مقدمه: یک پرسش، یک درد، یک واقعیت
در روزگار پرآشوب امروز که بسیاری از مفاهیم بهواسطه سیاستزدگی دچار ابهام و تحریف شدهاند، یک پرسش اساسی همچون صدایی در ذهن ما مردم کردستان طنین میافکند:
آیا مخالفت با جمهوری اسلامی، به معنای مخالفت با موجودیت ایران است؟
پاسخ ما روشن است:
نه! ما کردها، کردهای ایرانی، نه تنها مخالف ایران نیستیم، که ریشه در خاک این سرزمین داریم؛ خاکی که جانمان را برایش میدهیم، اما ذرهای از آن را تسلیم تجزیهطلبی نمیکنیم.
ما کردها؛ نژادی اصیل، مردمانی مهربان
ما مردم کردستان، مردمانی هستیم از نژاد اصیل آریایی؛ فرزندان کوههای سترگ و دشتهای آزاد. قرنها در این سرزمین زیستهایم، فرهنگ آفریدهایم، شعر سرودهایم، از خاک دفاع کردهایم، و با همه ایرانیان، پیکرهای واحد ساختهایم.
مهربانی، میهماننوازی و آزادگی در جان ما جاری است. اما در طول تاریخ، از هر دو سوی قدرت مورد بیمهری و گاه ظلم قرار گرفتهایم.
تجربه تاریخی ما:
بیمهری به بهانههای واهی
از دوره پهلوی تا جمهوری اسلامی، ما همواره تحت نگاه امنیتی و با برچسبهایی چون «تجزیهطلب» یا «خطر قومی» مواجه شدهایم. در حالیکه خواسته ما ساده و انسانی بوده:
برابری، عدالت، حفظ هویت فرهنگی، و توسعهای متوازن در کنار دیگر مناطق ایران.
فرصتسوزی گروههای مسلح و چهرهسازی غلط از کردستان
در سوی دیگر، رفتارهای بیخردانه برخی گروههای مسلح، که سلاح بر دوش گرفتند و از خاک بیگانه برای حمله به وطن استفاده کردند، ضربهای سهمگین به ما زد.
آنان با تندروی و اتکا به بیگانگان، تصویر مردم کرد را تحریف کردند. آنچه آنان کردند، نه دفاع از حقوق ما، بلکه فرصتسوزی، خشونت، و کمک به توجیه سرکوبها بود.
ما اما راه دیگری را برگزیدیم؛ راه گفتوگو، راه ایران
ما کردهای ایران، در کنار همه ایرانیان، خواهان آیندهای بهتر برای همه هستیم.
رهبرانی چون زندهیاد دکتر عبدالرحمن قاسملو، نماد همین نگاه بودند. قاسملو، سیاستمداری دانا و فرهیخته بود که بهجای تفنگ، بهزبان گفتوگو باور داشت.
او تلاش کرد که خواستههای مردم کردستان را در چارچوب ملت-دولت ایران پیگیری کند.
اما حکومت جمهوری اسلامی، نهتنها از این فرصت صلح بهره نبرد، بلکه ناجوانمردانه و با فریب، ایشان و یارانش را در ترور معروف رستوران میکونوس به قتل رساند.
کردهراسی؟ یا سوءتفاهمی تاریخی؟
ما باور داریم که بسیاری از نگرانیها درباره کردستان، نتیجه سوءتفاهم است.
ما نه دشمن وحدت ملیایم، نه خواهان تجزیه، بلکه دلنگران آیندهایم؛ آیندهای که در آن، هویت ما به رسمیت شناخته شود، زبان مادریمان در کنار فارسی شکوفا گردد، و محرومیت تاریخی سرزمینمان پایان یابد.
دو پرسش بیپاسخ از آنان که خود را نماینده ما میدانند
از آن دسته از گروههایی که خشونت و اسلحه را انتخاب کردهاند، این پرسشها هنوز بیپاسخ ماندهاند:
1. آیا درد و رنج ما کردها جدا از دیگر اقوام ایران است؟ یا ما نیز همچون بلوچ، ترک، عرب و لر، بخشی از درد مشترک ایرانیم؟
2. حقوق مدنی ما را از کجا میطلبید؟ از بیرون مرزها یا از دل همین ملت و همین خاک؟
اگر پاسخ، درون ملت ایران باشد، پس باید به آن ملت احترام گذاشت و از آن گسسته نشد.
پایان سخن: ما ایرانیایم، کرد ایرانی؛ و خاکمان را با جان پاس میداری
ما مردم کردستان، با همه دردهایی که کشیدهایم، با همه بیمهریهایی که دیدهایم، هنوز به این خاک عشق میورزیم.
ایران خانه ماست. کردستان، قلب ایران است. نه بهنام جدایی، که بهنام عدالت، آزادی و برادری در این خانه میمانیم.
و در پایان، بگذارید این عشق به وطن را با زبان مادریمان، کردی، فریاد بزنیم:
بەشیری وەطن بە زمانێ خۆمان
ئەو خاکەی کە لەسەر خوێنی باوکی خەوتووە، ناتۆخێنرێت!
ئێمە کوردەکانی ئێران، بە خۆمان و نەتەوەکەمان وەفادارین.
ئێران نیشتمانە، کوردستان دڵە. دڵەکەمان ناداتە دەست بیگانە.
(آن خاکی که با خون پدرانمان آغشته شده، قابل معامله نیست!
ما کردهای ایران، به خود و ملتمان وفاداریم.
ایران وطن ماست، کردستان قلب آن. قلبمان را به بیگانه نمیسپاریم.