خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
مراسم بزرگداشت کريم امامی در نخستين سالگشت درگذشتش، عصر ديروز در خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم، گلی امامی - مترجم و همسر کريم امامی - به پنج کتاب تاليفی و ترجمه امامی که در سال گذشته در غيبت جسمیاش منتشر شده، اشاره کرد و از رونمايی اين آثار در اين مراسم خبر داد.
سپس عبدالحسين آذرنگ - مترجم و فعال حوزه نشر - درباره سهم کريم امامی در نشر سخن گفت و اظهار داشت: کريم امامی در سال ۱۳۴۷ از حوزه روزنامهنگاری به قلمرو نشر و ويرايش مهاجرت کرد و تا پايان عمر در اين عرصه ماندگار شد. اما او از تجربههای پيشينش نبريد و از آنها در خدمت ويرايش استفاده کرد و با بهره از تسلط به زبان انگليسی و توانايی ذهنی و دقت در ويرايش و توليد کتاب وارد بخش ويرايش انتشارات فرانکلين شد که به استانداردهای جهانی نشر نزديک بود. او بهرغم چند مانع بزرگ در نشر در مدت کوتاهی توانست تشکيلات راکد آنجا را به کار اندازد و با جذب عدهای علاقهمند، توليد کتاب را به استانداردهای جهانی نزديک سازد.
وی با بيان اين مطلب که امامی در نشر استانداردگرا بود و به اين دليل زدوبندچیها نتوانستند با او کار کنند، افزود: اگر بخواهيم عنوان متواضعانهتری به کار ببريم، او در نشر سبک امامی را داشت و کمالجويی را در نشر تا حد استانداردهای آن پيش برد. ذوق هنری، وجدان کاری و وسواس او در اين کار را در کمتر کسی میتوان يافت و حالا يک سال است از ميان ما رفته. جای خالی او بيشتر حس میشود و اين پرسش را به ذهن میآورد که نظام آموزشی ما چگونه میخواهد جای استادی با آن توانايیهای چندوجهی را پر کند.
آذرنگ تصريح کرد: بعد از مرگ امامی بسياری او را ستودند و القاب گوناگونی به وی دادند، ولی القاب بر او نمیافزايند؛ او نه بنيانگذار ويرايش است و نه معلوم است که ويرايش فنی را چه کسانی با چه هدفی استفاده میکنند. اين القاب نابهجا جايگاه او را در نشر مخدوش میکند؛ اما به طور قطع او نخستين دوره روشمند ويراستاری را راه انداخت و کوشيد بهترينها را برای موسسه سروش تربيت کند.
وی با اشاره به تدوين شيوهنامه نشر به عنوان کاری که امامی انجام داد، متذکر شد: شيوهنامه در نشر مثل قانون اساسی برای يک کشور است؛ تا شيوهنامهای در نشر به وجود نيايد، زمينههای اختلافات صوری در نشر از بين نمیرود.
آذرنگ همچنين به دفاع کريم امامی از قانون کپیرايت و پيوستن به آن ياد کرد و افزود: اگر ما روزگاری به تجارت جهانی بپيونديم، آنوقت حرفهای امامی درباره کپیرايت مشخص خواهد کرد که تا چه اندازه او آيندهنگر بوده و ابنالوقتها چه کسانی بودهاند.
وی همچنين تصريح کرد: امامی تا پايان عمرش به نوشتن مقاله درباره نشر، ويرايش و نقدهای مختلف پرداخت که دقتها و دلسوزیهای نويسنده از صحنه راندهشدهای را تصوير میکند که او را وجدان کتاب در جامعه ما میتوان دانست.
سپس علی خزائیفر - مترجم - با اشاره به کتاب «گتسبی بزرگ» با ترجمه کريم امامی، يادآور شد: کارنامه امامی در ترجمه از انگليسی به فارسی شايد به دليل اشتغال به کارهای متفاوت به تعبير خودش چشمگير نيست، ولی حرفهای او در باب ترجمه باارزش است و حاوی ذوق و دقت و مبتنی بر عقل سليم؛ او درباره ترجمه آنطور که فکر میکرد مینوشت و اسرار کارش را صادقانه برای خوانندهاش فاش میکرد.
وی با اشاره به سير تحول روشهای ترجمه در ۱۵۰ سال اخير در ايران گفت: در ۱۵۰ سال اخير از نظر من در ترجمه ادبی شاهد سه روش بودهايم: بومیگرايی، لفظ گرايی و فارسیگرايی، که منظور از لفظ گرايی معنای منفی لفظ نيست؛ منظور گرايش مترجم به تعبير و لفظ نويسنده است که اين روش دقتگراست. وقتی از سه روش نام میبريم به اين معنا نيست که با پايان يک دوره، دوره بعدی آغاز شد؛ بحث بر غلبه يک روش بر روش ديگر در دورهای خاص است.
