‌گرایان ایرانی نیز --با وجود مخالفت با رژیم -- نخوانستند از حمله بیگانگان به کشورشان حمایت کنند.

در مجموع، روزهای اول پس از اعلام آنش بس، علی الاصول شاهد تنش‌های زیادی میان گروه‌های مختلف اپوزیسیون خارج از کشور بوده است.

اما شاید محسوس ترین ناکامی ها در این مرحله، متوجه فرزند شاه فقید باشد که در پاریس کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و اشاراتی به بازگشت خود به قدرت و حتی برنامه ۱۰۰ روزه‌اش داشت. بسیاری از ملی‌گرایان او را بابت این رفتار به‌شدت مورد انتقاد قرار دادند، به‌ویژه که اعلام آتش‌بس تنها یک روز پس از این کنفرانس خبری منتشر شد! همچنین رفتار برخی از حامیان او که پرچم اسرائیل را در برابر سفارتخانه‌های ایران در لندن و دیگر پایتخت‌ها به‌دست داشتند، مورد انتقاد شدید قرار گرفت.

جمع‌بندی
اکنون که آتش‌بسی شکننده برقرار شده است، تردیدها و پرسش‌های مهمی درباره احتمال شکستن آتش بس و یا توانایی رژیم حاکم بر ایران در راستای حفظ کنترل داخلی و ایجاد ثبات همچنان پابرجاست. نارضایتی سیاسی، ناامیدی اجتماعی، همراه با اقتصادی ضعیف همچنان فضای داخلی ایران را شکل می‌دهند. در عین حال، بسیاری از ایرانیان در کشمکشی درونی به سر می‌برند: از یک‌سو نسبت به رژیم نارضایتی دارند و از سوی دیگر از تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا به خصوص حمله اسرائیل به زندان اوین که منجر به کشته شدن تعدادی زندانی، خانواده زندانیان و شهروندان عادی مراجعه کننده به بخش اداری این زندان و یا سربازان ساده نگهبان زندان شد، منزجر و بیمناک‌ می باشند.

در حال حاضر، مشخص نیست که اوضاع به چه سمتی پیش خواهد رفت، اگرچه رژیم فعلاً در آستانه فروپاشی نیست. در حقیقت، امکان نقض آتش‌بس وجود دارد، به‌ویژه اگر جمهوری اسلامی به تحریکات خود ادامه دهد (مانند ادعای حفظ برنامه هسته‌ای، تهدید به خروج از NPT یا عدم همکاری با بازرسان آژانس).

همچنین، بعید نیست که حاکمان ایران در صورت احساس خطر جدی، دست به تحریکاتی بزند که منجر به حمله‌ گسترده تری از سوی اسرائیل علیه خود گردد تا از آن طریق موقعیت داخلی‌ شان را تثبیت کنند.

با این حال، اگر جمهوری اسلامی نتواند به‌گونه‌ای پاسخگوی مشکلات عظیم اقتصادی باشد و تحریم‌ها را کاهش دهد تا درآمدی برای پاسخ به انتظارات اولیه مردم فراهم شود، اعتراضات مردمی در هفته ها و ماه های آینده اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. در عین حال، با توجه به همه اتفاقات اخیر، سرکوب این دست اعتراضات بسیار دشوارتر از دوره جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال‌های ۲۰۲۲-۲۰۲۳ خواهد بود.

جنگ ۱۲ روزه بی شک تأثیر قابل‌توجهی بر أوضاع و احوال ایران در عرصه سیاست خارجی نیز گذاشته است.

یکی از عوامل مهم در این مقطع، امکان دستیابی به توافقی بین ایران و ایالات متحده میباشد که در آن صورت مسئله اجازه بازگشت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران و نیز بررسی سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی را هم مشخص خواهد کرد.

