سه شنبه 22 ارديبهشت 1383

"به چخوف سلام می کنم"، گفتگو با بازيگر سينما و داستان نويس، مرجان شيرمحمدی، پيام يزديان

"من فکر می کنم آدم ها معمولا دوست دارند در دايره ی عشق باشند، زن و يا مرد بودن اين را متفاوت نمی کند، آدم ها هستند که خودشان تعيين می کنند چه چيزی می خواهند و به زن يا مرد بودن شان ربطی ندارد"

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

از آمدنش خبر داشتم، بازيگر سینماست و نويسنده، نه از نوع سينمايی اش، نوشتن داستان کوتاه و رمان همان قدر برايش جدی ست که بازی در نقش اول فيلمی سينمايی. چيزی که در ميان بازيگران زن سينمای ايران کمتر داشته ايم، و يا شايد اصلا نداشته ايم، حريری به روی سر دارد که گهگاه با موهايش يکی می شود و البته که زيباتر به چشم می آيد. مرجان شير محمدی، اولين فعاليت سينمايی خود را در سال 1375 از سريال خانه به خانه به کارگردانی کيانوش عياری شروع کرد. در سال 1376 به عنوان بازيگر نقش اول در فيلم مرسدس به کارگردانی مسعود کيميايی، در سال 1379 در سريال مريم مقدس به کارگردانی شهريار بحرانی، در سال 1379 به عنوان بازيگر نقش اول در فيلم پر پرواز به کارگردانی خسرو معصومی، و در سال 1382 در فيلم ملاقات با طوطی به کارگردانی عليرضا داود نژاد در نقش فاحشه به ايفای نقش پرداخته که اين فيلم هم اکنون بر پرده ی سينماهاست.
در پاييز 1380 اولين مجموعه داستان کوتاه وی با عنوان «بعد از آن شب» توسط نشر مرکز به چاپ رسيد، و عنوان بهترين مجموعه داستانی سال 1381 از بنياد گلشيری را نصيب خود کرد. رمان « کاروانسرا» از اين نويسنده به زودی راهی بازار کتاب خواهد شد.
تکه هايی از رمان « کاروانسرا» توسط نويسنده در خانه فرهنگ های جهان- برلين، خوانده شد تا
حضور زن ايرانی را در عرصه سينما و ادبيات، بشارتی باشد به ستاره.

- خانم شيرمحمدی، شما در فيلم های متعددی به ايفای نقش پرداختيد، چطور شد که در کنار فعاليت بازيگری به نوشتن داستان رو آورديد؟
مرجان شيرمحمدی: به نظر من بازيگر بودن نوشتن را نقض نمی کند و بر عکس. من می توانستم در کنار نوشتن کارمند بانک باشم يا پزشک.

- پرداختن به سينما و داستان نويسی در يک راستا، چه اثری بر يکديگر گذاشته و آيا در نوع سليقه و نگاه شما نسبت به اين دومقوله، تغييری ايجاد کرده است؟
مرجان شيرمحمدی: بسيار طبيعی ست که اين اتفاق بيفتد، هر آدمی از دنيای دور و بر خودش تاثير می گيرد و بازيگری و حضور در پشت صحنه و جلو صحنه سينما می تواند کمک کند، منتها اين طور نيست که بازيگری نقش اساسی ای
داشته باشد. برای من اين يک ماده خام است مثل همه متريالی (ابزاری) که در زندگی ام و دور و برم به من کمک
می کند.

- در مقايسه با تيراژ ميليونی فيلم در سينمای امروز، و تيراژ اندک کتاب که در مقايسه با هم بيشتر به يک شوخی شبيه اند، چه عاملی اين دلبستگی نسبت به ادبيات داستانی را در شما استوار نگه داشته است؟
مرجان شيرمحمدی: من شمار اندک خوانندگانم را که اتفاقا از خوش اقبالی من کم هم نيستند، به تماشاگران ميليونی ترجيح می دهم. رابطه تنگاتنگی که من به عنوان نويسنده با مخاطبم برقرار می کنم به هيچ روی با رابطه ای که با تماشاگران و مخاطبان وجه سينمايی ام برقرار می کنم برابری نمی کند. دنيای شخصی من فقط و فقط با نوشتن اتفاق
می افتد، سينما مجموعه ای از عوامل مختلف است که من به عنوان بازيگر، يکی از آن عوامل هستم.

- مجموعه داستان شما با عنوان «بعد از آن شب»، روايت های تنهايی و نوعی حرمان و جدا افتادگی انسان معاصر است، با زبانی ساده و بدون هيچ پيچيدگی، و در عين حال کاملا تصويری که روزمره ی سينمايی شما در آن پيداست، آيا اينها طرح فيلمنامه هايی کوتاه بوده يا نه؟
مرجان شيرمحمدی: می تواند باشد، سينمايی ها معمولا اين حرف را به من زده اند، ولی برای من داستان است، اين تصويری بودن به نظر من می تواند ويژگي اش باشد.

- مجموعه داستان های «بعد از آن شب»، حکايت دلدادگی های لطيفی را حتا از زبان مرد روايت کرديد، روايت يک درد مشترک، آيا زن و مرد در جامعه کنونی به اين همدلی رسيده اند؟
مرجان شيرمحمدی: من فکر می کنم آدمها معمولا دوست دارند در دايره ی عشق باشند، زن و يا مرد بودن اين را متفاوت نمی کند، آدم ها هستند که خودشان تعيين می کنند چه چيزی می خواهند و به زن يا مرد بودن شان ربطی ندارد.


- شما به عنوان يکی از زنان داستان نويس نسل چهارم هستيد، به قول خانم سيمين دانشور در اين دوره اکثر نويسندگان زن پاورقی نويسند، و از ايجاد هيجان و روابط جنسی به صورت شرعی، برای کشش داستان هاشان استفاده می کنند، البته به نظر من اين کمک می کند به علاقه مند نمودن خواننده ايرانی به کتاب، نظر شما چيست؟
مرجان شيرمحمدی: من هم مثل شما فکر می کنم، اتفاقا پاورقی نويسی خيلی هم بد نيست، چون عده ای را اينگونه کتابخوان می کند، من خودم از ده دوازده سالگی که شروع به خواندن داستان هايی غير از داستان های کودکانه، از همين ها شروع کردم و يواش يواش جدی تر شدم و الان يک داستان خوان حرفه ای هستم.

- آيا فکر می کنيد به عنوان نويسنده ای که حضور جدی در سينمای وسوسه گر دارد، تا چه زمان داستان نويس باقی
می مانيد و يا شايد روزی به اقتضای شرايط کاری تن به نوشتن فيلم نامه ای از نوع تلويزيونی! خواهيد داد؟
مرجان شيرمحمدی: من بازيگری و سينما را دوست دارم، کاريش هم نمی شود کرد. ممکن است روزی ديگر بازی نکنم، به هزار و يک دليل! ولی نوشتن؟ چرا شايد. فکر کنم اگر دچار يک بلای آسمانی بشوم يعنی همزمان زبان و دستم را با هم از دست بدهم، که در آن صورت فکر نکنم که رفتن به مدرسه ی باغچه بان هم کمکی باشد.

- تا چه حد از کارهای سينمايی که انجام داديد راضی هستيد؟
مرجان شيرمحمدی: ده درصد، آن ده درصد هم به خاطر اين است که دو تا از داستان های من از تجربه های سينمايی ام است. از کارهای سينمايی که تا حال کردم راضی نيستم، يعنی خودم را راضی نمی کند، همه ی آنها برايم تجربه های خوبی داشته حتا بدترينش. ولی هنوز آن نقشی که دوست دارم بازی نکرده ام. البته من با کارگردان های بزرگی کار کرده ام؛ مثل عياری، کيميايی و چند نفر ديگر که اين خودش غنيمتی ست.

- بيشتر دوست داريد در چه نقشی بازی کنيد؟
مرجان شيرمحمدی: هميشه دوست داشتم نقش يک فاحشه را بازی کنم، اين از وقتی بود که من فيلم نرگس را ديدم.
با خودم گفتم من آنقدر توی سينما می مانم تا اينچنين نقشی بازی کنم.

- الان فيلم «ملاقات با طوطی» بر پرده ی سينماهای ايران است، از نقش تان در اين فيلم راضی هستيد؟
مرجان شيرمحمدی: بله، من نقش فاحشه ای را دارم که عاشق است. نقش خوبی ست و دوستش دارم، فقط اشکالش اينجاست که قهرمان فيلم نيست، فيلم در عين حال چهار تا پنج بازيگر اصلی دارد.

- آيا مجموعه جديد ديگری در زمينه داستان داريد؟
مرجان شيرمحمدی: مجموعه داستان« يک جای امن» که فکر می کنم تا دو ماه ديگر توی بازار باشد.

- کار با کداميک از کارگردانان، شما را در پيدا کردن نقش هر چه زودتر نقش کمک می کرد؟
مرجان شيرمحمدی: در يک کلام، کيانوش عياری.

- انگيزه ی نوشتن از کجا در شما ايجاد شد، و تحت تاثير کداميک از نويسندگان هستيد؟
مرجان شيرمحمدی: من داستان را با مادر و مادر بزرگم شروع کردم، قصه های اساطيری که می گفتند، و من شنونده ی خيلی خوبی بودم برای آن داستان ها. به غير از اين از خيلی ها آموختم؛ به چخوف سلام می کنم و سر تعظيم فرود می آورم. فلوبر، همينگوی، کارور، شرلی جکسن، جان آپدايک، رومن گاری عزيز و خيلی های ديگر.
بيهقی، سعدی و مولانا استادان بزرگ من هستند.

- تحت تاثير کداميک از بازيگران سينما هستيد؟
مرجان شيرمحمدی: خيلی ها هستند که خوبند، جين هاکمن، آل پاچينو، رابرت د ِ نيرو، مارلون براندو، مريل استريپ، ژوليت بنويش، و از بازيگران ايرانی: مهدی هاشمی بازيگر محبوب من است، آتيلا پسيانی، رضا کيانيان، و ليلا حاتمی.

خيلی ممنونم که در اين گفتگو شرکت کرديد.
خانه فرهنگ های جهان / برلين آپريل 2004

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7512

فهرست زير سايت هايي هستند که به '"به چخوف سلام می کنم"، گفتگو با بازيگر سينما و داستان نويس، مرجان شيرمحمدی، پيام يزديان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016