Monday, Jul 21, 2025

صفحه نخست » رهبری در آینه مسئولیت و واقعیت: شاهزاده رضا پهلوی و اپوزیسیون، امیر دها

Amir_Daha.jpgامیر دَها - کیهان لندن

در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، مسئله رهبری همواره موضوعی مناقشه‌برانگیز و سرنوشت‌ساز بوده است. در دوره‌ای که جامعه ایران گرفتار استبداد دینی، بحران‌های اجتماعی و فروپاشی سرمایه اعتماد عمومی است، بار دیگر نگاه‌ها به سوی پرسشی بنیادین دوخته شده: چه کسی می‌تواند رهبری دوران گذار را بر عهده گیرد؟ پاسخ به این پرسش صرفاً در قالب شعار و محبوبیت خلاصه نمی‌شود، بلکه مستلزم بررسی دقیق ویژگی‌های یک رهبر سیاسی در تراز ملی است. در میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، چه در داخل و چه در خارج کشور، تنها شخصیتی که به دور از هر گونه منزه‌طلبی و یا محافظه‌کاری، با پذیرفتن همه انگ‌ها وخدنگ‌ها، پا به میدان گذاشته، و به وظیفه ملی و تاریخی خود برخاسته، شاهزاده رضا پهلوی است؛ شخصیتی که با رفتار سیاسی متفاوت خود، شایسته تأمل جدی است.

برخلاف بسیاری از کنشگران سیاسی که یا به خاطر ترس از "انگ قدرت‌طلبی"، خود را از معادلات سیاسی کنار می‌کشند یا منزه‌طلبانه در موضع منتقد صرف باقی می‌مانند، رضا پهلوی از همان ابتدا مسیر دشوار اما صادقانه‌ای را برگزیده است. او در طول بیش از چهار دهه، با همه فشارهای سیاسی، رسانه‌ای و شخصی، نه تنها از مسئولیت‌پذیری در برابر سرنوشت ایران شانه خالی نکرده، بلکه بارها اعلام کرده که هدفش نه بازگشت سلطنت، بلکه استقرار یک نظام مردم‌سالار سکولار بر اساس اراده ملت است.

ریسک‌پذیری در مسیر نجات ملی

ویژگی مهم دیگر رضا پهلوی، ریسک‌پذیری سیاسی اوست. او در شرایطی که بسیاری از چهره‌های سیاسی از اتخاذ مواضع صریح می‌گریزند، نه‌تنها مسئولیت‌ رهبری دوران گذار را پذیرفته، بلکه با جسارت، از صلح کوروش و برقراری روابط دیپلماتیک آینده ایران با اسرائیل سخن گفته است. چنین مواضعی در یک فضای پر از شعار، نیازمند شهامت است؛ شهامتی که کمتر سیاستمداری در صحنه امروز ایران دارد.

مرزبندی با گذشته، همگرایی با آینده

رضا پهلوی همواره تأکید کرده که از همکاری با همه نحله‌های سیاسی که خواهان یک ایران آزاد، سکولار و یکپارچه هستند، استقبال می‌کند. اما در عین حال، از مرزبندی با کسانی که در بقای نظام جمهوری اسلامی شریک بوده‌اند یا به نوعی برادامه‌ وضع موجود اصرار می‌ورزند، نیز ابایی ندارد. او به‌ روشنی می‌گوید که گفتگو و همکاری باید بر اساس اصول مشخصی چون گذار از جمهوری اسلامی، تمامیت ارضی، جدایی دین از حکومت، و التزام به آراء مردم باشد.

وفاداری بلندمدت به ایران، نه واکنش کوتاه‌مدت به تاریخ

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شاهزاده رضا پهلوی، وفاداری‌اش به مردم ایران در طول زمان است. او می‌توانست، مانند بسیاری دیگر از چهره‌های تاریخی، پس از فروپاشی حکومت پدرش، از صحنه سیاست کناره‌گیری کند و زندگی شخصی خود را دنبال کند. اما او مسئولانه انتخاب کرد که بجای عافیت‌طلبی، با تعهدی تاریخی و اخلاقی، نقش خویش را در کمک به بازسازی ایران ایفا کند.

