كاوهاي پيدا نخواهد شد، اميد
كاشكي اسكندري پيدا شود
تهران-خبرگزاري كار ايران
"آخر شاهنامه"مجموعه شعر اخوان ثالث بود كه در سال 1338 منتشر شد, اين مجموعه نشان از مطالعات بالاي اخوان در ادبيات كهن ايران زمين داشت. اخوان نه تنها شعر نو ميسرود؛ بلكه در قالبهاي شعري كهن نيز دستي توانا داشت.
به مناسبت سالروز درگذشت اخوان شعري از او را مرور ميكنيم:
كاوه يا اسكندر ؟
موج ها خوابيدهاند, آرام و رام,
طبل توفان از نوا افتاده است.
چشمه هاي شعله ور خشكيده اند,
آبها از آسيا افتاده سات.
در مزارآباد شهر بيتپش
آواي جغدي هم نميآيد بگوش
دردمندان بيخروش و بيفغان
خشمناكان بي فغان و بي خروش
آه ها در سينه ها گم كرده راه,
مرغكان سرشان بزير بالها.
در سكوت جاودان مدفون شده ست
هر چه غوغا بود و قيل و قالها.
آب ها از آسيا افتاده است,
دارها بر چيده, خونها شستهاند.
جاي رنج و خشم و عصيان بوتهها
پشكبن هاي پليدي رستهاند.
مشتهاي آسمان كوب قوي
واشده ست و گونهگون رسوا شده ست.
يا نهان سيلي زنان, يا آشكار
كاسةپست گدائيها شده ست.
خانه خالي بود و خوان بيآب و نان,
وآنچه بود, آشدهن سوزي نبود.
اين شبست, آري, شبي بس هولناك؛
ليك پشت تپه هم روزي نبود.
باز ما مانديم و شهر بي تپش
وآنچه كفتارست و گرگ و روبه ست.
گاه مي گويم فغاني بركشم,
باز مي بينم صدايم كوته ست.
باز مي بينم كه پشت ميله ها
مادرم استاده, با چشمان تر.
ناله اش گم گشته در فريادها,
گويدم گوئي كه: «من لالم, تو كر.»
آخر انگشتي كند چون خامهاي,
دست ديگر را بسان نامه اي.
گويدم «بنويس و راحت شو ـ » برمز,
« ـ تو عجب ديوانه و خودكامه اي.»
من سري بالا زنم, چون ماكيان
از پس نوشيدن هر جرعه آب.
مادرم جنباند از افسوس سر,
هر چه از آن گويد, اين بيند جواب.
گويد «آخر . . . پيرهاتان نيز . . . هم . . .»
گويمش «اما جوانان ماندهاند.»
گويدم «اينها دروغند و فريب.»
گويم «آنها بس بگوشم خواندهاند.»
گويد «اما خواهرت, طفلت, زنت . . .؟»
من نهم دندان غفلت بر جگر.
چشم هم اينجا دم از كوري زند,
گوش كز حرف نخستين بود كَر.
گاه رفتن گويدم ـ نوميدوار
وآخرين حرفش ـ كه: «اين جهل ست و لج,
قلعهها شد فتح؛ سقف آمد فرود . . .»
و آخرين حرفم ستون ست و فرج.
ميشود چشمش پر از اشك و بخويش
ميدهد اميد ديدار مرا.
من به اشكش خيره از اين سوي و باز
دزد مسكين برده سيگار مرا.
آبها از آسيا افتاده؛ ليك
باز ما مانديم و خوان اين و آن.
ميهمان باده و افيون و بنگ
از عطاي دشمنان و دوستان.
آبها از آسيا افتاده؛ ليك
باز ما مانديم و عدل ايزدي.
و آنچه گوئي گويدم هر شب زنم:
«باز هم مست و تهي دست آمدي؟»
آنكه در خونش طلا بود و شرف
شانهاي بالا تكاند و جام زد.
چتر پولادين ناپيدا بدست
رو بساحلهاي ديگر گام زد.
در شگفت از اين غبار بي سوار
خشمگين, ما ناشريفان ماندهايم.
آبها از آسيا افتاده؛ ليك
باز ما با موج و توفان ماندهايم.
هر كه آمد بار خود را بست و رفت.
ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب.
زآن چه حاصل, جز دروغ و جز دروغ؟
زين چه حاصل, جز فريب و جز فريب؟
باز ميگويند: فرداي دگر
صبر كن تا ديگري پيدا شود.
كاوهاي پيدا نخواهد شد, اميد!
كاشكي اسكندري پيدا شود.
----------------------------------------------
علي باباچاهي:
تعلقات اخوان به شعر كلاسيك, زمينه آسيبن شعرهاي نيمايي او را فراهم كرده است
تهران-خبرگزاري كار ايران
همانطور كه توللي، مشيري و نادرپوردر توسعه وجه رمانتيك شعر نو موثر بودند, اخوان ثالث نيز رابطهاي عميقتر بين شعر نو و كلاسيك ايجاد كرد.
علي باباچاهي, كه به مناسبت در گذشت اخوان ثالث با خبرنگار ادبي خبرگزاري كار ايران, ايلنا,گفتوگو ميكرد با بيان اين مطلب افزود: به دليل اينكه اخوان به لطايف شعر نيمايي و ضرورت تحول شعر آشنايي عميق داشت, بدايع نيما را به خوبي درك كرده بود و با آشنايي كه با شعر كلاسيك داشت راههاي جديدي را براي تحول شعر نيمايي فراهم ساخت.
وي در ادامه افزود: در عين حال اخوان خودش يكي از سرايندگان چند شعر موفق و بديع در عرصه شعر فارسي است و گاه جنبههاي سورئاليستي كه در شعر او به چشم ميخورد كه بسيار شگفتانگيز است.
باباچاهي در ادامه با بيان اينكه پشتوانه ادبي, حافظه فرهنگي و تسلط او بر سنت ,درك درستي را براي نوآوري در عرصه شعر نيمايي براي اخوان فراهم ميكرد, گفت: گاه اخوان شيفته حافظه فرهنگي خودش شده و وجه شعرهاي كلاسيكش بر اشعار نيمايي او غلبه ميكند. در نتيجه بسياري از شعرهاي نيمايي او از مفصلبندي كلاسيك برخوردار است.
باباچاهي توجه بيش از حد اخوان به شعر كلاسيك را سرودن اشعاري دانست, كه نسرودن آنها اشكالي نداشت, وي گفت: تعلقات اخوان به شعر كلاسيك, زمينه آسيب شعرهاي نيمايي او را فراهم كرده است.
-------------------------------------
رضا چاپچي:
انعكاس مسائل سياسي عامل اصلي اقبال اشعار اخوان است
تهران-خبرگزاري كار ايران
اخوان ثالث با انعكاس مسائل سياسي در اشعارش طيف گستردهاي از خوانندگان را به اشعارش جذب كرد.
رضا چاپچي در گفتوگو با خبرنگار ادبي ايلنا گفت : اخوان همانند احمد شاملو از جمله شاعران تاثيرگذار و تاثير پذير از جامعه است, او در اشعارش به مفاهيمي ميپردازند كه براي مردم بسيار حايز اهميت است.
وي تصريح كرد: به هر تقدير تسلط اخوان به شعر كهن, در تكامل اشعار او بسيار تاثير گذاربود و او با زبان خراساني و متاثر از شگردهاي زباني , زبان خاص خود را آفريد.
شاعرمجموعه شعر" بوي اندام سيب" در ادامه خاطر نشان كرد: اخوان در ابتدا با قصيده و غزل كار شاعري را شروع ميكند و سپس تحت تاثيري نيما با بهرهبرداري از زبان خراساني , از شگردهايي كه شعر نيمايي در اختيار ميگذارد شعرهاي زيبايش را ميسرايد.
چايچي در پايان تصريح كرد : دليل اصلي اقبال و موفقيت اخوان در سرايش شعر نيمايي, تسلط او به ادبيات كهن و آشنايي با قالبهاي كهن است.