Thursday, Dec 25, 2025

صفحه نخست » مرثیه‌ای با ادعای جنجالی فائزه هاشمی

faezeh.jpgدشنه بر جگر بجای خود، با نمک پاشیدن بر زخمش چه کنیم؟

بهرام مشتاق - ویژه خبرنامه گویا

وقایعی که بر این پیرِ خاکِ کهن و مردمش--که به گواه تاریخ‌شناسان از پررنج‌ترین جوامع در طول حیات بشری و بدشانس‌ترین‌ها در تاریخ این مرز و بوم‌اند--می‌گذرد، و ما با درماندگی مرثیه‌خوانِ آن شده‌ایم، نه گاهی، نه سالی، نه ماهی و روزی، بلکه هر دقیقه بر ایران و مردمش آوار می‌شود؛ وقایعی به‌شدت تلخ، تکان‌دهنده و بی‌سابقه در طول تاریخ مدوّن جهان که آن‌چنان عادی و پذیرفتنی شده‌اند که دیگر هیچ بلا و رنج و غارتی متعجب‌مان نمی‌کند.

رانت‌خواران و غارتگران و اختلاس‌گران و دزدان مال مردم--هیچ؛ سکوت‌کنندگان در برابر این جماعت بیشرف--هم هیچ. اما مدافعان وضعیت موجود و آنان‌که فاش‌گویی را سیاه‌نمایی می‌دانند، نه به مردم، بلکه به وجدان خود سری بزنند و از خود بپرسند: وقایعی که در سکوت و بی‌تفاوتی رخ می‌دهد و بعدها به هر دلیلی افشا می‌شود، در کدام گوشه از جهان و در کدام کشور بی‌سر و صاحبی رخ می‌دهد؟ و اصلاً چرا؟ مگر این خوان یغما را از سادگی همین مردم ندارند؟

غارتِ عادی‌شده، وقاحتِ نهادینه

بی‌سر و پایی که در لوای انقلابی‌گری و با رانت اختصاص فضای مناسب در رسانه‌ی ملی مملکت، و با ادعای «حکیم» طب سنتی، در غیبت و بی‌تفاوتی نهادهای نظارتی، و با تشکیل کلاس‌های آموزشی در یکی از معتبرترین دانشگاه‌های کشور، در طول ۱۵ سال جوانان درمانده و ناامید از آینده‌ای مبهم را ده‌ها میلیون دلار و صدها میلیارد ریال سرکیسه می‌کند و متواری می‌شود، در کدام سرزمین بلازده نمونه دارد؟

چشم و دل‌گرسنگانی که با تأسیس بنگاه‌های کلاهبرداری به نام مؤسسه اعتباری و بانک و صندوق و... دسترنج ملت بی‌پناه را به تاراج می‌برند و پس از برملا شدن هم راست‌راست می‌گردند و به ریش قضا و حقوق و عدالت و دین و شرافت و معرفت و انسانیت می‌خندند، در کدام برهه از تاریخ شناخته‌شده‌ی مکتوب و مسموع سابقه دارد؟

اعتراف به غارت، بی‌هیچ هزینه

عضو سابق شورای شهر تهران به صراحت و وقاحت می‌گوید: در جنگ ۱۲روزه به اندازه‌ی یک سال حقوق کارمندان شهرداری از اطراف میدان تجریش «پول درآوردیم» (با تأکید بر واژه‌ی «درآوردیم» با بار معنایی مترادف با «کندیم») و یا از قطع درختان سه هزار میلیارد ریال درآمد داشتیم. این، نماد چنگ زدن به جیب مردم نیست؟

نورچشمی‌ها و آقازادگانی که نیمی از ارز حاصل از نفت‌فروشی را بالا کشیدند و آب از آب تکان نخورد و حتی زندگی سوپرلاکچری را هم در داخل و خارج به رخ می‌کشند--چطور؟

«هتل» نامیدن اوین؛ نمک بر زخم

در اظهاراتی مشعشع، خانم فائزه هاشمی نام زندانی را که از نخستین روزهای استقرار این نظام بی‌معرفت، با اعدام و شکنجه و انفرادی (قبر و قیامت) و حبس‌های بی‌بنیادِ طولانی‌مدت عجین شده است، «هتل» معرفی می‌کند. انگیزه‌ی «دختر بابا» هرچه که بوده و هر هدفی که در آن پنهان است، علاوه بر میلیون‌ها ایرانی--حتی آنان که هنوز صابون اوین به تن‌شان نخورده--آتشی مضاعف بر جگر حبس‌کشیده‌ها و خانواده‌هایشان انداخت.

چه باید کرد؟

زخمِ ناسور شده، نیشترِ کفتارهای درنده‌ای که بر پیکر نیمه‌جان آهوی زخمی وطن افتاده‌اند و هر گوشه‌اش را که به دندان بگیرند بیرحمانه پاره می‌کنند، به‌جای خود؛ اما با نمک‌پاشیدنِ متواری‌شده‌ها، با راست‌راست گشتن‌ها، با آب از آب تکان نخوردن‌ها، با خنده‌های شوم غارتگران، با نمایش زندگی‌های سوپرلاکچری، با دستان در جیب مردم، و بالاخره با تازه‌ترین نمک‌پاشی--«هتل» نامیدن اوین که جگر هر ایرانی را سوزانده است--چه کنیم؟

پی‌نوشت

نمونه وقایعی* که در متن این یادداشت آمده، در همین چند روز به رسانه‌ها منعکس شده و به خارج از کشور نیز رسیده است؛ نمونه‌های کوچکی از یک سیاهه‌ی بسیار بلندبالا و نوک کوه یخی که می‌رود ایران ما را به خاکستر بدل کند.

:::

*خبرنامه گویا - آنچه این وقایع را به مسئله‌ای فراتر از چند اظهار نظر یا چند پرونده فساد تبدیل می‌کند، فقدان سازوکار پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری در سطح ساختار قدرت است. جامعه‌ای که در آن غارت، اعتراف به غارت، تحقیر قربانیان و حتی تمسخر رنج زندانیان سیاسی بی‌هزینه می‌ماند، با بحران فرد یا جناح مواجه نیست، بلکه با بحران نظام حکمرانی روبه‌روست. استمرار چنین وضعیتی نه‌تنها اعتماد عمومی را فرسایش می‌دهد، بلکه هر امکان اصلاح تدریجی، گفت‌وگوی اجتماعی و بازسازی سرمایه‌ی ملی را از میان می‌برد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy