بخشی از مخالفین رژیم در داخل و خارج از کشور، به جنگ 12 روزه یعنی به تجاوز نظامی اسرائیل و بعد هم امریکا که برخلاف همه قوانین بین المللی به ایران صورت گرفت، امید بسیار بسته بودند و گمان می کردند که با حمله اسرائیل و زدن سایتهای هسته ای و نظامی و به قتل رساندن فرماندهان سپاه و حمله به روسای سه قوه و حتی شخص خامنه ای، رژیم سقوط خواهد کرد.
اما این امید، مانند برف زیر آفتاب، در عرصه واقعیتهای عینی جامعه ایران و تاریخ ایران، توسط رفتار بینظیر مردم در دفاع از میهن، همزمان با ندادن کوچکترین باج به رژیم جنایت و خیانت، آب شد و نتیجه آن روسیاهی همراهان نتانیاهو بود و این روسیاهی نیز پاک شدنی نیست زیرا همکاری با متجاورز به ایران، بویژه وقتی متجاوز جنایتکاری مانند نتانیاهو باشد که از سویی تحت پیگرد قانونی بین المللی بخاطر نسل کشی در غزه است و از سوی دیگر در داخل اسرائیل هم بخاطر فساد تحت پیگرد قرار دارد، خیانتی بی مانند و فراموش نشدنی به مردم ایران و به آرمانهای آزادی خواهی و استقلال طلبی است. بدینسان اسرائیل نتوانست به قول نتانیاهو "بدهی تاریخی خود ـ در قبال آزادی قوم یهود توسط کوروش ـ را به مردم ایران بپردازد و برای مردم ایران دمکراسی بیاورد".
با اینکه تلاشهای آقای رضا پهلوی برای "کوبیدن سرمار" توسط قدرتها ادامه دارد و با اینکه نتانیاهو به تهدیدهای خود ادامه می دهد اما شکست این روش، عیان و روشن است. اینجانب ماهها قبل از حملات اخیر، در چندین مصاحبه گفته بودم که با حمله به سایتهای اتمی و حتی چند سایت نظامی، رژیم سقوط نمی کند و خامنه ای هم بخاطر ویران شدن سایتهای نظامی خم به ابرو نخواهد آورد زیرا تنها چیزی که برای او اهمیت دارد همان حفظ نظام اهریمنی حاکم است.
در هفته اخیر، با اینکه هنوز کابوس جنگ از سر ایران کنار نرفته است و با اینکه تلاش اسرائیل برای تجریه ایران همچنان ادامه دارد شاهد دو تلاش برای ابراز صدایی دیگر بودیم. از یک سو آقای میرحسین موسوی اطلاعیه ای داد و در آن از جمله نوشت:
"تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور، احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام، نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند."
از این اطلاعیه آقای میرحسین موسوی بیش از هزار نفر از کنشگران سیاسی اجتماعی داخل کشور استقبال کردند. این استقبال نشان داد که امضا کنندگان که بسیاری از آنها در جبهه اصلاحات بودند اکنون پذیرفته اند که در کادر این نظام و قانون اساسی آن ـ که زمانی به آن التزام عملی داده بودند ـ امکان یافتن راه حل برای مسائل عدیده کشور نیست. پذیرش این امر که باید از این نظام عبور کرد، خود گام بزرگی است و باید از آن استقبال کرد هر چند که متاسفانه بنام اصلاح طلبی، فرصتهای بزرگی در این 25 سال از دست رفتند و هزینه بر هزینه ها افزوده شدند.
پس از بیانه آقای موسوی و استقبال از آن، اطلاعیه دیگری داده شد که تعدادی از عزیزان داخل و خارج آنرا امضا کرده اند. در این اطلاعیه آمده است:
" از تمامی تشکلها، گروهها و کنشگران مستقل سیاسی، مدنی و فرهنگی دعوت میکنیم تلاش برای تغییر شرایط کنونی کشور را به اولویت فوری فعالیتهای خود بدل کرده و با هماندیشی و همبستگی و پیوستگی در مبارزه، از هر طریق ممکن مانند صدور بیانیه، ایراد سخنرانی، تشکیل اتاقهای تبادل فکر جمعی و گفتوگوهای مردمی و بکارگیری تمام امکانات فردی و جمعی و استفاده از تمام ظرفیتهای نافرمانی مدنی، برای تداوم جنبش مقاومت مدنیِ خشونتپرهیز، اهتمام ورزیده و زمینه را برای احقاق حق تعیین سرنوشت، با برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان قانوناساسی در راستای شکلگیری یک دولت ملی و فراگیر، برای گذار دموکراتیک فراهم کنند"
بدینسان در این اطلاعیه دعوت به "تداوم جنبش مقاومت مدنی خشونت پرهیز" شده است تا زمینه برای برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان آماده شود. با اینکه وزن این اطلاعیه بیشتر بر جنبش مردم است و از اطلاعیه آقای موسوی که معلوم نیست رفراندوم را از کی تقاضا می کند جلوتر قرار می گیرد، اما هنوز یک مسئله اساسی در ابهام می ماند و آن اینکه اصولا رفراندوم در کدام مرحله قرار می گیرد؟ مسلما رفراندوم نمی تواند آغاز باشد بلکه نتیجه یک جنبش است. سئوال اساسی این است که این جنبش چگونه و حول چه خواسته هایی می تواند شکل گیرد؟ آیا صرف درخواست رفراندوم، می تواند جنبش را به حرکت درآورد؟ در چه وضعیتی امکان برگزاری رفراندوم و انتخابات مجلس موسسان وجود دارد؟ آیا با وجود این رژیم، امکان رفراندوم وجود دارد؟ آیا باید این رژیم برود تا رفراندوم ممکن شود؟ آیا رفرنداوم را باید سازمان ملل انجام دهد؟ اصولا موضوع رفراندوم چه باید باشد؟ ما در دمکراسی نیستیم که در آن برای مسئله ای سئوالی طرح شود و مثلا با رای اکثریت راه حلی خاص رای بیاورد. رفراندوم در زمانی که همه چیز در ابهام است تنها تفرقه را بیشتر می کند.
غایب مهم هر دو متن، نیاز به یک جنبش عمومی حول یک بیان سیاسی شفاف می باشد. بدون جنبش عمومی مردم، امکانی برای انجام رفراندوم نیست. چه رفراندوم در همین نظام صورت گیرد، چه بعد از آن، خواست رفراندوم وقتی معنی پیدا می کند که ملت ایران حول یک فکر جمعی به جنبش عمومی دست بزند. جنبش عمومی نیاز به فکری عمومی دارد، نیاز به روشن شدن یک افق سیاسی دارد، نیاز به زنان و مردانی دارد که حامل آن فکرجمعی باشند. درخواست رفراندوم و یا تغییر قانون اساسی به این مهم پاسخ نمی دهد. مردم نیاز دارند بدانند رفراندوم برای چه هدفی است و فردایِ رفراندومِ مردم چگونه خواهد بود. مردم قبل از اینکه با دستهای خود در صندوق آرا رای بریزند، با حرکت خود جهت را تعیین می کنند. از اینرو زنان و مردان کنشگر سیاسی باید این شفافیت را داشته باشند تا افق روشن را در اختیار مردم قرار دهند.
اما چند مسئله اساسی هستند که باید روشن شوند:
الف ـ موضوعی که چندان در این بیانیه ها روشن نیست مسئله استقلال است. دیدیم چگونه این موضوع پاشنه آشیل جنبش زن، زندگی، آزادی شد. ایران بیش از پیش نیاز به تلاشگرانی دارد که قائم به ذات باشند. هیچگونه وابستگی را برنتابند و کمک گرفتن نظامی و غیر نظامی را از هیچ قدرتی درخواست نکنند. شعار دشمنِِ دشمن من، دوست من است دروغی بزرگ بود که هم در همراهی بخشی از اپوریسیون با صدام حسین در دوران جنگ ایران و عراق و هم در همراهی اخیر بخشی دیگر با نتانیاهو و ترامپ، زشتی و ناکارآیی خود را بروشنی نشان داد. نمی توان با یک جنایتکار همراهی کرد تا با جنایتکار دیگری مبارزه نمود. نمی توان بعنوان فعال در زمینه حقوق بشر از ترس از دست دادن امکان استفاده از برخی تریبونها و کمکهای مالی در باره جنایات آشکار سکوت کرد. در مورد فجایع غزه، سکوت بخشی از سیاسیون و خصوصا فعالین حقوق بشری قابل قبول نیست. نمی توان گفت در باره جنایات آشکار نتانیاهو باید سکوت کرد زیرا خامنه ای قوی می شود و یا در مورد جنایات خامنه ای سکوت کرد زیرا نتانیاهو دشمن ایران تقویت می شود. نمی توان با یک فردِ ضد حقوق زنان مانند ترامپ، جنبش زن، زندگی، آزادی را تقویت کرد! اینها بسیار واضح و روشن هستند. اما ضعف مفرط بخشی از اپوزیسیون و التماس عاجزانه آنها از آمریکا و اسرائیل، نشان داد که آنها تنها بدنبال ساختن قدرت جدیدی هستند و کاری با حقوق انسان و دمکراسی ندارند. در این روزهای سخت که میهن از خارج بیش از پیش تهدید می شود، فعالان سیاسی باید در قبال تجاوز بیگانگان بویژه اسرائیل که در سودای تجزیه ایران بسر می برد موضع دقیق و قاطع داشته باشند. دمکراسی را بروی ویرانه های ایران نمی توان بنا کرد. باید با توان کامل در قبال موضع نتانیاهو و ترامپ ایستاد و در این زمینه مماشاتی نداشت زیرا براستی حیات میهن در خطر است.
ب ـ رد کردن استبداد دینی و ولایت فقیه که پایه گذارش آقای خمینی بود، اساسی است. بخصوص که بسیاری از امضا کنندگانِ متن اول، دوران خمینی را حداقل تا زمانی عصر طلایی می پنداشتند. متاسفانه در بیانیه آقای موسوی صحبت از "خطاها" در گذشته می شود و این تخفیف بزرگی بر کشتارها و خیانتهای رژیم ولایت فقیه است. گرفتنِ موضع روشن در باره جنایات متعددِ استبداد دینی و درخواست جدائی بنیاد دین از سه قوه مجریه مقننه و قضائیه، نیاز روز است و این بیانه در اینباره کاملا سکوت می کند. ایران دیگر نیاز به حکومت دینی و یا حاکمیت یک ایدئولوژی خاص ندارد. این موضوع را باید با صدای بلند گفت.
ج ـ بدون شک استقرار جمهوریت، موضوع مهم دیگر است. اکنون دمکراسی خواهی و جمهوریخواهی در ایران با هم گره خورده اند و این موضوع باید بدون ابهام مطرح شود. سکوت در اینباره و یا در وسط قرار گرفتن کمکی به حرکت مردم نمی کند. جمهوریت به این معناست که در ایران هرگونه نظامی بر پایه فرد پایان یافته است. در جمهوری همه، حتی مخالفان جمهوری، آزادی داشته و همه با هم برابر خواهند بود
از اینرو باید بدنبال ساختن فکر جمعی منسجم، روشن و شفاف همراه با برنامه ای جامع بود تا یک رهبری جمعی مستقل، توانا، با اخلاق و دانش محور در مقابل مردم ایران بطور واضح دیده شود تا بتوان بار سخت و سنگین باز کردن راه رسیدن به دوران گذار را در این دنیای پرتلاطم بر دوش کشید. از دید اینجانب اهداف پایه و منسجم در بیانیه، "ما خواستار استقرار جمهوری ایران هستیم" به میزان زیادی روشن شدند، این اصول عبارتند از:
- آزادی و حقوق برابر انسان ها. ما پایبندی خود را به اعلامیه جهانی حقوق بشر و کلیه پیمانهای جهانی وابسته به آن که در آنها رعایت:
ـ کرامت انسان که خدشه ناپذیر است
ـ حق حیات و مخالفت با حکم اعدام و هرگونه شکنجه
ـ آزادی عقیده و بیان و آزادی دین
ـ حق دسترسی به اطلاعات و آزادی رسانه ها و مطبوعات و آزادی گردش اطلاعات و حق دسترسی به اینترنت
ـ حق اتخاذ تصمیم و آزادی انتخاب نوع تصمیم
ـ آزاديهای مدنی: آزادی احزاب، سنديكاها، کانون ها، انجمن ها، و...
ـ آزادی تظاهرات و اعتصابات،
ـ آزادی پوشش،
ـ رفع تبعيض جنسیتی و دیگر اشکال تبعیض و تأمين برابری حقوق افراد و زنان و مردان در همه زمینه ها و رعایت حقوق کودکان،
ـ عدم مداخله دولت در زندگی خصوصی و شخصی شهروندان،
ـ به رسميت شناختن برابری حقوقی همه شهروندان بدون در نظر گرفتن تفاوتهای تیره ای، جنسيتی، گرایش جنسی، اتنیکی و قومیتی، زبانی، مذهبی، ایدئولوژیک و شيوه های زندگی خصوصی
تصریح شده است، اعلام می نماییم.
- استقلال. سرنوشت ایران توسط مردم ایران و نمایندگان منتخب آنان تعیین می شود و کلیه تدابیر اتخاذی و سیاستگذاریها بایستی تابع نظر مردم بوده و ناقض حقوق اساسی و حقوق فردی و شهروندی و ملی نباشند و هیچ فرد، حزب، سازمان و گروه سیاسی حق دخالت دادن قدرتهای خارجی در امور داخلی را ندارد. با اینکه از حمایت افکار بین المللی از حقوق بشر مردم ایران استقبال می کنیم اما هیچ دولت یا قدرت خارجی حق دخالت چه مستقیم و چه غیر مستقیم در حاکمیت مردم را ندارد. افراد و نیروهای آزادیخواه معتقد به استقلال ایران، بدیل دمکراتیک برای آبادی و آزادی و عدم وابستگی ایران آینده می باشند، و مخالف دست بدامان و سرسپرده بیگانگان شدن و دخالت دادن قدرتهای خارجی برای تغییر رژیم هستند.
- دموکراسی. ما خواهان دموکراسی، به این معنی که کلیه قوای کشوری و لشکری ناشی از اراده ملت (هر فرد، یک رای)، و اراده ملت تنها منبع مشروعیت است که از طریق تصمیم و انتخاب آزاد مردم اعمال می شود، هستیم. از شرایط اساسی تحقق حاکمیت ملت تدوین و تصویب یک قانون اساسی دموکراتیک است که در آن، حقوق و آزادی های همه مردم منظور و ضمانت های اجرائی آن مشخص شده باشند. ما از حقوق همه، با هر عقیده و مرامی و از جمله مخالفان سیاسی خود دفاع می کنیم و خواستار مشارکت ملت در همه امور می باشیم.
- جمهوریت. ما خواهان اداره کشور تحت نظام جمهوری هستیم. در جمهوری مقامات کشور همگی مسئول و پاسخگو هستند و برای مدتی محدود و معین از سوی مردم و یا نمایندگان آنها در روند یک انتخابات آزاد، منصفانه و شفاف انتخاب و یا گزیده می شوند. جمهوری به مفهوم رد هرگونه نظام موروٍثی است.
- جدایی نهاد دین و هرگونه ایدئولوژی از دولت. ما خواستار جدایی نهاد دین از دولت [به مفهوم انتظام سه قوهء مقننه، قضائیه و مجریه] می باشیم. هیچ دین و مرام و عقیده ای در قانون اساسی رسمیت نمی یابد. هیچ کس به دلیل داشتن و یا نداشتن دین و یا مسلک یا اندیشه ای از امتیازی ویژه برخوردار یا محروم نمی گردد. ما با تاکید بر مخالفت خود با دین دولتی و دولت دینی، (و هر مرام) و با قبول حق نقد، مخالفت خود را با هر گونه نفرت پراکنی دینی و عقیدتی اعلام می کنیم.
- عدالت. عدالت میزانی برای رشد و ثبات جامعه است. ما پیگیری سیاست هائی را ضروری می دانیم که عدالت به معنی کاهش شکاف بین قطب های فقر و ثروت، برخورداری اقشار هرچه وسیعتر مردم از فرصت ها و امکانات برابر، شغلی، مسکن، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و رفع تبعیض و کاستی های فردی در همه عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را که از شرایط استمرار یک دموکراسی پایدار است، در نظر داشته باشد. ما خواهان رشد مناطق محروم کشور و فراهم آوردن امکانات برای شرکت آنها در رشد ملی می باشیم .
- ملت ایران مجموعه ای از گروههای جمعیتی با مذهب و زبان و گویش ها و فرهنگ های مختلفی است که در طول تاریخ با هم در ایجاد و غنای فرهنگ ملی، تمدن و تاریخ مشترک سهیم بوده و هستند. از اینرو همانطور که دولت نمی تواند نماینده دین و یا عقیده ای خاص باشد، نهادهای دولتی نیز نباید در خدمت فرهنگ خاصی قرار گیرند. احترام به حقوق اتنیکی و قومی مختلف ایرانی، حمایت از تنوع فرهنگی، زبانی، واگذاری تصمیم گيری ها به نهادهای انتخابی محلی و استانی و تلاش برای رشد موزون مناطق مختلف کشور در یک ساختار غیر متمرکز از جمله خواسته های ماست و ضروری میدانیم که در دموکراسی آینده فراهم آوردن امکانات لازم برای رشد برابر هویتهای فرهنگی گوناگون در برنامه کار مسئولین اجرائی باشد. زبان فارسی زبان رسمی اداری در سراسر کشور است. ما معتقدیم که تدریس و فراگیری زبان های مختلف قومی ـ اتنیکی از مدارس ابتدائی تا مرحله دانشگاه حق ایرانیان است و رعایت آن را ضروری میدانیم.
- یکپارچگی سرزمینی ایران و سیاست خارجی. ما خود را پایبند به حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی ایران و سیاست خارجی مستقلی که بر اساس حفظ حقوق ایران بر مبنای عدم سلطه گری و سلطه پذیری، دفاع از صلح، حسن همجواری، رعایت و گسترش روابط مسالمت آمیز با سایر کشورها و بویژه کشورهای همسایه باشد، می دانیم. ما خواهان تنش زدایی در سیاست خارجی هستیم و استفاده از قوای نظامی برای حل مسائل سیاسی داخلی و خارجی را مردود می دانیم.
- حفظ زیستگاه. ما حفظ زیستگاه که نسلهای حاضر و آینده باید در آن حیات رو به رشدی داشته باشند را وظیفه خود دانسته و خود را متعهد به رعایت ضوابط، اصول و استانداردها و الگوهای رفتاری مربوط به حمایت از محیط زیست و عمران طبیعت میدانیم و بر این باوریم که میراثهای طبیعی ایران و جهان را باید از آسیبهای مختلف محفوظ داشت.
- پاسداری از میراث تاریخی و فرهنگی. میراث تاریخی و فرهنگی که ثمرۀ تلاش ها و خلاقیّت های مشترک مردمان ساکن در سرزمین ایران است، باید از هر گونه تعرّض و تخریب و تحریف مصون بماند. پاسداری و مراقبت نسل امروز از میراث تاریخی و فرهنگی ایران، مسئولیت و وظیفهای بزرگ نسبت به گذشتگان و نیز نسلهای آینده است.
بحث حول اهداف مشخص مانند اصول بالا و تبادل نظر و نقد در باره این موضوعات، قبل از هر چیز، مهمترین تلاشی است که باید انجام داد. اگر می خواهیم تغییر کننده و تغییر دهنده مردم ایران باشند، تلاشها را باید بدین سمت سوق داد و در این میدان عمل کرد. رفراندوم امری ثانویه است!