حمید آصفی
اینکه وزیر خارجه لبنان دعوت رسمی تهران را پس بزند، یک اتفاق عادی دیپلماتیک نیست؛ این یک «پدیده سیاسی» است. نشانهای است از لرزشی که زیر پای جمهوری اسلامی افتاده؛ لرزشی که نه با شعار مهار میشود، نه با رزمایش پهپادی، و نه با نمایشهای «اقتدار محور مقاومت». لبنان، که چهار دهه در نقش عمود میانی چادر منطقهای ایران بازی کرد، حالا میگوید: نه، اینبار به تهران نمیآیم؛ اگر قرار است حرفی بزنیم، آن را در زمین بیطرف میزنیم.
این اتفاق، فراتر از یک امتناع دیپلماتیک است. این یعنی برای نخستینبار، دولت مرکزی لبنان جرأت کرده به زبان نانوشته منطقه پاسخ دهد: «دوران اینکه ایران بهتنهایی تعیین میکند چه کسی کجا بنشیند و چگونه گفتگو کند، تمام شده است.»
همزمان اسرائیل بیمحابا دامنه حملات خود به حزبالله را گسترش میدهد. اینبار نه فقط برای تنبیه، نه برای مهار، بلکه برای برچیدن سپر شمالی ایران. اسرائیل دارد معادلهای را تست میکند که پیام آن کاملاً روشن است: اگر حزبالله توان پاسخ متقابل نداشته باشد، و اگر لبنان رسماً از تهران فاصله بگیرد، آنوقت بازدارندگی ایران در کل منطقه سوراخ میشود.
پرسش درباره اینکه آیا این حملات مقدمهای بر حمله مجدد به ایران است یا نه، امروز دیگر یک سناریوی «اغراقآمیز» نیست. اسرائیل و آمریکا بهخوبی میدانند جمهوری اسلامی ضعیفتر از آن است که تصویر میکند: محور استراتژیکش از غزه تا بیروت در حالت نیمهفروپاشی است؛ روسیه سرگرم جنگ اوکراین است؛ و چین از حکومتی که حتی اقتصاد داخلیاش را کنترل نمیکند، فاصله گرفته است. در چنین وضعیتی، شکلگیری یک جبهه شمالی بیدفاع برای ایران به معنای باز شدن دالانی است که میتواند امنیت ملیاش را آسیبپذیر کند.
لبنان حس کرده عصر تازهای آغاز شده؛ عصری که دولتها میخواهند خودشان تصمیم بگیرند، نه از طریق نیابتیها. اما تهران هنوز در نقشهای زندگی میکند که فکر میکند با چند نیروی نیابتی فرسوده میتواند به منطقه شکل بدهد. بیروت دارد از نقش «تابع» خارج میشود، اما تهران هنوز خود را «فاعل» میپندارد. این شکاف، بزرگترین شکست نرمقدرت جمهوری اسلامی طی دو دهه اخیر است.
حملات اسرائیل به حزبالله میتواند مقدمه حملات محدود به ایران باشد؛ نه لزوماً جنگی گسترده، بلکه ضربههای محدود و هدفمند برای تغییر رفتار. وقتی حزبالله زیر فشار است، لبنان در حال فاصلهگذاری رسمی است، عراق در مسیر احیای دولت مرکزی است و یمن بهواسطه توافقات منطقهای آرامتر شده، ایران نخستینبار طی سالهاست که بدون کمربند امنیتی مانده است. و این برای طراحان امنیتی تلآویو و واشنگتن یک فرصت طلایی است.
لبنان با رد دعوت تهران، در واقع گفت: «نمیخواهم بخشی از معادلهای باشم که ممکن است دوباره منطقه را به جنگ بکشاند.» این یعنی نیابتیهای ایران دیگر نمیخواهند نیابتی بمانند. کشورهایی که زیر فشار فروپاشی اقتصادیاند نمیتوانند نقش پیادهنظام ژئوپلیتیک تهران را بازی کنند. ایران این را دیر فهمیده است.
این تازه آغاز ماجراست. رد دعوت وزیر خارجه لبنان تنها یک علامت بود. بازی منطقهای در مرحلهای قرار گرفته که دولتها میفهمند هزینه پیوند با تهران از هزینه فاصله گرفتن از آن بیشتر شده است. لبنان فهمید. عراق در حال فهمیدن است. سوریه هم که یک سال است از رژیم بشار اسد خلاص و تهران از آنجا بیرون رانده شده است . اما ایران؟ همچنان در رویای پیرامون مطیع زندگی میکند، در حالی که پیرامون دارد یکییکی از آن اعلام استقلال میکند.

خدادادی که دیگر عزیز نیست!

شاهکاری دیگر از خداداد عزیزی















