Tuesday, Nov 18, 2025

صفحه نخست » اصلاح طلبان در کنار خامنه ای علیه سپاه؟

ahmadi.jpgرامین احمدی

مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز ایران در دیدار با فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، گفته است: «انحراف از آرمان‌های انقلاب به جایی رسیده که بعضی نظامی‌ها در مجلس به نحوی برای پوتین یقه پاره می‌کنند که بعید می‌دانم اگر حزب توده در قدرت بود بیش از این در مجلس برای روس‌ها یقه پاره می‌کرد.»
در این سخنان که پس از پایان یافتن حبس خانگی مهدی کروبی به فرمان خامنه ای انجام شد انتقاداتی از خامنه ای هم مبنی بر طرفداری از سران سپاه در گذشته وجود دارد اما انتقاد از خامنه ای در سایه انتقاد از رهبران طرفدار پوتین سپاه پاسداران قرار می گیرد. سران سپاه با سران حزب توده مقایسه می شوند: نوکری دولت خارجی، وابستگی و فرومایگی. در برابر این انتقاد خرد کننده از سپاه او از رهبری تنها یک گلایه سیاسی دارد که در دوران انتخابات و جنبش سبز اشتباهی استراتژیک مرتکب شده است و به جای موسوی و کروبی جانب سپاه را گرفته است. چرا کروبی با مافیای نظامی عامل روسیه و پوتین مقابله می کند؟
صحنه دوم نبرد اصلاح طلبان با سپاه را در مقابله روحانی با قالیباف می بینیم روحانی خطاب به قالیباف می گوید:
«شخصی که در طول ۱۸ سال گذشته بیش از ۳۱ پرونده کلان فساد اقتصادی داشته و از هيچکدام تا الان تبرئه نشده . تا آنجا که بنده اطلاع دارم حقوق دریافتی ماهیانه شما از سپاه و مجلس و دانشگاه و دهها نهاد دیگه بیش از یک میلیارد تومان است..» مبارزه باند های مافیایی روحانی و قالیباف بر سر چیست؟
سایه سومی هم از اصلاح طلبان این روزها در تهران گشت و گذارست. در این صحنه سوم اصلاح طلبان طرفدار تغییر قانون اساسی بر گرد تاجزاده حلقه زده اند. تاجزاده و اطرافیانش خواهان تغییر قانون اساسی و گذار مسالمت امیز از جمهوری اسلامی هستند.
مقابله کروبی با سپاه روسوفیل با به عبارت دیگر مقابله اصلاح طلبانی که در کار جلب حمایت خامنه ای هستند با فرماندهان سپاه دلیل مهمی دارد که در خارج از مرزهای ایران جا گرفته است. یعنی تلاش آنها برای جلب همراهی خامنه ای در خلع ید از سپاه بر موازنه قدرت نیروهای سیاسی در داخل کشور استوار نیست چرا که هم سپاه در داخل نیرومند ترین بازوی سیاسی مسلح در کشورست و هم اصلاح طلبان از منفور بودن‌ خود در بین مردم بخوبی آگاهند. این حرکات و استراتژی اصلاح‌طلبان امثال کروبی برای بهره برداری از ضعف سپاه بعد از جنگ دوازده روزه و تلاش برای وادار کردن روسیه به حمایت از آنها در برابر سپاه است.
چرا که بخشی از سپاه ظاهرا به پوتین بیش از خامنه ای وفادارند و تکیه می کنند. اموال کروبی تصور می کنند این امر می تواند رهبر نگران زا بسوی رقبای اصلاح طلب سوق دهد. در نهایت همه این بند بازی های اصلاح طلبان و سپاه برای جلب حمایت پوتین و شرکاست و برخورد نیروهای سیاسی داخل نظام را در چهارچوب سیاست استراتژیک پوتین بهتر می توان درک کرد.
