«گابريل گارسيا ماركز» يا همانطور كه دوستانش صدايش مى زنند «گابو»، مجموعه داستانى دارد به نام «حكايت غم انگيز و باورنكردنى ارنديراى ساده دل و مادربزرگ سنگدلش» كه سال ها پيش از اين بهمن فرزانه آن را در انتشارات اميركبير منتشر كرده است. شايد آن سال ها كه به جلد بنفش آن نگاه مى كرديم و كتاب را به دست مى گرفتيم حتى در خيال متصور نبوديم كه روزى مطلبى در مورد جشنواره كن نوشته شود كه از داستان ماركز براى تيترش الهام گرفته باشد. البته شباهت در همين جا تمام مى شود اما به قول قائل اين حرف، حكايت همچنان باقى است. جشنواره فيلم كن همواره براى سينماى ايران طلسمات عجايب بوده است. چه آن سال كه فيلم چريكه تارا را به عنوان «خط شكن» در جشنواره اى كه هنوز «كان» ناميده مى شد داشتيم و چه سايه هاى بلند باد كه در اين جشنواره به عنوان نماينده اى از سينماى ايران شركت داشت؛ و چه آن سال كه سينماى ايران با طعم گيلاس يكى از قله هاى جشنواره كن را فتح كرد و چه سال هايى كه سينماى ايران همواره در بخش اصلى يا بخش هاى ديگر اين جشنواره نماينده داشت؛ اين جشنواره براى سينماى ايران حكم كيميا را داشته است. حتى همين امسال كه فيلمى از سينماى ايران در جشنواره كن حضور ندارد، همچنان نام پرطمطراق اين جشنواره مى تواند دل هر كارگردانى را بلرزاند. يادم هست كه همين هفته گذشته در جايى خواندم كه با ژستى تبليغاتى، حتى اشاره شده بود كه فيلمى از سينماى ايران، اولين نمايشش را در بازار فيلم كن خواهد داشت. حتى كار به جايى رسيد كه در مطبوعات نوشتند، آن فيلم جشنواره فيلم فجر را ناديده گرفته است و در آن شركت نخواهد كرد، چرا كه پس از نمايش در بازار فيلم كن به سرعت اكران خواهد شد. جادوى نام جشنواره فيلم كن، البته آن قدر دوام داشته است كه شمارى از سينماگران و يك نشريه سينمايى را به واكنش وا دارد تا بگويند اين جشنواره اگر امسال فيلمى از سينماى ايران را در سبد نمايش ندارد؛ پس جشنواره كن جشنواره اى است كه سياسى است و به فيلم هاى مشكوك جايزه داده است. حتى در جايى يك حركت «خودجوش» مى رفت كه به عرصه درآيد به اين مضمون كه لطفاً جشنواره فيلم كن را تحريم كنيد! چرا حضور سينماى ايران در يك جشنواره سينمايى اين چنين مهم است و يك «ارزش» محسوب مى شود؟ يادمان هست كه يك سال فيلمى از مرحوم موريس پيالا در جشنواره كن كه رياست هيات داوران آن دوره را بازيگر فقيد فرانسوى ابومونتان برعهده داشت جايزه نخل طلا را برد، اما مى دانيد عكس العمل حاضرين پس از اعلام فيلم «درخت شيطان» چه بود؟ آنها پيالا و فيلمش را هو كردند، همانطور كه در دهه شصت ميلادى «حادثه» اثر آنتونيونى نيز به سرنوشتى مشابه دچار شد.
اگر به تئورى توطئه باور داشته باشيم مى توانيم سرنخ عدم حضور سينماى ايران در جشنواره فيلم كن امسال را به مدير جشنواره فيلم برلين نسبت دهيم. [مى بينيد كه اين تئورى تا كجاها كه نمى رود؟!] سال گذشته مدير جشنواره برلين در ايران حضور داشت و موقعى كه جوايز سينماى ايران، در موزه سينما را تماشا مى كرد آن جمله كليدى را گفت: «ويترين سينماى ايران جايزه اى را از جشنواره برلين كم دارد.» به دليل آن كه سال گذشته جشنواره فيلم فجر تاريخ برگزارى اش را تغيير داد؛ سينماى ايران اين مجال را يافت كه در برلين حاضر شود و البته دست خالى هم نيامد. اما اتفاقى كه رخ داد، شايد توانست منشاء اين همه جنجال پيرامون جشنواره فيلم كن شود. كن سال ها است كه يك قاعده نانوشته (شايد هم نوشته شده) دارد؛ فيلمى كه در جشنواره ديگرى شركت كرده باشد در جشنواره كن پذيرفته نخواهد شد. بنابراين هر سه فيلمى كه در برلين به نمايش درآمدند؛ شانس نمايش در كن را پيدا نكردند.
آشوب هاى اخير در فرانسه را به ياد داريد؟ كار به جايى رسيد كه نخست وزير و البته پشتيبانش يعنى رئيس جمهور فرانسه مجبور شدند كه كوتاه بيايند و از موضع قبلى خود عدول كنند. اين تظاهرات در كشور فرانسه كه آن را مهد آزادى مى نامند؛ مانند تيغى دو دم عمل كرد: نه امكان سركوب (به طور كامل) فراهم بود و نه مى شد آن هرج ومرج عظيم را تحمل كرد.
اگر بخواهيم با نگاهى بدبينانه به اين تحولات اجتماعى نگاه كنيم و همچنان قائل به آن تئورى سرشناس(!) باشيم؛ به سادگى مى توان به اين نتيجه رسيد كه برگزار كنندگان جشنواره فيلم كن اين نگرانى را با خود داشته اند كه جشنواره شان تحت الشعاع اين رويدادها اگر قرار بگيرد؛ ارزش و اعتبار آن جشنواره در اين دوره مورد شليك قرار خواهد گرفت.
همچنان تاكيد مى كنم كه شايد، يكى از راه ها براى منحرف كردن افكار عمومى اين مى توانسته باشد كه عدم حضور فيلمى از آسيا و على الخصوص ايران، آن قدرها يك خبر مهم مى توانسته باشد كه جشنواره كن را همچنان «خبر ساز» كند.
سومين نكته اى كه در مورد عدم انتخاب فيلم هاى ايرانى در جشنواره كن مى توان اشاره كرد، برخوردهايى است كه در داخل كشور با اين مسئله صورت گرفته است. اين اصل را اگر بپذيريم كه هيچ جشنواره اى هيچ گاه تعهد نداده است كه حتماً فيلمى از سينماى ايران را داشته باشد، چه بسا بسيارى از برخوردهاى انجام شده در هفته هاى جارى را بتوان راحت تر نقد كرد. در واقع مى توان گفت كه هم مخاطبين و هم موافقين جشنواره فيلم كن مسئله را از آنچه كه هست بزرگ تر كرده اند.
به مبارزه طلبيدن جشنواره كن و چسباندن انگ هاى گوناگون همان قدر نازيباست كه صاحبان فيلمى اعلام كنند كه فيلم شان را پيش از هر جاى ديگرى ابتدا در اين جشنواره نمايش مى دهند. حكايت جشنواره فيلم كن، حكايت غم انگيز و باور نكردنى آن و متوليان سنگ دلش نيست. جشنواره كن نه آغاز جهان است نه پايان آن. جايزه گرفتن و يا نگرفتن يا شركت دادن و يا ندادن، پذيرفته شدن يا نشدن يك فيلم در يك جشنواره (حتى مطرح و شناخته شده) محكى براى خوب يا بد بودن فيلم ها نيست. فيلم خوب حتى اگر در هيچ جشنواره اى شركت نكند، همچنان فيلم خوبى است. يك بار ديگر نام پيالا و فيلمش را به خاطر بياوريد. آن فيلم الان كجاست؟ در كدام نشريات تخصصى سينما نامى از آن و كار گردانش وجود دارد؟ باور كنيد هيچ كجا!