خيمهات را عوض کن خبر!
سکوت الفبا نمی بافد
هُمایْ
بال و بهار ِ رنگين است
که با يک تشر
اهلی نشد
نمی شود
کاتب کُتب مؤلفان معکوس
پيراهن باغشاه را پُشت رو می کنند
و تصاوير را
باقرص آرام بخش
به سرگيجه وا می دارند
ای ابر!
مشق جغرافيا منويس
رؤيا ببار
خبرْ
کَرْ
در نزده
صدا و چهره ها را پوشاند
در اين غروب ِ کال و هار
افسوسْ
دفتر حضور و غياب
فرشته ها را هم کلافه کرده است
چشم بگردانی
پَرسه
از پا و پُرسش باز می ماند
حتی اگر امير
از سبزه ميدان بگذرد يا نگذرد
و قاتل و قربانی جا به جا شوند يا نشوند
جا به جا شو رعد!
کش بيا
آفتاب ِ شکّ را بر آوازهای خيس بتابان
برف را
حرف را
بپوشان
بجوشان
و اضلاع ِ مشرق را
از اکسيژن بينباران
هُمای ِ نقطه ها
هق هق ِ
ساعت ِ سالهای خاموش را کوک می کند
و دير کرد ِ خطوط ِ ناخوانده را می پردازد
فريدون ِ آدم ها
آه ها و آوارها را
شاخه های ِ پار و پيرار را
پائيز را
کنار می زند
و در چشمهء سبز ِ گويا
در چشمان هُما
فرو می افتد.
پاريس- فرودين ۱۳۸۷