خزائیفر ادامه داد: وقتی قالبهای ادبی را به فرهنگی وارد میکنيم، گرايش به بومیسازی غيرعادی نيست. جمعيتی از روشنفکران شکل میگيرند و به متن اصلی قداست میبخشند؛ اينان تعهد مترجم را به برگرداندن زبان مادری میدانند. پس از آنکه ادبيات فارسی به ادبيات بومی گرايش يافت، گرايش به کلمات پخته عادی است.
وی «گتسبی بزرگ» را بهترين نمونه روش ترجمه دقيق دانست و افزود: امامی به استناد نوشتههای خودش از محدوديتهای اين روش آگاه بود و نوآوریها و ترکيبات او ابتکاری نيستند؛ بلکه از دل زبان فارسی بيرون آمدهاند. امامی در مقابل مترجم خود را به حفظ رنگ و بوی اصلی کلمات متعهد میداند و خود او از تاثير اين کار در ترجمه کاملا آگاه است. او در پی ايجاد رنگ و بوی مشابه در کلمات نيست و اين قدرتی است که در «گتسبی بزرگ» هست؛ اما روش آگاهانه او کمتر مورد توجه قرار گرفته و منتقد او را با صافیهای ذهنش نقد کرده است.
اين مترجم تاکيد کرد: امامی به ترجمه دقيق معتقد بود و میدانست که اين ترجمه چه هزينهای دارد، بنابراين هر کس بخواهد به تاريخ ترجمه ادبی در ايران بپردازد، نسبت به ترجمه «گتسبی بزرگ» نمیتواند بیتفاوت باشد؛ چرا که امامی با پافشاری بر روش خود نقدهای زيادی را تحمل کرد، اما دقت را بر زيبايی و روانی کار ترجيح داد.
در ادامه برنامه بهمن جلالی - عکاس - نيز به نقل خاطراتش با امامی در انتشارات سروش و راهاندازی انتشارات زمينه پرداخت و گفت: امامی انسانی چندوجهی بود؛ وجهی که باعث نزديکی و آشنايی ما در ۳۰ سال قبل شد، علاقهمندی هر دو ما به عکاسی بود. زمانی که او در انتشارات سروش رييس ما شد، بعد از بیمهری که با او شد و از آنجا بيرون آمد، انتشارات زمينه را راه انداخت.
در دورهای که معلوم نبود کار نشر به کجا میرود، هزاران کتاب جلد سفيد منتشر میشد. آن زمان اولين عکسهای روزهای انقلاب را که گرفته بودم، پيش او بردم. او هم اطلاعيهها و شعارهای سياسی را جمعآوری، انتخاب و لابهلای عکسها گذاشت و به صورت کتابی منتشر کرد. در عرض شش ماه اين کتاب دوبار چاپ شد و بعد توقيف شد و ديگر اجازه چاپ نيافت. کتاب ديگری که انتشارات زمينه چاپ کرد، عکسهای جنگ بود که آن هم دوبار چاپ شد و بعد ديگر اجازه چاپ نگرفت. «عکاسی سياه و سفيد» کتاب ديگر بود که يکونيم سال وقت صرف آن شد؛ اينجا صفت کمالگرايی را به امامی میدهم که میگفت بايد همه کار را خودمان بکنيم. بعد از چاپ اين کتاب دوربينهای ديجيتال آمدند و اين کتاب هم کنار رفت.
وی امامی را معمار کتاب دانست و توضيح داد: او میدانست که چگونه کتاب درست کند و چه چيزهايی را کنار هم بگذارد و کتاب شاخصی بيرون دهد. اشراف او بر کار نشر هم ستودنی است. آخرين کتابی هم که او منتشر کرد، کتاب «پنج نگاه به خاک» بود و او در شرايط خاص و بحرانی توانست آن را منتشر کند. از پنج کتابی که انتشارات زمينه منتشر کرد، چهار کتاب درباره عکاسی بود که اين نشان از علاقه او به اين کار داشت.
جلالی گفت: او عکاسی را به خوبی میشناخت و حالا مجموعه بزرگی از عکسهای امامی موجود است که بايد آنها را جمعآوری کرد. معروفترين عکس او از سهراب سپهری است که در خيلی جاها هم چاپ شده است.
وی با بيان اين مطلب که ما در برزخی افتادهايم که آدمهايی با منش بزرگ را از دست میدهيم، ادامه داد: ما با بسياری از آثار اين بزرگان زيستهايم، ولی امروز داريم به شکلهای مختلف آنها را از دست میدهيم و جايگزينی هم برايشان نداريم. من کوشش کردم چيزهايی را از امامی ياد بگيرم، ولی هرگز نتوانستم سکوت او را ياد بگيرم. در اين ۳۰ سال هرگز از خود دفاع نکرد و بیحرمتی را با سکوت رد کرد و ياد گرفتن اين موضوع برای من بسيار سخت است.
آيدين آغداشلو - هنرمند نقاش - نيز در اين مراسم گفت: فردای روزی که مادرم درگذشت، دوستانی که برای تسليت آمده بودند، مرا دوره کرده بودند. دوستی گفت الان وقت خوشی توست، درست نمیفهمی چه شده، يک سالی که گذشت مثل همين الان چای میريزی و حس میکنی او را میخواهی؛ الآن و فوری میخواهی، ولی آنوقت کسی نيست که جوابت را بدهد؛ به اين دليل همدردی و همبستگی خود را با گلی امامی اعلام میکنم.
وی تصريح کرد: در اينجا به وجوه مختلف کريم امامی پرداخته شد، اما من میخواهم به جايگاه او در مقام يک روشنفکر اشاره کنم. وقتی به مقالات او که در دهه ۴۰ در يک روزنامه انگليسیزبان چاپ میشد بازگشتم، اول افسوس خوردم که کاش فارسی بود تا تاثير بيشتری میگذاشت، اما بعد خود را دلداری دادم که ما يک قبيلهايم.
وی يادآوری کرد: اگر روزی مقالات او چاپ شود، نشاندهنده جريان سيال و پويايی خواهد بود. وقتی نقدهای او را میخوانم به اين میانديشم که يک روشنفکر باوقار، امين و درست و بدون جنجال چگونه مینويسد و بعد فهميدم اين شيوه هميشگی اوست.
او افزود: در دهه ۴۰ با امامی آشنا شدم. اول به او ارادت يافتم، بعد ارادتم به تحسينی عميق تبديل شد که حتا اگر نمیديدمش، در ذهنم جاری بود و همواره حس عميق احترام را به او داشتم. سال گذشته با آنکه ۶۵ سالم بود، اما خود را نزد او جوانکی فرض میکردم؛ من در قياس با او هميشه جوانکی بودم.
آغداشلو همچنين گفت: هميشه از آدمها چيزهايی در ذهن آدم میماند؛ اين میشود که آدمها نمیميرند. آدمهايی از نوع امامی، زندگی خود را در اطرافيانشان ادامه میدهند و ادامه خواهند داد.
او با اشاره به نقد امامی درباره «خسی در ميقات» جلال آل احمد متذکر شد: وقتی اين نقد را خواندم، تحسين من درباره او بيشتر شد که در آن دوره درباره يکی از مبحثهای روشنفکری معارض ايران، با مکاشفه و بازگشايی بخشهای اساسی کتاب حرفی اساسی را زده است. آل احمد نويسنده توفانی بود که نه تنها خودش در باب هر چيزی به سبک سارتر موضع میگرفت، بلکه ديگران را هم وا میداشت که موضع بگيرند؛ در اين ميان چهطور کسی میتواند مقالهای به اين دقت و درستی بنويسد و يکی از نويسندگان دهه ۴۰ را به نقد بکشد؟!
وی افزود: به کرات از ظلم روزگار درباره امامی و اخراج او صحبت شده است، اما بايد گفت کسی نمیتواند کسی را از روشنفکر يا نويسنده بودنش اخراج کند. او مروج هنر پيشتاز بود و ادای پيشتازی را درنمیآورد. درباره نقاشی هم بسيار نوشت و وقتی قرار شد که نقاشیهايم را در يک کتاب منتشر کنم، به نظر رسيد کسی غير از امامی نمیتواند اين مقدمه را بنويسد. او از بنيانگذاران نام «مکتب سقاخانه» برای سبکی از نقاشی بود.
آغداشلو افزود: تفاوت ميان جلال آل احمد و ابراهيم گلستان با کريم امامی در اين بود که هر دو آنها با چالشگری و با شدت از موضعشان دفاع و معرفت را مخدوش میکردند. آدمهايی را هم که لازم نبود موضع بگيرند، به موضعگيری وامیداشتند. اما امامی اينگونه نبود. او الگوی روشنفکر محبوب و دلپذير من است. با او بودم، بسيار آموختم و لذت بردم و هر چه گفتم به قصد ادای دين بود.
در اين مراسم کسانی همچون داريوش شايگان، بهمن فرمانآرا، اميرحسن چهلتن، فرخنده آقايی، صفدر تقیزاده، ژاله آموزگار، فرزانه طاهری، عمران صلاحی و رضا کيانيان حضور داشتند.