هر سال توى ارديبهشت، چند بار به اين سئوال پاسخ مى دهم كه: «امسال به كن مى روى؟» يا در روزهاى برگزارى جشنواره كن به اين سئوال توام با تعجب روبه رو مى شوم: «مگر تو به كن نرفتى؟» انگار آدم بايد هر سال به كن برود و اگر نرود عجيب است. وقتى توضيح مى دهم كه فقط نوزده سال پيش براى اولين و آخرين بار به اين «جشنواره تجمل و نام هاى بزرگ» رفتم، باز هم تعجب مى بينم. واقعاً چه افسونى در كن هست كه خيلى از اهل سينما، در همه جاى دنيا، رفتن به اين جشنواره را همچون امرى واجب مى بينند؟
آن سال تب جشنواره كن در سينماى ما هنوز شروع نشده بود و با وجود حضور نماينده اى از بنياد فارابى، اگر اشتباه نكرده باشم هنوز اين بنياد حتى غرفه اى در بازار فيلم جشنواره نداشت. فيلمى هم از ايران در هيچ بخشى از جشنواره نبود. در آن سال ها فيلم هايى البته فقط از كانال بنياد فارابى به كميته انتخاب جشنواره ارائه مى شد كه پذيرفته نمى شد و كسى هم تعجب و اعتراض - يا پيشنهاد تحريم! - نمى داد. هنوز توقع ها بالا نرفته بود. همه چيز از وقتى شروع شد كه به نظر رسيد حضور حداقل يك فيلم و گاهى چند فيلم ايرانى جزء روال كن و سهميه ما شده؛ بعضى از آنها جايزه گرفتند، نقدى و غيرنقدى و اعتبارى، سازندگان فيلم ها با لباس رسمى سياه، با پاپيون و بى پاپيون، روى فرش قرمز، زير نور فلاش صدها عكاس و ده ها دوربين تلويزيونى از پله هاى كاخ مجلل جشنواره و در حالى كه موسيقى متنى هم در فضا مترنم بود بالا رفتند، روى صحنه دعوت شدند، در چندين مصاحبه شركت كردند، ده ها عكس خودشان و فيلم شان چاپ شد، امضا دادند،... و مدتى زير نورافكن ها بودند.
امتيازهاى موفقيت در كن اصلاً قابل چشم پوشى نيست؛ حتى دستاوردهاى حضور بى موفقيت در آن جا را هم نمى شود ناديده گرفت. خود شهر هم كه موزه جاذبه هاى زندگى مدرن است؛ آدم ها در هم مى لولند و كن در طول جشنواره، خواب و سكوت را نمى شناسد. درجه تب نوبه كن سالى يك بار سينماى ايران را فرامى گيرد. عوارض اين تب از هفته هاى پيش از شروع جشنواره فجر شروع مى شود و در طول جشنواره بالاتر مى رود. برگزارى بازار فيلم تهران هم باعث شده كه خيلى ها دربه در به دنبال نماينده جشنواره كن يا پخش كننده ها و واسطه هايى بگردند كه فيلم شان را به كن معرفى كند. اين تلاش، پس از پايان جشنواره فجر و تا آخرين مهلت هاى كميته انتخاب كن ادامه دارد. آنهايى كه در جريان جشنواره فجر موفق نشده اند رابط و واسطه اى پيدا كنند، به دنبال هر راه ممكنى مى گردند. خرد و كلان روياى كن را در سر دارند؛ به خصوص براى سازندگان كم بضاعت فيلم هاى كوتاه، حضور و موفقيت در كن، يك راه ميان بر ايده آل به سوى جهانى شدن، پيش از تبديل شدن به يك چهره بومى است. بعضى از آنها كه مى گويند «دارم يك فيلم مى سازم - يا ساخته ام - براى كن.» گويى كن نام يك سينما يا كانال تلويزيونى يا يك پخش كننده است. در ميان سازندگان فيلم هاى بلند اول هم درجه اين تب بالاست. آنها هم اين راه ميان بر را دوست دارند. به هر حال در صورت پذيرفته شدن اين فيلم ها براى هر بخشى، اين شانس را دارند كه بدون هيچ كنكور ديگرى، كانديداى دريافت جايزه دوربين طلايى بشوند. دوسه بار هم سينماگران ايرانى اين جايزه را گرفته اند، مگر ما چى مان كمتر است؟ از خيل همه سينماگران رويازده، تقريباً كسى را نمى شود پيدا كرد كه از اول عزم كرده باشد كه فيلمش را مثلاً براى برلين و لوكارنو و ونيز و كارلووى وارى بفرستد. همه اول سعى شان را براى شركت در كن مى كنند و در صورت پذيرفته نشدن، بعداً به سراغ جشنواره هاى ديگر مى روند. شنيده ام امسال تعداد فيلم هاى ايرانى عرضه شده به كن، به رقم حيرت انگيز چهل وهفت فيلم كوتاه و بلند رسيد. به هر حال اين مثل يك لاتارى است كه در صورت موفقيت در آن، مى شود در صف منتظرانى قرار بگيرند كه شايد سهمى اگر نه از جايزه هاى اصلى، كه از چندين جايزه جنبى يا شانس يافتن پخش كننده جهانى يا فروش به كانالى تلويزيونى نصيب شان شود.
كاروان كن هر سال شلوغ تر مى شود و با شمارش ايرانى هايى كه از كشورهاى ديگر به اين شهر مى روند، تعداد ايرانيان حاضر در آن جا، در سال هاى اخير از ظرفيت يك اتوبوس بزرگ سوپردولوكس هم بيشتر شده است. حتى امسال كه سينماى ايران هيچ فيلمى - بلند و كوتاه - در هيچ بخشى نداشت، عده اى قهر كردند و برخى بحث «تحريم كن» را مطرح كردند، بعيد به نظر مى رسد كه از سرنشينان آن اتوبوس كم شده باشد. رابطه سينماى ما با جشنواره كن، حكايت عشق و نفرت است. عشق به حضور و موفقيت در آن، و نفرت بابت اين كه چرا اين زيباى دلربا توجه بيشترى به ما نمى كند و گاهى ناديده مان مى گيرد.
هر جشنواره اى يك سياست كلى دارد كه در مقطع هايى بسته به اتفاق هاى سينمايى و فرهنگى و گاهى سياسى، تغييرات كوچك و بزرگى مى كند؛ مثل جشنواره فجر خودمان و همه جشنواره هاى دنيا. اين نكته اى است كه همه كسانى كه امسال با پذيرفته نشدن فيلم هاى ايرانى شروع به اعتراض و تحليل كردند بايد در نظر داشته باشند. سياست كلى جشنواره كن طى شصت سال گذشته، يا اعلام شده يا عملاً ديده و تثبيت شده است. اين جشنواره در نماى عمومى اش يك نمايش خيره كننده مجلل است، و به قول فرنگى ها يك gala. رويدادى كه عمدتاً در پى گرد آوردن نام هاى بزرگ و مشهور است. اما بخش روشنفكرانه ذائقه فرانسوى هميشه مى خواهد كلكسيون افتخارهاى فرهنگى اش را هم پربارتر كند. گرايش هاى روشنفكرانه كن با تلاش براى كشف استعدادهاى ناشناخته خودنمايى مى كند. اين بخش از سياست هاى كن، هرچند از نظر كميت درصد اندكى از كل فيلم هاى چهار بخش اصلى جشنواره (و اغلب در «دو هفته كارگردان ها» و «هفته منتقدان») را به خودش اختصاص مى دهد، اما در تابلوى افتخارهاى فرهنگى و تاريخچه كن، پس از فروكش كردن زرق وبرق روزهاى برگزارى، پس از پايان ضيافت ها و عكس هاى يادگارى و امضا گرفتن ها و جيغ هاى طرفداران ستاره ها، جايگاه مهم ترى پيدا مى كند. سينماى ايران، به اين بخش از گرايش هاى كن پاسخ مى دهد؛ هرچند شايد حالا بشود با يك استثنا، كيارستمى را هم در كن يك ستاره تلقى كرد. بنابراين نبايد تعجب كرد كه كميته انتخاب كن، فيلم هاى ايرانى كمترى بپذيرد. در واقع حالا بايد از اين تعجب كرد كه در سال هايى، سينماى ايران بيش از يك فيلم در بخش هاى رسمى اش داشته و آن قدر توقع مان بالا رفته كه اگر براى يك دوره اش اصلاً فيلمى انتخاب نكرد، حيرت زده و معترض بشويم و حتى در تدارك تحريم برمى آييم و خانه سينما پاويون سينماى ايران را تعطيل مى كند. جشنواره ها در نهايت، يك بازى هستند و ما با درك و پذيرش قواعد اين بازى بايد واردش شويم. اين بازى حتى بى قاعده تر از مثلاً يك بازى فوتبال است. در فوتبال، به هر حال عوامل عينى و علمى و فيزيكى كه جلوى چشم هزاران نفر اتفاق مى افتد، نقش عمده اى در نتيجه بازى دارد و البته مى توان سهمى هم براى شانس و اقبال و گردش كواكب و به كار افتادن ابر و باد و مه و خورشيد و فلك قائل شد (كه هيجان فوتبال هم مربوط به اين بخش است، وگرنه تماشاى بازى اى كه برنده و بازنده اش به طور قطع از پيش معلوم باشد، لطف چندانى ندارد).
در بازى هاى جشنواره اى، معادله تقريباً برعكس است، چون علاوه بر سياست هاى برشمرده، سليقه داوران، كيفيت نقش و حضور رئيس هيات داوران و ميزان نفوذ و به اصطلاح «اتوريته» يكى دو نفر از داوران نقش تعيين كننده اى در موفقيت يا ناكامى فيلم ها دارد. به اينها اضافه كنيد جو عمومى جشنواره (واكنش هاى تماشاگران و منتقدان و رسانه ها) را خيلى راحت، زدوبندها و بده بستان ها را هم مى شود يكى از عوامل دخيل در بازى به حساب آورد. حتى شايد لج ولج بازى ها را. به هر حال آدم هاى كن هم بشرند و داراى احساسات مثبت و منفى انسانى. مثلاً مى گويند يكى از دلايل پذيرفته نشدن هيچ فيلم ايرانى در كن امسال، حضور گسترده سينماى ايران در جشنواره اخير برلين است. تعبير عاميانه اش نوعى دهن كجى است: «حالا كه مى رويد برلين، پس از كن خبرى نيست.» هيچ سندى براى اثبات چنين ادعايى نمى شود ارائه داد، اما نمى توان منتفى اش هم دانست. دنياى سياست هم بى تاثير نيست. جشنواره كن يك جشنواره دولتى و تأثير سياست هاى رسمى بر آن انكارناپذير است. به هر حال مى دانيم كه در قضيه پرونده هسته اى ايران، دولت فرانسه يكى از مخالفان است و هيچ بعيد نيست تصميم كن، چنين سرچشمه اى هم داشته باشد. كما اينكه پس از جنجال كاريكاتورهاى روزنامه هاى دانماركى، بعيد است جشنواره فجر تا چند سال فيلمى از دانمارك را نمايش بدهد. اين بازى ها، آميزه اى از همه اين عوامل شمرده و ناشمرده، در همه جشنواره ها هست. برخى از آنها رسمى و علنى و اعلام شده است و برخى در پس پرده است يا مثل دود يا رايحه اى در هوا موج مى زند. حالا دود را كه لااقل مى شود ديد، اما رايحه با آن كه احساس مى شود، اما ديدنى نيست. اتوبوس كاروان سينماى ايران همين روزها از كن برمى گردد و از تجربه هاى آنها هم در سالى كه سينماى ايران هيچ فيلمى در رقابت هاى اين جشنواره نداشته مى شود استفاده كرد تا بيشتر قواعد اين بازى را بشناسيم تا كمتر دچار حيرت و سرگشتگى شويم و مهياتر وارد بازى شويم. اگر اهل بازى هستيم كه بنا به طبيعتش چندان جدى نيست.