حسن اسدی زیدآبادی
دیروز همراه با تعدادی از دوستان مهمان پرستو خانم فروهر بودیم که طبق روال سالهای گذشته در آستانه سالگرد فاجعه دهشتناک قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری، به ایران و خانه پدری آمده تا نگویند که از یاد فراموشانند...
پلاک هجدهم کوچه مرادزاده خیابان هدایت، جای مهمی در زندگی سیاسی نسل ماست. -این را به عبدالله مومنی میگفتم- جایی که در دوره دانشجویی هر سال در ابتدای آذر از لابلای ماموران امنیتی و پلیسها میگذشتیم تا خود را به آن قتلگاه برسانیم و به یاد شرافتی که در آن خانه سلاخی شد، ایستاده ای ایران بخوانیم. بزرگترها و مبارزان آن روز را ببینیم که یکی یکی از در وارد میشوند و برای عرض تسلیت پیش پرستو خانم میروند؛ پرستو فروهر زنی که عاشقانه ایران را دوست دارد و خانه پلاک ۱۸ را چنان موزهای گویا از قتلی که در شب یکم آذر ۷۷ رخ داد نگاه داشته است. بدون هرگونه تغییری در صحنه جرم!
همیشه با خود فکر میکنم که این زوج سیاسی ناآرام -داریوش و پروانه- که تلخی ۲۸ مرداد و برآمدن خودکامگی از انقلاب ۵۷ را دیدند و در نهایت تیزی دشنه آن را با پوست و گوشت خود حس کردند، ناکام بودند یا نه؟! اما وقتی جسارت، ایران دوستی، تیزبینی و استقلال شخصیت دخترشان پرستو را میبینم، درمیابم که این زندگی مشترک حاصلی مغتنم برای ایران بجا گذاشت. پرستو! زنی که ۲۷ سال پیکر کاردآجین مادر و پدرش را چونان بیرقی بر سر دست گرفت و سر سلسله دادخواهان داغدار شده است.
پروانه، داریوش و حالا پرستو فارغ از کارنامه سیاسیشان، نمادند. سمبلهایی که داستان مقاومت آنها باید همیشه پیشنظر همه ما طرفداران حاکمیت ملی و بهویژه جوانانی باشد که آرمان مهمترین چیزی است که در حیات سیاسی بهکارشان میآید؛ در دورهای که ابتذال مکتب شعبانبیمخی رنگ و لعابی به خود گرفته و در کار هدم سرمایههای نمادین تاریخ دموکراسی و آزادیخواهی ایرانیان است.
Saturday, Nov 8, 2025















