* هرمز فرهت، آهنگساز و محقق موسيقى ايرانى.
* تحصيل موسيقى نزد واهه جينگوزيان (نوازندگى ويولون)، نصرالله زرين پنجه (سه تار) و حسين صبا (سنتور)، اخذ درجه ليسانس از دانشگاه كاليفرنيا، فوق ليسانس از كالج ميلز سانفرانسيسكو و گذراندن دوره عالى نزد داريوس ميلهاتود (آهنگساز مشهور فرانسوى) و اخذ درجه دكترا از دانشگاه كاليفرنيا و كار با آهنگسازان بزرگ: روى هاريس و لوكاس فاس.
* استاديار دانشگاههاى لانگ بيچ، يومبى. ال. اى، رئيس شوراى موسيقى در سازمان راديو و تلويزيون ملى ايران (۱۳۵۶ - ۱۳۴۷)، رياست بخش موسيقى در دانشكده هنرهاى زيبا (دانشگاه تهران)، معاون هنرى دانشگاه فارابى و... رئيس دپارتمان موسيقى دانشگاه دوبلين ايرلند ( تا ۱۳۷۴).
از آثار: سيمونيا كنچرتافته براى هفت ساز تنها، سوپراند و اركستر، سه آواز سعدى براى سوپرانو و اركستر، كنسرتو براى فلوت و اركستر زهى، پارتينا براى كوئينت سازهاى بادى، سوئيت ايرانى و... موسيقى متن فيلم «گاو» (ك. داريوش مهرجويى ۱۳۴۷).
كتابها: برداشت «دستگاه» در موسيقى ايرانى، مقالات در دايرة المعارف گرووز و...
* سيد عليرضا ميرعلى نقى: ربع قرن از سفر پروفسور هرمز فرهت به خارج از ايران مى گذرد. سفرى تا به حال بدون بازگشت و اسباب تأسف براى افراد آگاه به موسيقى ايرانى كه ارزش علمى و ابعاد متفكرانه او را مى شناسند. موسيقيدانان زير پنجاه سال با نام و آثار او آشنايى كمى دارند و يا اصلاً ندارند. در صورتى كه او يكى از تأثيرگذارترين افراد در دوره خود بوده و نظرياتش هنوز هم شايسته مطالعه و توجه جدى است.
موسيقى در خانواده فرهت ها، بر خلاف بسيارى از خانواده هاى اصيل ايرانى، امر ناشايسته اى نبود، بلكه مورد توجه نيز بود و پدر و عموى او (پدر دكتر شاهين فرهت آهنگساز پرآوازه امروز) موسيقى ايرانى را دوست مى داشتند و با چند تن از بزرگان موسيقى از جمله استاد ابوالحسن صبا، دوستى و معاشرت داشتند. نوجوانى هرمز فرهت، در دوره اى بود كه صداى اولين فرستنده ايرانى در بلندگوى راديوهاى منازل، طنين انداخت. راديوى تهران، برنامه محدودى داشت و در ساعات محدودترى موسيقى پخش مى كرد. آشنايى هرمز فرهت نوجوان با موسيقى اروپايى با شنيدن صفحاتى بود كه ملودى هاى معرولف آن زمان را به گوش مى رساند (از جمله ملودى معروف »كمپارسيتا» كه در خاطرات دكتر فرهت از آن ياد شده)، مسؤول آرشيو صفحات راديو در آن زمان، خانم سونيا سليم زاده، وظيفه انتخاب و پخش قطعات برگزيده موسيقى كلاسيك را عهده دار بود و با انتخابهاى او بود كه بسيارى از جوانان علاقه مند به موسيقى يا آثار بزرگان موسيقى كلاسيك غرب آشنا شدند. به نظر مى رسيد مسير طبيعى سرنوشت هرمز فرهت، تحصيل در رشته حقوق و پيوستن به شغل خانوادگى خود باشد. اما او مسيرى را برگزيد كه در محيط تهران پنجاه و پنج سال پيش، غريب و نامتعارف تلقى مى شد، بيست سالى مانده بود تا اولين دپارتمان موسيقى در دانشكده هنرهاى زيبا (دانشگاه تهران) افتتاح شود و جايگاه موسيقيدان تحصيلكرده و حرفه اى اصلاً تعريف نشده و بسيار نامعلوم بود. موسيقيدانهاى نامدار مثل روح الله خالقى و مهدى بركشلى و... همه در رشته هاى ديگرى مثل ادبيات و فيزيك تحصيل كرده بودند و جز امانوئل سليك اصلانيان، هيچ ايرانى ديگرى نبود كه تحصيلات رده بالايى را اختصاصاً در رشته موسيقى به انجام رسانده باشد. (اصلانيان داراى درجه دكتراى موسيقى و رئيس كنسرواتوار پيانوى هامبورگ بود). موسيقى كلاسيك (يا به تعبيرى موسيقى بين المللى)، زمينه كلى كار و علاقه هاى هرمز فرهت شد و او بعد از يك دوره كار عملى نزد واهه جنيگوزيان (نوازندگى ويولون)، به آمريكا رفت. درآن زمان ايرانيان اكثراً براى تحصيل به اروپا و به ويژه آلمان مى رفتند و آمريكا، سرزمينى دور و ناشناخته بود. هرمز فرهت اولين ايرانى است كه در آمريكا تحصيلات موسيقى در سطح دانشگاهى انجام داده و بالاترين مراحل ومراتب تحصيلى را اخذ كرده است.
وى در سال ۱۳۳۲ از دانشگاه كاليفرنيا، ليسانس و در سال ۱۳۳۴ از دانشگاه ميلز در سانفرانسيسكو فوق ليسانس گرفت. او مى گويد: «در اين دوره بود كه توجهم به رشته جديدالتأسيس اتنوموزيكولوژى جلب شد. در اين رشته، مطالعه و پژوهش روى موسيقى هاى غير كلاسيك اروپايى متمركز است. بعد از مدتى مطالعه روى موسيقى در فرهنگ هاى گوناگون، توجهم بر موسيقى ايرانى معطوف شد و علاقه مند شدم درباره موسيقى موطن خود به تحقيق بپردازم. دريك بررسى جامع به اين نتيجه رسيدم كه پژوهش روى موسيقى ايرانى بايستى در ايران صورت بگيرد. چون درآن زمان ( سالهاى ۱۹۵۰ ميلادى يا دهه ۱۳۳۰ شمسى) هيچگونه مرجع تحقيقاتى يا نشريات معتبر در اين زمينه در خارج ايران وجود نداشت. خوشبختانه طرح تحقيقاتى من مورد تأييد دانشگاه كاليفرنيا قرارگرفت و مؤسسه بنيان فورد نيز با اعطاى يك بورس تحقيقاتى، حمايت و تأمين مخارج نمود تا به ايران باز گردم و به مطالعات لازم بپردازم.»
هرمز فرهت در سال ۱۳۳۶ به ايران بازگشت. به تحقيق، او اولين اتنولوگ ايرانى بوده است. در بازگشت، زمينه تحقيقاتش را روى موسيقى سنتى شهرى متمركز كرد. مطالعه او هم علمى و هم عملى بود. خاطره نگارى زيبايى كه از اولين و آخرين ديدارش با استاد ابوالحسن صبادرمجله موسيقى (بهمن ۱۳۳۶ - يادواره صبا) در دست است، مربوط به همين دوران است.
دكتر هرمز فرهت، تحقيقات خود را در موسيقى شهرى ايرانى ادامه داد، در سال ۱۳۳۸ (۱۹۵۹ م) به آمريكا بازگشت و روى مواد و مصالحى كه به صورت نوار و نت گردآورى كرده بود، به تجزيه و تحليل پرداخت. در سال ۱۳۴۰ (۱۹۶۱) در دانشگاه لانگ بيچ به سمت استاديار و در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) در دانشگاه يو.سى.ال.اى به سمت دانشيار استخدام شد. در سال ۱۳۴۴ (۱۹۶۵) رساله دكتراى خود را ارائه داد و به اخذ درجه دكترى نائل شد. در اين سال، اولين دپارتمان موسيقى در دانشكده هنرهاى زيبا (دانشگاه تهران) تأسيس شده بود. اما دكتر فرهت، سه سال بعد از اين، به ايران آمد تا با استفاده از فرصت مطالعاتى دانشگاه يو.سى.ال.اى درباره نقش موسيقى در مراسم تعزيه تحقيق كند. تصميم او براى اقامت شش ماهه در ايران تبديل به تصميم اقامت دائم شد. براى او بهترين موقع بود چرا كه سيستم فرهنگى كشور، متعاقب رشد صنعتى و شكوفايى اقتصادى، تغييرات چشمگير كرده بود و امكانات وسيع دهه ۱۳۴۰ شمسى با سال هاى پيش ازآن قابل مقايسه نبود. سازمان ها و ادارات جديدى براى موسيقى تأسيس شده بودند و رشد امكانات فرهنگى سال هاى ۱۳۵۷-۱۳۴۷ در هيچ دوره ديگرى از تاريخ معاصر، حداقل براى موسيقى، نظيرى نداشت. دكتر هرمز فرهت به دعوت سازمان راديو تلويزيون ملى ايران، رياست شوراى موسيقى را پذيرفت.
همچنين رياست دپارتمان موسيقى در دانشكده هنرهاى زيبا و معاونت هنرى دانشگاه تازه بنياد «فارابى» را نيز قبول كرد و در تمام اين سمت ها، با جديت و كاردانى مثال زدنى، به كار پرداخت. همراه اين فعاليت هاى وقت گير در سمت استاد نيز به تدريس اشتغال داشت و آهنگسازى را نيز به عنوان مشغله صرفاً هنرى خود دنبال مى كرد. موسيقى متن به ياد ماندنى فيلم «گاو» به كارگردانى داريوش مهرجويى از يادگارهاى اين سال هاست. همچنين تعدادى برنامه هاى تلويزيونى كه در همان سال ها از او ضبط شده است و تعدادى مقاله قابل توجه در مجله موسيقى (ارگان اداره هنرهاى زيبا) مجله موزيك ايران و مجله رودكى؛ و نيز ترجمه كتاب «كنتر پوان» نوشته كنت كنان كه انتشارات دانشگاه تهران آن را چاپ كرد. در بين موسيقيدانان و موسيقى شناسان ايرانى، شخصيتى با چنين تنوع علايق فرهنگى و وظايف هنرى - ادارى كم نظير بوده است. خود او با فروتنى در اين باره گفته است: «من مى دانم اگر هموطنانى هستند كه از من نامى شنيده اند بيشتر در رابطه با فعاليت هايم در زمينه موسيقى بين المللى و آهنگسازى بوده كه كاملاً بجاست. از طرفى آن بخش از زندگى حرفه اى اينجانب كه با موسيقى ملى آميخته است كلاً شناخته شده نيست، اين سه علت دارد: اول اين كه بيشتر عمرم در خارج از ايران گذشته است. دوم اين كه نوشته هايم در زمينه موسيقى ملى كلاً به انگليسى بوده و در خارج از ايران به چاپ رسيده است. سوم اين كه به رغم آشنايى عملى كه با دو ساز ايرانى (سه تار و سنتور) دارم كارم نوازندگى و خوانندگى نيست. مردم عموماً مجرى موسيقى را مى شناسند و براى بسيارى، موسيقى شناسى جدا از خوانندگى يا نوازندگى مفهوم زيادى ندارد.» البته امروز مفهوم «موسيقى شناس» براى اهل موسيقى بسيار شناخته شده تر است تا زمانى كه دكتر فرهت در ايران مى زيست. اگرچه هنوز هم فردى با معيارها و استانداردهاى او به زحمت پيدا مى شود و هنوز هم كمتر كسى با او قابل مقايسه است.
< اثر برجسته پروفسور هرمز فرهت كه به فارسى هم ترجمه شده، «دستگاه در موسيقى ايرانى» است. در اين تحقيق، وى ساختار فواصل، انگاره هاى ملوديك، مقام گردى و بداهه سازى ها و دستگاه را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و همچنين مكتب آهنگسازى بر مبناى دستگاه ها را به عنوان قسمتى از رپرتوار كلاسيك در ساليان اخير به موسيقى سنتى افزوده شده را مورد بررسى قرار مى دهد. اين كتاب به سعى صادق آقاى مهدى پور محمد به فارسى ترجمه شده و متن ترجمه نيز از زير نظر و قلم پروفسور فرهت گذشته است. مؤلف در مقدمه به نكته اى مهم اشاره دارد: «بايد اميدوار باشم كه خواننده محترم اين كتاب را بدون پيش داورى بخواند و آنجايى كه مطالب آن با عقايد متداول شده مغايره دارد، به استدلالى كه شده توجه كند. البته استدلال مى تواند از ديد خواننده نادرست آيد. اين نويسنده مدعى نيست كه به حقيقت مطلق دست يافته است. تحقيقاتى كرده ام، تجزيه و تحليل هايى نموده و نتيجه هايى به دست آورده ام كه توضيح داده ام. در غايت امر، خواننده محترم بايد بداند كه مبانى نظرى موسيقى يا آنچه كه تئورى موسيقى مى گوييم، يك «علم دقيقه» نيست. هيچ فرهنگ موسيقى در هيچ جاى جهان با قرار و قانون و تئورى آغاز نگرديده است. تئورى موسيقى، اصولى است كه محقق بتواند از راه بررسى عمقى از واقعيت صوتى در آن بيايد و تدوين كند و آنوقت بگويد مبانى اين موسيقى چنين است، اين نظم ها را در برمى گيرد و احياناً اين گونه بى نظمى ها در آن يافت مى شود. درستى يا نادرستى اين يافته ها و نتيجه گيرى ها، دقيقاً با شيوه بررسى و پشتوانه فرهنگى و علمى پژوهشگر در ارتباط خواهد بود.
پروفسور هرمز فرهت در آغاز تابستان ۱۹۷۹ (۱۳۵۸)، ايران را ترك كرد و براى تدريس و آهنگسازى به كشورهاى مختلف رفت و به عنوان استاد مدعو در دانشگاه بلفاست مشغول شد. سه سال بعد به مقام استاد و رئيس دپارتمان موسيقى دانشگاه دوبلين (پايتخت ايرلند) رسيد و در سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴) بازنشسته شد ولى به عنوان «امرتيوس پروفسور» هنوز در آن دانشگاه مشغول به كار است. متأسفانه قدر و مقام او در ايران چندان شناخته نشده و موسيقيدانان ايرانى از آثار صوتى او چيزى در دست ندارند. در حالى كه او هنوز هم از معتبرترين چهره هاى دانشگاهى - هنرى ايران در سراسر جهان موسيقى شناسى است. متأسفانه اطلاعات مربوط به زندگى او نيز در حدى ناچيز و مربوط به سال ۱۳۳۷ است. او با طنزى تلخ و ظريف، خطاب به مهدى پورمحمد ترجمه كتابهايش از انگليسى به فارسى در نامه اى نوشته: «منبع اصلى همه كتابها و مقالاتى كه اشاره اى به اينجانب داشته اند، كتاب «تاريخ موسيقى» اثر آقاى عزيز شعبانى به سال ۱۳۵۱ بوده است و آنچه كه آقاى شعبانى در كتاب خود آورده از يك مقاله مجله موزيك ايران كه در سال ۱۳۳۷ منتشر شده، نقل گرديده است. حال مى بينيم كه ۲۵ سال ديگر هم گذشته و مطابق آنچه كه شما مرقوم داشته ايد، آقاى مهدى ستايشگر هم بر من منت گذارده و در كتاب خود مطلبى از شرح احوالم آورده است (ماهنامه موسيقى ايران زمين، صفحه ۴۲۷ - ۴۲۶) ولى ايشان هم همان مطالب چهل سال پيش را نقل كرده است. گويى اينجانب در سال ۱۳۳۷ مرده و يا از آن زمان در حالت اغما به سر مى برم»!!
در واقع، اين حافظه تاريخى موسيقى ماست كه در بسيارى بخش هايش، اسير حالت اغماست! نه تنها درباره پروفسور هرمز فرهت، بلكه درباره بسيارى ديگر از شخصيت هاى برجسته موسيقى ايرانى كه عمر و استعدادشان را براى ارتقاى اين هنر صرف كرده اند و در خارج از ايران، شناخته شده تر هستند تا در محدوده مملكت خود كه زمينه اصلى كار و زندگى آنها بوده است.
سفر پروفسور هرمز فرهت به دنياى موسيقى ايرانى هنوز هم پايان نيافته است. او مردى جدى و انديشمند است كه در هر شرايطى، تازگى و تيزى ذهن و فكر خود را حفظ كرده و اسير عادات راحت كننده اى نشده كه ذهن و زبان بسيارى از موسيقيدانان را بعد از سن و سال معين، پژمرده و ضايع مى كند به اميد روزى كه حافظه تاريخ موسيقى ايران او را بيش از اين بشناسد.