اگرچه هرگونه توافقی می‌تواند عنصر نجات‌دهنده‌ای برای رژیم در شرایط کنونی باشد ولی اگر توافقی حاصل نشود، چشم‌انداز رژیم مطمئنا وخیم‌تر خواهد شد، چرا که بی‌تردید با تحریم‌های بیشتر و همچنین اعمال کامل «مکانیزم ماشه» از سوی اروپایی‌ها روبرو خواهد شد، که تحریم‌های بین‌المللی لغوشده توسط برجام ۲۰۱۵ و قرار گرفتن مجدد جمهوری اسلامی زیر بند هفت منشور سازمان ملل متحد را هم به طور اتوماتیک احیاء خواهد کرد.

بهترین گزینه برای جمهوری اسلامی در حال حاضر، امید به دستیابی توافقی با آمریکا می باشد، با این حال، باید همواره در نظر داشت که جمهوری اسلامی ایران دانش و توانایی لازم برای حرکت به سوی سلاح هسته‌ای را دارد وعلیرغم این واقعیت که اسرائیل و آمریکا موفقیت‌های قابل‌توجهی به دست آورده‌اند، اما ایران همچنان می‌تواند خود را بازسازی کند، چرا که هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند چه میزان خسارت واقعی به برنامه هسته‌ای زیر زمین جمهوری اسلامی وارد شده است.

دستاوردهای اسرائیل در پی جنگ ۱۲ روزه، از نظر عملیاتی بسیار موفقیت‌آمیز بوده است، اما با وجود کشته‌شدن برخی دانشمندان ارشد، اسرائیل نتوانسته است به تمام اهدافش برسد، چرا که قادر نیست "دانش و اراده" موجود در ایران که همواره توانائی بازسازی پدافند هوایی و توان موشکی خود را دارد، از بین ببرد.

از سوی دیگر،‌ بمباران ایران را می توان ضمنا به‌نوعی پیروزی برای دونالد ترامپ،‌ که مدعی جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای بوده است، قلمداد نمود.

ترامپ همچنین به‌شدت در تلاش است تا خود را از رؤسای جمهور پیشین آمریکا و سنت‌های سیاسی گذشته متمایز کند. او ضمنا مترصد آن است که خود را به‌عنوان یک صلح‌آفرین نشان دهد و در حالی که در پایان دادن به جنگ اوکراین با دشواری مواجه است، تمرکز کامل خود را بر خاورمیانه (یعنی ایران و غزه) بگذارد تا لحظه‌ای تاریخی برای دریافت «جایزه صلح نوبل» توسط خود رقم بزند.

اما دستیابی به هرگونه توافق در دورهای بعدی مذاکرات بستگی به محاسبات کنونی ایران دارد. تردیدی نیست که رژیم اسلامی در وحله اول، مصمم به حفظ بقای خود است. بدین ترتیب محتمل است گفت‌وگوهایی با ورود پررنگ تر اروپا آغاز شود. اگر چه ایران همواره خواستار بازسازی و احیای برنامه هسته‌ای خود خواهد بود، اما این بدان معنی نیست که دستیابی به یک توافق با آمریکا در شرایط کنونی امکان پذیر نخواهد بود.

در حالی که غرب در بلندمدت ممکن است مجبور به پذیرش یک ایران هسته‌ای شود، اما امضای یک توافق موقت با ایرانِ منزوی از نظر استراتژیک می‌تواند برای شخصی مانند ترامپ، یک نقطه عطف کلیدی باشد.

در پایان، انتظار اعتراضات مردمی، روان‌شناسی فعلی سپاه پاسداران که شخصا بیمناک از دست دادن جانشان شده‌اند، و موقعیت تضعیف‌شده خامنه‌ای، یک فرصت بی‌سابقه برای تغییرات عمده سیاسی فراهم آورده که ممکن است ایران را به مسیری کاملاً متفاوت سوق دهد.

همان‌طور که وینستون چرچیل پس از نخستین پیروزی متفقین بر آلمان نازی در العلمین گفت:
«این پایان نیست، اما شاید آغاز پایان باشد».

مرکز ایرانی مطالعات سیاسی»

تیرماه ۱۴۰۴ / ژوئیه ۲۰۲۵

éééé





Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy