چهارشنبه 10 دي 1382

غمنامه ى بم، حسن حسام

پيشكش به بازمانده گان تبعيدى فاجعه ى بم
وقتى كه بم به لرزه درآمد
و خشت هاى خاكى غمخانه هاى خوابآلود
با بادهاى كويرى رفت ،
دريافتم كه گاهواره ى تعبيد
مانند گورِسنگى
سرد است
و خاموش است
[] []

وقتى كه مادرمِ
تا چاره اى بجويد
دنبال دستِ من بود،
دريافتم كه دست هاى بلندم
كوتاه است
و چتر كوچك آغوشم
از دور
تا زانوان خسته ى او هم نمى رسد!

[] []

آه ....
اى بيست و چند سالِ پيش تر از امروز
سلول هاى كوچكِ اوين دَرَكه
سلول هاى قصر
سلول هاى كميته
سلول هاى پر از اضطراب
پر از شلاق
ياد شما به خير!
[]
فرياد مى زدم آن جا
سرود مى خواندم
و اعتصاب غذا مى كردم
اين جا
اما.....
سرشك مى ريزم
حسن حسام
9دى ماه 1382 _ 30 دسامبر2003

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2816

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'غمنامه ى بم، حسن حسام' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016