Wednesday, Jul 16, 2025

صفحه نخست » مونیخی دیگر؟ آزمونی دوباره برای اپوزیسیون ایران، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgتاریخ، گاهی بی‌خبر و بی‌دغدغه دوباره در می‌زند. اما این‌بار که در آستانه‌ی دومین کنفرانس مونیخ ایستاده‌ایم، پرسشی بزرگ پیش روی ماست: آیا اپوزیسیون دموکرات ایران خواهد توانست از دام تفرقه رهایی یابد و بر سه اصل بنیادینی که شاهزاده رضا پهلوی سال‌هاست بر آن‌ها پافشاری می‌کند،تمامیت ارضی، سکولاریسم، و دموکراسی، به تفاهم و همیاری واقعی برسد؟ یا بار دیگر در تکرار دردناک همان خطاها، تنها شاهد انزوای بیشتر و فروریختن امیدها خواهیم بود؟

کنفرانس نخست مونیخ، علی‌رغم امیدواری‌هایی که در آغاز با خود آورد، به شکلی تأسف‌بار از مسیر اصلی خود منحرف شد. آنچه می‌توانست آوردگاهی برای اتحاد نیروهای آزادی‌خواه باشد، به صحنه‌ای یک‌جانبه و از پیش مهندسی‌شده بدل شد. به‌جای آن‌که جریان‌های گوناگون مشروطه‌خواه، سکولاردموکرات، و جمهوری‌خواه حول نقش ملی و اخلاقی شاهزاده گرد هم آیند، میدان به انحصار حلقه‌ای کوچک و وابسته به حزبی نزدیک به مشاوران شاهزاده درآمد. پیام روشن و بارها تکرارشده‌ی شاهزاده که گفته بود: «من در خدمت جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران هستم»، نادیده گرفته شد. حتی دو اصل اضافی نیز بی‌اجماع عمومی به «ده اصل» افزوده شد؛ اصولی که نه مورد توافق نیروهای اپوزیسیون بود، نه دردی از ملت در این فاز سیاسی دوا می‌کرد.
چه کسی فراموش کرده که چند نفری که به نمایندگی از احزاب مشروطه خواه و سکولار دمکرات در آن جلسه حضور داشتند چطور با آنها برخورد شد؟ قضاوت جای گفت‌وگو را گرفت، حذف جایگزین فراگیری شد، و از همه تلخ‌تر، روزهای پس از آن کنفرانس بود؛ زمانی که تریبون‌هایی چون تلویزیون من‌وتو و رسانه‌ ای چون «سینما رکس» در فضای مجازی، به بازوهای تبلیغاتی همان حلقه‌ی مهندسی صحنه بدل شدند، و با حضور مشاور اول شاهزاده در آن، به‌جای همبستگی، آتش تفرقه را شعله‌ور کردند. برخوردهای توهین‌آمیز با فعالان مشروطه‌خواه در بیرون از محل کنفرانس، نشانه‌ای گویا از فضایی ناسالم و تحقیرآمیز بود؛ فضایی که به‌جای پذیرش تکثر، زبان طرد و تمسخر را پیشه کرد.
و حالا، ما باز در آستانه‌ی مونیخی دیگر ایستاده‌ایم؛ این‌بار با امیدی تازه، اما زخمی از خاطراتی نه‌چندان دور.
شاهزاده رضا پهلوی بار دیگر، با صدایی رسا و صادق، همه‌ی نیروهای سیاسی را بدون هیچ پیش‌شرطی، جز باور به سه اصل بنیادین یادشده، به مشارکت در گفت‌وگویی ملی دعوت کرده‌اند. دعوتی که از نگاه بسیاری، نه صرفاً دعوتی برای عکس گرفتن یا حضور نمادین، بلکه تلاشی است برای یافتن راه‌های عملیِ همکاری، تفاهم، و در نهایت، هم‌پیمانی ملی.
با این حال، همان تردیدهای گذشته هنوز سایه افکنده‌اند: آیا حلقه‌ی نزدیک به مشاوران شاهزاده، بار دیگر تلاش خواهد کرد این کنفرانس را همچون بسته‌ای آماده و مهندسی‌شده، به اپوزیسیون تحمیل کند؟ یا آن‌گونه که چهره‌هایی به مانند" دکتر براتی" هشدار داده‌اند، این‌بار خرد جمعی و اراده‌ی ملی بر مدل نخ‌نمای «دعوت‌نامه برای عکس گرفتن» غلبه خواهد کرد؟
نقد صریح دکتر براتی ,از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های اپوزیسیون سکولار در نزد شاهزاده رضا پهلوی,دقیقاً به همین نقطه اشاره دارد. او به‌درستی هشدار داده که اگر قرار باشد مشاوران شاهزاده، از پیش کل سناریو را بنویسند و دیگران تنها برای تزئین صحنه و گرفتن عکس یادگاری فراخوانده شوند، این نشست نیز به سرنوشت اولی دچار خواهد شد. این نقد، نه «سهم‌خواهی» که بعضی از فعالین سیاسی در فضای مجازی تعبیر کرده اند، که فراخوانی برای عبور از انحصار و حرکت به سوی عقلانیت جمعی بود؛ هرچند برخی، آگاهانه یا از روی ناآگاهی، آن را تحریف کردند.
اما از سوی دیگر، چطور می‌توان باور کرد که دعوت صادقانه شاهزاده برای اتحاد، همزمان با حمله‌های رسانه‌ای بخشی از اطرافیانش به دیگر نیروهای اپوزیسیون در همین روزها، همراه شود؟ چطور می‌توان انتظار هم‌افزایی داشت، در حالی که رسانه‌های وابسته به یک حزب خاص، زبانشان از توهین و تمسخر لبریز است؟ آیا این دوگانگی، نشانه‌ی یک بحران در سطح مدیریت مشاوران نیست؟ و آیا زمان آن نرسیده که شاهزاده، برای صیقل دادن پیام وحدت خود، کنترل بیشتری بر مشاورانش اعمال کند؟
اگر قرار است این کنفرانس به نقطه‌ی عطفی بدل شود، نخست باید این دوگانگی به پایان برسد.
وقتی شاهزاده از انتخابات آزاد، مجلس مؤسسان و رفراندوم ملی سخن می‌گوید، اما یکی از مشاوران ارشد او،در نشریه‌ای ،با لحنی سرد اعلام می‌کند که «در فردای آزادی وطن نه خبری از انتخابات خواهد بود، نه رفراندومی در کار، بلکه دوره‌ی طولانی از بگیر و ببند است»، سؤال ساده اما بنیادینی پیش می‌آید: مردم ایران و نیروهای مدنی کدام را باور کنند؟ صدای مردم‌سالارانه‌ی شاهزاده را یا برنامه‌ی مهندسی‌شده‌ی مشاورانش را؟
آیا باید دل‌خوش به رأی مردم باشیم یا نگران نقشه‌هایی باشیم که انتخابات آزاد را به آینده‌ای نامعلوم حواله می‌دهند؟
مردم ایران دیگر فریب نخواهند خورد. این ملت، از تاریکی‌ها عبور کرده، و سایه‌روشن را تاب نمی‌آورد. اگر از آنان ایستادگی و حضور در میدان و جانفشانی برای فردای ایران را انتظار داریم، آنان نیز حق دارند از شاهزاده شفافیت و صداقت بخواهند.
کنفرانس دوم مونیخ، تنها در صورتی به موفقیت خواهد رسید که دو شرط اساسی تحقق یابد:
۱. پایان دادن به مهندسی صحنه و حذف دگراندیشان:
شاهزاده باید با صراحت اعلام کند که حلقه‌های خاص حزبی و مشاوران نزدیک، حق مداخله‌ی یک‌جانبه در روند برنامه‌ریزی را ندارند. اعتماد مردم ایران نه به حزب ایران نوین است، نه به نشریه‌ی فریدون، و نه به رسانه‌های زنجیره‌ای یک جریان خاص. اعتماد تنها زمانی بازسازی خواهد شد که شاهد شفافیت، عدالت و تکثر واقعی در میدان عمل باشیم.
۲. حضور فعال، شجاعانه، و مسئولانه‌ی دیگر نیروهای اپوزیسیون:
دوران قهر و انزوا گذشته است. اگر جمهوری‌خواهان، مشروطه‌خواهان، چپ‌ها، ملی‌گرایان و سکولارها به سه اصل بنیادین باور دارند، امروز وظیفه‌ی تاریخی و اخلاقی آنان است که در این فراخوان شرکت کنند,نه برای تسلیم شدن در برابر یک جریان، بلکه برای ایستادن در کنار ملت.
و در پایان، بگذارید سخن دل را با صداقت بیان کنم: باشد که در این لحظه‌ی تاریخی، آنانی که در کنفرانس حضور دارند، پژواک صدای منِ غایب باشند. صدایی که اگر به گوش برگزارکنندگان و شاهزاده رضا پهلوی برسد، شاید در دل تاریخ، ردی از ما به یادگار گذارد.
سه سال از خیزش مهسا گذشته است. من، همچون بسیاری از کنشگران دل‌سوخته، از همان روزهای نخست دریافتم که بدون اتحاد، راهی به آزادی نیست. در این سال‌ها، از کیهان لندن گرفته تا گویا نیوز و رادیو زمانه، در بیش از ده مقاله بر ضرورت یک ائتلاف بزرگ، هم درون‌مرزی و هم برون‌مرزی، تأکید کرده‌ام. تکرار می‌کنم: پیروزی بدون رهبری کاریزماتیک و صدای واحد، فقط رؤیایی مجلل اما بی‌سرانجام است.
شاهزاده رضا پهلوی، تنها کسی است که هنوز می‌تواند دل‌های پراکنده را گرد هم آورد. اما متأسفانه، مشاوران بی‌ریشه و تجربه و سهم‌طلب با جاه‌طلبی‌های خام، رشته‌های او را پنبه می‌کنند. نمونه‌ی آشکارش همان حزب اتحصار طلبی است که یک نام تاریخی را یدک می کشد که با راه‌اندازی انجمن‌ها و گروه های چندنفره، مونیخ نخست را به نمایش قدرت خود بدل ساخت، و بدون پشتوانه‌ی ملی، دو بند جنجالی را به منشور ده‌ماده‌ای افزود.
من شخصاً دعوت‌نامه‌ای برای نشست دوم دریافت نکرده‌ام. اما از عمق دل آرزو می‌کنم که این نشست، آغاز مسیری برای اتحاد باشد، نه تکرار انحصار.
در پایان، بر دو وظیفه‌ی فوری تأکید می‌کنم:
نخست: اتحاد با اپوزیسیون داخلی.
آنان که جان و تن خود را زیر شکنجه‌های جمهوری اسلامی نهاده‌اند، سزاوار احترام‌اند، نه حاشیه‌سازی. اپوزیسیون خارج‌نشین باید از خودمحوری فاصله گیرد و دستان خود را به سوی این دلیران دراز کند؛ آنان چراغ‌های نیم‌جان خانه‌ی ایران‌اند،مبادا با بی‌مهری خاموششان کنیم و نقطه نظراتشان را نادیده بگیریم.
دوم: نگاهی دقیق و مسئولانه به بحران ایران و اسرائیل.
در شرایطی که اسرائیل ضربات سختی به ساختارهای نظام اسلامی وارد آورده، باید با احتیاط سخن گفت. همکاری با قدرت‌های خارجی شمشیری دو لبه است. ما نمونه‌اش را در ماجرای مجاهدین و صدام دیده‌ایم. حمایت نسنجیده از اسرائیل، آن‌هم در شرایطی که وجهه‌ی جهانی‌ رئیس دولتش دچار تزلزل شده، می‌تواند برای جنبش آزادیخواهی مردم ایران فاجعه‌بار باشد و حمایت افکار عمومی مردم جهان را از آن کاهش دهد. "باید ناظر باشیم، نه شریک". زیرساخت‌هایی که با سرمایه‌ی ملت ایران ساخته شده، متعلق به آینده‌ی ایران‌اند، نه هدف مشروع حمله. از باز ماندگان قربانیان غیر نظامی و بی دفاع و کسانی که بدون گناهی ،خانه و زندگی خود را از دست داده اند ، باید دلجویی کرد و کرامت انسانی را، حتی در میانه‌ی تاریکی، پاس داشت.
بیایید فراموش نکنیم: آمریکا و اسرائیل به‌دنبال منافع و امنیت ملی خود هستند، نه ما. "سیاست‌ورزی یعنی احتیاط،" یعنی پرهیز از افتادن در دام رژیم یا بیگانگان. اگر اپوزیسیون دمکرات و آزادیخواه ایران حقیقتاً دل در گرو آزادی دارد، باید از تأیید بی‌قید و شرط حملات نظامی به ایران دست بردارد. مردم ایران حافظه‌ای بلند دارند. و تاریخ، خیانت به میهن را هرگز فراموش نخواهد کرد.
این یک آزمون تاریخی‌ است؛ نه فقط برای شاهزاده رضا پهلوی، بلکه برای تک‌تک ما. برای تمام آنان که دم از عشق به ایران می‌زنند. تاریخ قضاوت خواهد کرد، مردم ناظرند، و این‌بار دیگر مجالی برای اشتباه نیست.
اگر این کنفرانس نیز به سرنوشت نخستین دچار شود، نه تنها یک ابتکار سیاسی دیگر از دست رفته، بلکه شاید واپسین امید به وحدت نیز به خاک سپرده خواهد شد.
و آنگاه، آیا حق خواهیم داشت که از مردم ایران بخواهیم ما را جدی بگیرند


Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy