وقتی امجد امینی، پدر داغدار مهسا ژینا امینی، میگوید: «مهسا اصلاً پسرخالهای نداشته است»، او فقط یک دروغ را تصحیح نمیکند؛ او نقاب را از چهره تمام دستگاه دروغسازی حاکمیت برمیدارد. برای پوشاندن قتل آشکار یک دختر بیدفاع، حاکمیت به ساختن خویشاوندی خیالی متوسل میشود. این نه یک اشتباه ساده، بلکه اعترافی عریان به ورشکستگی اخلاقی و حقیقتستیزی یک نظام سیاسی است.
چه رسوایی از این سنگینتر که حاکمیت با تمام سازوبرگ تبلیغاتیاش، داستانی میسازد که نیمساعت بعد با یک جمله کوتاه یک پدر، فرو میریزد؟ امجد امینی با هیچ ابزاری جز داغ و حقیقت، توانست کل هیمنه دروغ را در برابر چشم همگان فروبپاشد. همین خود نشان میدهد: حقیقت هنوز زنده است و نفس میکشد.
نظامی که برای توجیه مرگ ژینا هر روز روایتی تازه میتند، در واقع خودش را رسوا میکند. اگر روایت رسمی باورپذیر بود، چرا باید هر بار قصهای جدید بسازند؟ چرا امروز پسرخالهای از ناکجاآباد ظاهر میشود و فردا سناریویی دیگر؟ این چرخش بیپایان دروغ، خود سندی است بر یک واقعیت ساده و خفهکننده: ژینا کشته شد، چون حاکمیت تاب شعار «زن، زندگی، آزادی» را نداشت.
آنچه امجد امینی «دروغ آشکار» و «بیشرمانه» نامید، فقط یک دروغ نیست. این دروغها ستون بقای حاکمیتیاند که بدون جعل و تحریف حتی یک روز دوام نمیآورد. پسرخاله خیالی، نه یک شخصیت ساختگی ساده، که شریک جرم سیاسی حاکمیتی است که میخواهد خون ریخته را انکار کند.
اما همانطور که امجد هشدار داده است، خون بیگناه ژینا خاموش نمیشود. هر دروغ تازه، این خون را بیشتر به جوش میآورد و حقیقت را محکمتر بر صورت دروغگویان میکوبد. این خون دیگر تنها متعلق به یک خانواده نیست؛ در رگهای میلیونها انسان جاری است، در ایران و در سراسر جهان.
حاکمیت شاید خیال کند با پروپاگاندای رسمی میتواند تاریخ را بازنویسی کند. اما تاریخ را نه روزنامههای حکومتی مینویسند و نه تریبونهای فرمایشی. تاریخ را پدرانی مینویسند که در اوج اندوه، جرئت گفتن حقیقت دارند. جمله کوتاه امجد امینی ــ «مهسا اصلاً پسرخالهای نداشت» ــ شاید کوتاهترین بیانیه سیاسی روزگار ما باشد، اما بیتردید ویرانگرترین آنهاست.
حاکمیت میتواند هزار «پسرخاله» بسازد، اما نمیتواند حقیقت را دفن کند. هر دروغ تازه، نشانهای دیگر از ضعف و زوال است. و در نهایت، همانگونه که پدر ژینا هشدار داده، خون او دامانشان را خواهد گرفت ــ نه در افسانهها، بلکه در واقعیت سیاسی آیندهای که میکوشند از آن فرار کنند.

شما پهلوی چی هستی؟ گیله مرد