سیاست پوتین در قبال ایران کنترل حاکمیت و حفظ نفوذ استراتژیک و نظامی روسیه است تا جایی که منافع دیگر روسیه در منطقه را به خطر نیاندازد. بطور مشخص روسیه اگر در جنگ بین ایران و اسراییل بیشتر از ایران حمایت کرده بود، نه تنها اسراییل بلکه کشورهای عربی را هم از خود می راند. واقعیت این است که روسیه دیگر به ایران برای فناوری پهپاد به منظور حمایت از جنگ خود در اوکراین نیازی ندارد و پایه‌های نظامی-صنعتی روسیه و ایران هم پس از حمله اسراییل ناگزیر به همکاری خود ادامه خواهند داد. در عین حال، بقیه منطقه خاورمیانه هنوز هم به خرید تسلیحات روسی تمایل دارد. بجز ایران که تنها از روسیه و چین تسلیحات می خرد این بازاری است که امریکا در آن با روسیه برای جلب مشتریان صاحب نفت و پولدارش رقابت مستقیم دارد. ماجراجویی های جمهوری اسلامی در منطقه، جنگ با اسراییل و عدم محبوبیت خامنه ای و حکومتش در داخل با منافع درازمدت روسیه سازگار نیست. در عین حال بازیگر اصلی و تاثیرگذار بر صحنه سیاست داخلی ایران نه امریکا و نه اسراییل بلکه روسیه است.
تنها روسیه بعنوان متحد اصلی جمهوری اسلامی در تحول سیاسی داخل ایران نقشی اساسی بازی می کند. روس ها در نقش نیرومند ترین متحد خارجی بیشترین اطلاعات را از حکومت ایران و حلقه های داخلی قدرت دارند. الگوی این حلقه های متشکل از چند مافیای نیرومند در چهارچوب حکومتی توتالیتر یا شبه توتالیتر برای پوتین و همکارانش شناخته شده است و در همه دوایر آن آدم ها و منابع اطلاعاتی خود را دارند. اگر اسراییل و غرب به این نتیجه رسیده اند که خامنه ای و حکومتش در حال سقوط هستند و نزد مردم ایران از قانونیت و محبوبیت برخوردار نیستند تردیدی نیست که دستگاه های اطلاعاتی روسیه نیز از این امر باخبرند و پوتین و همکاران استراتژی خود را برای آینده ایران تدارک دیده اند. از نظر تاریخی این حکومت مافیایی برای پوتین و همکاران ناآشنا نیست. تاریخ تحول روسیه به آنها نشان داده که سقوط یک‌ حکومت توتالیتر و نامحبوب لزوما به منزله از بین رفتن همه منافع اقتصادی و استراتژیک آنها نیست.
گورباچف از درون سازمان امنیتی مخوف شوروی بر آمد و سیستم توتالیتر منفور مردم را وادار به فروپاشی کرد. اما جامعه دوران گذار روسیه خواهان تحولات دامنه دارتری بود. در درجه اول مردم خواهان حکومتی بودند که به آنها اطمینان خاطر بدهد که حکومت کمونیستی در هیچ شکل و شمایلی باز نمی گردد. «سوسیالیسم با چهره انسانی» گورباچف برای مردمی که چهره واقعی کمونیسم را تجربه کرده بودند غیرقابل قبول بود. یلتسین نماینده مردمی بود که می خواستند بازگشت حکومت کمونیستی در هر شکل و شمایلی غیرممکن باشد.
مافیای حزب کمونیست که در دوران گورباچف به دو دسته تقسیم شده بود در زمان یلتسین از جامعه سیاسی کنار گذاشته و به چندین مافیا تقسیم شد و در سطح جامعه نوپای مدنی به رقابت اقتصادی و کنترل منافع خود پرداخت. در مدت کوتاهی رقابت اقتصادی مافیاها چهره خونینی به خود گرفت و تا اوایل دهه ۹۰ میلادی به ناامنی وسیعی منجر شد. برای بسیاری از مردم رها شده از کابوس کمونیسم امنیت در زندگی غیرسیاسی روزانه اولویت اصلی شد. در این نقطه بود که پوتین و شرکای پلیسی امنیتی اش با سرکوب مافیاها و تشکیل یک مافیای کنترل شده مرکزی در بین مردم محبوبیت یافتند. این مافیا اگرچه وضع اقتصادی طبقات آسیب پذیر جامعه را چندان بهتر نمی کرد ولی با برقراری امنیت در جامعه و استقرار روال عادی زندگی بزرگ‌ترین سرمایه سیاسی را برای پوتین فراهم کرد.
تعجب اور نیست که اوضاع ایران پوتین و همکاران را به این نتیجه رسانده که حکومت اسلامی و خامنه ای سرنوشتی مشابه حکومت شوروی دارند. در سناریوی آنها ایران به یک گورباچف، یلتسین و در نهایت پوتین نیازمند است. برای ایفای این نقش ها اصلاح طلبان مدتی است به تمرین پرداخته اند.
روحانی و قالیباف هر دو مدعی نقش گورباچف هستند. موقعیت اطلاعاتی روحانی و مدعی اصلاحات بودنش به گورباچف نزدیک تر است. آخوند بودنش مهم ترین امتیاز منفی اوست چرا که هم پوتین و هم دنیا از میزان تنفر مردم از آخوند آگاهند. فساد قالیباف و سابقه دست داشتن مستقیم در سرکوب مخالفان در خیابان امتیاز منفی اوست. برای بازی نقش گورباچف هیچیک به اندازه روحانی آمادگی ندارد.
برای بازی کردن نقش یلتسین از نرگس محمدی تا رهبران دست دوم نهضت آزادی، از اکبر گنجی تا عباس عبدی، همه صف کشیده اند اما هیچکدام به گرد پای تاجزاده نمی رسند. تاجزاده به نظر من تنها کسی است که هم می تواند و هم می خواهد این نقش را ایفا کند. تاجزاده از بقیه خوش نام تر و شناخته شده ترست و زندانی سیاسی بودنش در شرایط حال مهم ترین امتیاز او محسوب می شود.
از امروز معلوم نیست چه کسی نقش پوتین ایرانی را بازی خواهد کرد. مهم ترین خصوصیت این شخصیت سیاسی ناشناخته بودن و همزمان قدرتمند بودن او در پشت پرده سیاست است. کارگزاران پوتین برای این نقش هم کاندیداهای خود را دارند.
اما آنچه که گذار پوتین را به تاخیر می اندازد حضور غیرمنتظره شاهزاده رضا پهلوی ست. این حضور و محبوبیتش در بخش های مهمی از جامعه با مدل گذار روسی خوانایی ندارد. برای روس ها این امر عجیب است و با تجربه تاریخی آنها نمی خواند. در روسیه چنین تجربه ای به این می ماند که آناستازیا فرزند تزار کشته نشده باشد و در صحنه سیاسی در برابر گورباچف یا یلتسین صف آرایی کند. درک محبوبیت پهلوی در هر حدی برای روس ها دشوارست. محبوبیت رژیم تزاری برای مردم بعد از انقلاب روسیه در حد محبوبیت قاجاریه برای مردم فعلی ایران بود. کسی نگران آن بازگشت نبود. حتی بلشویک ها هم بعد از شکست ارتش سفید در جنگ داخلی ۱۹۱۸ دیگر نگران آن بازگشت نبودند.
اما در ایران نام پهلوی به دورانی از رفاه و آسایش و شرایط اجتماعی هزاران بار بهتر از امروز گره خورده است. اهمیتی ندارد که این تصویر از نظر خواننده این مقاله تا چه حد از نظر تاریخی درست است. مهم این است که این محبوبیت وجود دارد و از سران نظام تا رهبران اصلاح طلب مانند حجاریان به وجود آن اعتراف کرده اند. وجود محبوبیت پهلوی و حضور سیاسی شاهزاده عملا ریسک بزرگی را بر گذار هدایت شده از سوی پوتین و اصلاح طلبانش تحمیل می کند. بخاطر این ریسک هیچ رییس مافیای نیرومندی جرات شکستن نظام و آغاز گذار را ندارد. آتش روشن کردن زیر دیگی که ممکن است برای هیچکدامشان نجوشد خردمندانه به نظر نمی رسد.
اینجاست که به نظر من شاهزاده رضا پهلوی باید به همان اندازه که خود را به غرب شناسانده خود را به پوتین و شرکا معرفی کند. برای مثال اطمینان خاطر دادن به پوتین که بعد از سقوط جمهوری اسلامی ایران به پایگاه سیاسی و اقتصادی ضد پوتین بدل نخواهد شد می تواند یک استراتژی مهم برای آغاز گذار باشد. در سطحی دیگر و بسته به موفقیت او در این مذاکره، حمایت از گورباچف برگزیده پوتین به شرط باز کردن فضای جامعه، آزاد‌کردن زندانیان سیاسی و توقف اعدام ها، زندانی کردن جنایتکاران و فاسدان و عادی کردن زندگی روزانه می تواند گشایش سیاسی در ایران را سرعت ببخشد.
استراتژی فعلی شاهزاده در مدیریت گذاری به‌موازات آنچه که پوتین در نظر دارد بر مشکل لختی (اینرسی) آغاز روند می افزاید، هزینه آن را برای مخالفان بالا می برد و کار خروج آخرین بازماندگان موهیکان ها از کشور را به تاخیر می اندازد.
رامین احمدی





Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy