خلاصه مقاله عطا محامد در ایران وایر
در پی انتشار عکس پروفایل لینکدین هانیه صفوی، دختر کوچک سرلشکر یحیی رحیمصفوی، موجی از واکنشها در شبکههای اجتماعی برانگیخته شد؛ تصویری بیحجاب که با توضیحاتی درباره سکونت او در استرالیا و فعالیتش در حوزه مشاوره و روانشناسی، بهسرعت بحثبرانگیز شد و ساعاتی بعد صفحهاش حذف گردید. همزمان، ویدیویی از او در اینستاگرام منتشر شد که رویکردی انتقادی و فمینیستی داشت و تضاد روشنی با باورهای پدرِ سختگیر و مدافع حجاب اجباری ایجاد میکرد.
این تناقض خانوادگی زمانی پررنگتر شد که حمزه رحیمصفوی، پسر فرمانده پیشین سپاه، نیز با اظهاراتی انتقادی علیه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و وابستگی به روسیه خبرساز شد؛ سخنانی که در شرایط معمول میتوانست برای بسیاری از منتقدان هزینه امنیتی در پی داشته باشد. توجه افکار عمومی به خانواده صفوی نشان داد که فاصله آشکاری میان نسل اول وابسته به ساختار قدرت و نسلهای بعدی این خانواده شکل گرفته است.
یحیی رحیمصفوی، متولد ۱۳۳۱، از دوران پیش از انقلاب وارد فعالیتهای سیاسی شد و پس از تشکیل سپاه پاسداران، بهسرعت در ردههای فرماندهی قرار گرفت. او در جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد بود و بعدها نخستین فردی شد که مستقیما از سوی علی خامنهای به عنوان فرمانده کل سپاه منصوب شد. حضور او در سالهای نخست انقلاب و جنگ، همراه با آموزشهای برونمرزی و مشارکت در عملیاتهای داخلی، چهرهای امنیتی و سختگیر از او ساخته است.
در دوران فرماندهی دهساله صفوی، سپاه بیش از گذشته به ابزار کنترل سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. اظهارات تند او درباره مطبوعات و مخالفان، و نقش مستقیمش در سرکوب اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸، بخشی از کارنامه امنیتمحور اوست؛ کارنامهای که پس از پایان فرماندهی نیز در جایگاه مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی ادامه یافت.
صفوی در مواضع ایدئولوژیک خود، هرگونه اعتراض مدنی را در چارچوب تهدید علیه ولایت فقیه بازتعریف کرده و با مفاهیمی چون «فتنه»، «منافق» و «برانداز» مرز میان نقد و دشمنی را از میان برده است. این نگاه، اساس سیاستگذاری امنیتی او را شکل میدهد؛ سیاستی که اطاعت را محور وحدت و برخورد قهری را ابزار حفظ نظام معرفی میکند.
خانواده صفوی نیز در بسیاری موارد ادامه همان گفتمان ایدئولوژیک بودهاند. در کتاب «همراه» که بر اساس روایت مهرشاد شبابی، همسر صفوی، نوشته شده، خانواده فرمانده عملا بخشی از پروژه انقلابی سپاه تصویر میشود؛ از سالهای جنگ تا فعالیتهای فرهنگی و آموزشی مرتبط با نظام. در این میان، دختر بزرگتر خانواده، حنانه صفوی، در پرونده بورسیههای غیرقانونی دهه ۱۳۹۰ مطرح شد؛ ماجرایی که توجه عمومی را به امتیازهای ویژه نزدیکان قدرت جلب کرد.
حنانه صفوی و همسرش محمد آقاسی، هر دو از دریافتکنندگان بورسیههای جنجالی بودند و بعدها در حوزههای دانشگاهی و رسمی مرتبط با رسانه و جامعهشناسی مشغول به کار شدند. پژوهشهای آنها بر مفاهیم جنسیت، رسانه و فرهنگ، در چارچوب ارزشهای رسمی جمهوری اسلامی تعریف شده و غالبا در راستای دفاع از حجاب و بازتولید هنجارهای اخلاقی مورد نظر حاکمیت بوده است.
در سطحی گستردهتر، دیگر اعضای خانواده همچون محسن صفویهمامی نیز نهادهایی پژوهشی در داخل و خارج از کشور اداره میکنند که با ظاهر علمی، به تبلیغ گفتمان رسمی جمهوری اسلامی میپردازند. حمزه رحیمصفوی نیز موسسهای مرتبط با ایده «امت واحده» را هدایت میکند؛ نهادی که با زبان آکادمیک، اهداف ایدئولوژیک و منطقهای جمهوری اسلامی را دنبال میکند، هرچند او اخیرا تلاش کرده چهرهای منتقد از خود ارائه دهد.
انتقادات حمزه صفوی از اتکای ایران به روسیه، روایتش از فضای تصمیمسازی سیاست خارجی و هشدارهایش درباره تهدیدات منطقهای، تصویری متفاوت از او ترسیم کرده است؛ تصویری که از شکاف میان نسل جدید خانوادههای وابسته به قدرت و ساختار رسمی حکمرانی پرده برمیدارد. او در کنار هشدارهای امنیتی درباره تنش با اسرائیل، خطر اصلی را تداوم بحرانهای داخلی دانسته و گفته بود: «اگر وضع همینطور ادامه یابد، ایران میتواند سوریهای شود»؛ جملهای که بازتابی از نگرانیهای نسلی است که از درون ساختار قدرت برخاسته اما نسبت به آینده آن تردیدهای جدی دارد.

اختلاف در تیم رسانهای پزشکیان

"چپول ها" و دستاورد "دزدی"















