يکی بوديم
يکی
همواره
يکی
هر چند
رنگارنگ
ولی
هماهنگ
جلای ِ رنگش
هر چشمی را
خيره
و
هر دلی را
چيره
اما
اما
اين همه رنگارنگ
در قالبی هماهنگ
تيره دلان را
خوش نبود
و هم اکنون
نيست
کوشيدند
به مرگ
و
امروز
می کوشند
به ننگ
تا
اين رنگارنگ را
به نا هماهنگ
بدرند
اما
نمی دانند
که ننگ را
در
رنگ
مکانی نسيت
زيرا
ما هستيم
چون کوه
پر استقامت
که صلابت
می باريم
بر
هر ننگی
و
چون رود
جاری و جوان
می زداييم
از خود
هر خسی را
و کنار
می رانيم
هر کفی را