شنبه 21 مرداد 1385

سربی است هوا، شعری از ويدا فرهودی

ويدا فرهودی
چشمان زمان به رنگ خون است / هر لحظه گلی ز سر، نگون است / سربی است هوا، نفس ندارد / شعرم، بسرايدش که چون است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

چشمان زمان به رنگ خون است
هر لحظه گلی ز سر، نگون است
سربی است هوا، نفس ندارد
شعرم، بسرايدش که چون است

***

تا باز کند زبان به گفتار
بغضش به گلو شود چو ديوار
يک واژه ز صد نگفته، اندوه
از صفحه بشویـَدَ ش به رگبار

***

باران ملامتم گشايد
کز نوع بشر چنين نشايد
توصيف ِ عيان ننگ و فتنه
آوازه ی زشتی اش نبايد

***

وين فاجعه ها نگفته بهتر
آتش چه زنی به جان دفتر
خامُـش بنشين که شرم باشد
انسان و جنون، چنين مکرر

***

گويم که سکوت نيست چاره
تا کينه کشد چنين شراره
شعر است و وظيفه شرح واقع
تاريخ کند بر آن نظاره

***

فرياد دمـَد از استخوانش
مُهری چه زنی تو بر دهانش
خاموش اگر شود، بميرد
تا ورطه ی بيهُشی مـَرانش

ويدا فرهودی
تابستان ۱۳۸۵

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31280

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سربی است هوا، شعری از ويدا فرهودی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016