الگویی نو برای رهبری ملی

شاهزاده رضا پهلوی در مقام یک شخصیت سیاسی که نه در پی قدرت شخصی بلکه در پی نجات یک ملت است، مدلی متفاوت از رهبری در فضای سیاسی ایران امروز ارائه داده است. او نه ناجی است، نه پیشوا، بلکه یک رهبر ملی با روحیه‌ای مسئول، خط‌ مشی‌ روشن، و صداقتی کم‌نظیر در فضای سیاست‌زده ایران است.

چرا با وجود همه ویژگی‌های رهبری، رضا پهلوی از سوی همه اپوزیسیون پذیرفته نمی‌شود؟

با همه آنچه پیشتر گفته شد، از مسئولیت‌پذیری کم‌نظیر تا ریسک‌پذیری سیاسی، از مرزبندی صریح تا وفاداری بلندمدت به مردم، این پرسش همچنان باقیست: چرا شاهزاده رضا پهلوی، با وجود این سرمایه‌های نمادین و عملی، هنوز از سوی همه نیروهای سیاسی (حتی برخی از دلسوزان صادق وطن) به‌ عنوان رهبر دوران گذار پذیرفته نمی‌شود؟

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پاسخ به این پرسش، درک عمیق‌تری از وضعیت روانی، سیاسی و تاریخی جامعه سیاسی ایرانی می‌طلبد. در اینجا می‌توان چند عامل کلیدی را بازشناسی کرد:

زخم‌های تاریخی و میراث انقلاب

بخشی از مخالفت‌ها با رضا پهلوی نه برخاسته از ارزیابی عملکرد امروز او، بلکه محصول گره‌های حل‌نشده تاریخی است. برای برخی از نسل انقلابیون و روشنفکران چپگرا، «پهلوی» همچنان یادآور یک دوره اقتدارگرایانه است، بی‌آنکه بازنگری واقع‌بینانه‌ای نسبت به کارنامه حکومت پهلوی انجام داده باشند و یا به تحولات ذهنی و سیاسی شخص رضا پهلوی در چهار دهه اخیر توجه شود.

هراس از کاریزما و تمرکز رهبری

در فضای اپوزیسیون ایران، نوعی وسواس جمعی نسبت به تمرکز قدرت یا کاریزمای شخصی وجود دارد. تجربه جمهوری اسلامی، بسیاری از کنشگران سیاسی را نسبت به هر شکل از رهبری متمرکز یا فردمحور بدبین کرده است. این بدبینی، هرچند ریشه در تجربه تلخ انقلاب دارد، اما گاه به موانعی غیرعقلانی در برابر شکل‌گیری رهبری مؤثر تبدیل می‌شود.

رقابت‌ها و منافع گروهی

اپوزیسیون ایران صحنه‌ای آشفته و شلوغ از گروه‌ها و شخصیت‌های گوناگون است که هر یک روایتی متفاوت از راه برون‌رفت از وضعیت موجود دارند. در این فضا، ظهور یک چهره با مقبولیت عمومی، نظیر رضا پهلوی، می‌تواند برخی از جریان‌ها را نگران کند؛ نگران از دست رفتن جایگاه گفتمانی، وزن سیاسی یا منافع گروهی‌ و یا ایدیولوژیک آنها.

تأثیرات رسانه‌ای و عملیات روانی جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی طی دهه‌ها، تلاش هدفمندی برای تخریب چهره خاندان پهلوی در ذهن نسل‌های پس از انقلاب انجام داده است. این مهندسی ذهنیت، در کنار ضعف جریان‌های مستقل در معرفی روایت‌های جایگزین، موجب شده بخشی از کنشگران حتی بدون دلیل منطقی و مشخصی، با ذهنیتی منفی به رضا پهلوی بنگرند.

مسئله‌ نپذیرفته‌شدن، مسئله‌ای سیاسی است نه اخلاقی. رضا پهلوی در مسیر بازتعریف نقش رهبری در ایران، نه با کمبود ویژگی‌ شخصی، بلکه با واقعیتی سیاسی- اجتماعی مواجه است که ترکیبی از تاریخ، روانشناسی جمعی، منافع گروهی و عملیات تخریبی نظام جمهوری اسلامی ست. نپذیرفته‌شدن کامل او از سوی همه نیروها، به معنای ضعف در رهبری نیست، بلکه نشان از عمق بحران در فرهنگ سیاسی ایران دارد.

اما اکنون دیگر این تنها یک بحث نظری یا اختلاف سلیقه سیاسی صرف نیست؛ بلکه به گرهی و شاید مانعی در مسیر نجات ایران بدل شده است. در چنین لحظه‌ای از تاریخ، هم خود شاهزاده رضا پهلوی و هم منتقدان و مخالفان او، مسئولیتی خطیر در برابر مردم، سرنوشت ایران و آینده فرزندان این سرزمین دارند.

راه چاره چیست؟ مسئولیت دوگانه شاهزاده رضا پهلوی و مخالفان او

با وجود عملکرد مسئولانه و صداقت‌محورشاهزاده رضا پهلوی در چهار دهه گذشته، وی همچنان می‌تواند برای تقویت اعتماد عمومی و جذب طیف‌های بیشتری از جامعه و اپوزیسیون، اقدامات عملی بیشتری انجام دهد. از جمله:

ایجاد یک ساختار مشورتی گسترده متشکل از شخصیت‌های معتبر سیاسی، مدنی و دانشگاهی از طیف‌های مختلف فکری، برای شکل دادن به یک جبهه وحدت ملی.

• ارائه نقشه‌ راه عملیاتی برای دوران گذار، با جزئیات نهادی، حقوقی و سیاسی.
• افزایش گفتگوهای عمومی با منتقدان دلسوز و حتی مخالفان معتدل، با هدف کاهش سوء تفاهم‌ها و کاستن از جوّ بی‌اعتمادی.
• فراخوان به گفتگوی ملی، با تمرکز بر اصول مشترک: تمامیت ارضی، سکولاریسم، دموکراسی، و عدالت انتقالی.

این گام‌ها می‌تواند به‌ تدریج ذهنیت‌های سخت را نرم کند و نشان دهد که رضا پهلوی نه‌ تنها گزینه‌ای یگانه برای رهبری دوران گذار، بلکه آماده شراکت در یک حرکت ملی است.

مسئولیت مخالفان: از انکار فرد به پذیرش منافع جمعی

در نقطه مقابل، منتقدان و مخالفان رضا پهلوی به‌ویژه آنان که صادقانه به آزادی ایران باور دارند با یک دو راهی جدی روبرو هستند: یا باید همچنان بر کینه‌های تاریخی و مخالفت‌های هویتی پافشاری کنند، یا به‌ سوی راه‌ حلی مبتنی بر منافع ملی و عقلانیت سیاسی گام بردارند:.

• بازنگری شجاعانه در مواضع گذشته، با تمایز میان نقد واقع‌بینانه گذشته‌ها و بررسی منصفانه عملکرد و مرام سیاسی رضا پهلوی.
• پذیرش این واقعیت که ایران بیش از هر چیز نیازمند وحدت در اصول بنیادین است، نه توافق بر سر شخصیت‌ها یا گذشته‌ها.
• استفاده از فضای مشارکت پیشنهادی رضا پهلوی (همکاری ملی) بجای ایستادن عافیت‌طلبانه در حاشیه یا تکرار کلیشه‌های فرسوده.

جمع‌بندی نهایی: اگر ایران برای ما مهم است

هیچ فرد یا گروهی به‌ تنهایی نمی‌تواند ایران را نجات دهد. اما گاه تاریخ، یک چهره را به عنوان کاتالیزور همبستگی ملی فرا می‌خواند. این وظیفه تاریخی، امروز به دلایلی که اشاره شد بر دوش شاهزاده رضا پهلوی گذاشته شده، نه فقط به خاطر اینکه او سرمایه ملی ست، بلکه به‌ دلیل باورها، عملکرد، و مسئولیت‌پذیری شخصی‌اش نیز.

اگر نجات ایران واقعاً هدف مشترک ماست، زمان آن رسیده که از هر سو گام‌های اعتمادآفرین برداشته شود، فرصت‌های تاریخی کوتاه و زودگذر هستند و ایران در آتش!



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy