شنبه 20 مهر 1387

طراحی مرگ در تنهايی، به بهانه درگذشت اردشير محصص، هادی حيدری، پرشين کارتون

اردشير محصص
اردشير محصص يکی از نام آوران عرصه کاريکاتور و هنرهای تجسمی، شامگاه پنجشنبه ۱۸ مهرماه ۱۳۸۷ در سن ۷۰ سالگی، در تنهايی خويش در شهر نيويورک در حالی که سال ها با بيماری خود دست و پنجه نرم می کرد، چهره در خاک کشيد و دنيا را با آدم هايش تنها گذاشت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

حوالی ساعت ۱۸/۳۰ امروز جمعه ۱۹ مهرماه ۱۳۸۷، پيام کوتاهی از «امير فرهاد» به دستم رسيد:
«اردشير محصص درگذشت!»
به حد کافی شوک آور بود که لحظه ای ميخکوبم کند. کمی که به خود آمدم گفتم که اردشير محصص راحت شد.
آری! اردشير محصص يکی از نام آوران عرصه کاريکاتور و هنرهای تجسمی، شامگاه پنجشنبه ۱۸ مهرماه ۱۳۸۷ در سن ۷۰ سالگی، در تنهايی خويش در شهر نيويورک در حالی که سال ها با بيماری خود دست و پنجه نرم می کرد، چهره در خاک کشيد و دنيا را با آدم هايش تنها گذاشت.

AMO.jpg
آخرين عکس از اردشير محصص در خرداد ۱۳۸۷
عکس از هادی حيدری، پرشين کارتون

«اردشير محصص در ۱۸ شهريور ۱۳۱۷ در رشت‌ از مادری‌ شاعر و پدری‌ قاضی‌ به‌ دنيا آمد. او در مصاحبه‌ای‌ گفته‌: »هميشه‌ دوست‌ دارم‌ سنم‌ را دو سال‌ کمتر از آنچه‌ هستم‌ به‌ ديگران‌ بگويم‌ و شايد اين‌ موضوع‌ در اينجا هم‌ صدق‌ کرده‌ باشد.«
اردشير در بين‌ ۴ فرزند خانواده‌ )سه‌ پسر و يک‌ دختر( کوچکترين‌شان‌ بود. مادر او سرور )مهکامه‌( محصص از شاعران‌ نامی‌ ايران‌ و از دوستان‌ صميمی‌ پروين‌ اعتصامی‌ بود. او شش‌ سال‌ بعد از پروين‌ به‌ دنيا آمد و به‌ دليل‌ فرهنگی‌ بودن‌ خانواده‌ در سن‌ ۱۰ سالگی‌ شروع‌ به‌ سرايش‌ شعر نمود. پدربزرگ‌ مادری‌ اردشير يعنی‌ ميرزا احمدخان‌ مستوفی‌ محصص از فضلای‌ معروف‌ گيلان‌ و مادربزرگ‌ مادری‌اش‌ ساره‌ سلطان‌، فاضله‌ای‌ هنرمند بود که‌ در خط‌ و نقاشی‌ بسيار نامور بود. سرور محصص که‌ در چنين‌ فضايی‌ رشد کرده‌ بود با ادبيات‌ و هنر بيگانه‌ نبود.
سرور که‌ در سال‌ ۱۲۹۱ در لاهيجان‌ به‌ دنيا آمده‌ بود در سال‌ ۱۳۰۶ با خانواده‌ به‌ رشت‌ آمد و رياست‌ سازمان‌ اکابر نسوان‌ رشت‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌ و در سال‌ ۱۳۰۷ با پسرعمويش‌ عباسقلی‌ محصص ازدواج‌ کرد. ده‌ سال‌ بعد پدر اردشير به‌ علت‌ عارضه‌ قلبی‌ درگذشت‌ و سرور که‌ ۲۶ سال‌ بيشتر نداشت‌ عهده‌دار سرپرستی‌ خانواده‌ شد. اردشير ۱۲ ساله‌ بود که‌ به‌ علت‌ تحصيل‌ برادر، به‌ همراه‌ خانواده‌ به‌ تهران‌ مهاجرت‌ کرد.
محصص با اينکه‌ زرتشتی‌ نبود اما سيکل‌ اول‌ را در دبيرستان‌ فيروز بهرام‌ که‌ مخصوص‌ زرتشتی‌ها بود گذراند. سيکل‌ دوم‌ را نيز در دبيرستان‌ هدف‌ سپری‌ کرد و سپس‌ برای‌ گرفتن‌ ديپلم‌، سال‌ آخر تحصيل‌ را در دبيرستان‌ دانشگاه‌ تهران‌ به‌ پايان‌ برد و توانست‌ ديپلم‌ ادبی‌ بگيرد هرچند که‌ خودش‌ معتقد بود که‌ »هيچ‌وقت‌ نتوانستم‌ در دبيرستان‌ شعری‌ را از بر کنم‌ و درس‌های‌ دستور زبان‌ و انشای‌ من‌ تعريفی‌ نداشت‌«
حضور يکساله‌ او در دبيرستان‌ دانشگاه‌ تمدن‌ برايش‌ جالب‌ و مغتنم‌ و به‌ قول‌ خودش‌ »بسيار شگفت‌انگيز« بود، چون‌ هيچ‌وقت‌ بيش‌ از ۵ يا ۶ دانش‌آموز سر کلاس‌ نمی‌آمدند و ناظم‌ مدرسه‌ مجبور بود دانش‌آموزان‌ را از سر کوچه‌ شيروانی‌ يا کافه‌ نادری‌ يا کافه‌ فيروز جمع‌ کند و به‌ سر کلاس‌ بياورد. اردشير ناگهان‌ با دنيای‌ تازه‌ای‌ آشنا شد. پس‌ از گرفتن‌ ديپلم‌ ادبی‌ در کنکور چهار دانشکده‌ شرکت‌ کرد: هنرهای‌ زيبا، حقوق‌، فلسفه‌ و معقول‌ و منقول‌ که‌ به‌ جز آخری‌ در هر سه‌ رشته‌ قبول‌ شد. او بی‌درنگ‌ رشته‌ حقوق‌ را انتخاب‌ کرد. اردشير مهمترين‌ دليل‌ برای‌ اين‌ کار را کلاه‌ نوار طلايی‌ قضاوت‌ پدرش‌ می‌داند که‌ در کودکی‌ دوست‌ داشت‌ از آن‌ استفاده‌ کند. محصص در سال‌ ۱۳۴۱ از دانشکده‌ حقوق‌ دانشگاه‌ تهران‌ ليسانس‌ گرفت‌.
اردشير ۳ ساله‌ بود که‌ به‌ همراه‌ برادر بزرگترش‌ به‌ تماشای‌ »سريال‌ مشهور بلای‌ جان‌ نازی‌ها« رفته‌ بود، زمانی‌ که‌ از سينما برگشت‌ در منزل‌ از او درباره‌ داستان‌ فيلم‌ سوالاتی‌ کردند و چون‌ او نمی‌توانست‌ ماجرای‌ فيلم‌ را شرح‌ دهد آنچه‌ را ديده‌ بود بر روی‌ کاغذ طراحی‌ کرد.
اين‌ اولين‌ طراحی‌ محصص بود و آغاز راهی‌ که‌ بعدها او را به‌ مشهورترين‌ طراحان‌ ايران‌ و جهان‌ مبدل‌ ساخت‌. محصص با اينکه‌ از کودکی‌ به‌ طراحی‌ می‌پرداخت‌ اما در سال‌ آخر دانشکده‌، طراحی‌ برای‌ او به‌ عنوان‌ حرفه‌ و مهمترين‌ کار زندگی‌اش‌ درآمد. او بعد از اتمام‌ تحصيلات‌ در رشته‌ حقوق‌ در کتابخانه‌ يکی‌ از وزارتخانه‌ها شغلی‌ به‌ دست‌ آورد و مشغول‌ به‌ کار شد و در عرض‌ يکسال‌ تمام‌ کتاب‌های‌ آنجا را خواند و سپس‌ استعفا داد و برای‌ هميشه‌ خود را وقف‌ طراحی‌ کرد.
در همين‌ زمان‌ احمد شاملو به‌ سردبيری‌ کتاب‌ هفته‌ رسيد و طرح‌های‌ اردشير را به‌ مقدار زيادی‌ برای‌ چاپ‌ پذيرفت‌. بعد از تعطيلی‌ کتاب‌ هفته‌ به‌ روزنامه‌ کيهان‌ رفت‌ و در آنجا مشغول‌ به‌ کار شد و با اينکه‌ اکثر آثارش‌ به‌ درد نشريه‌ خبری‌ نمی‌خورد ولی‌ مهدی‌ سمسار سردبير وقت‌ روزنامه‌ تعداد زيادی‌ از آثار او را برای‌ چاپ‌ پذيرا شد.چاپ‌ اولين‌ مجموعه‌ طراحی‌های‌ اردشير شش‌ سال‌ به‌ طول‌ انجاميد چون‌ هيچ‌ ناشری‌ حاضر به‌ چاپ‌ آن‌ نبود تا اينکه‌ سيروس‌ طاهباز در سال‌ ۱۳۵۰ اولين‌ مجموعه‌ طرح‌هايش‌ را با نام‌ کاکتوس‌ در سری‌ دفترهای‌ زمانه‌ به‌ چاپ‌ رساند. فاصله‌ چاپ‌ دومين‌ کتاب‌ با کتاب‌ اول‌ فقط‌ دو ماه‌ بود. به‌ گفته‌ محصصأ »کاکتوس‌ اولين‌ مجموعه‌ از اين‌ قبيل‌ آثار ]کاريکاتور [ بود.« برخی‌ از کتاب‌های‌ او به‌ اين‌ شرح‌ است‌:
با اردشير و صورتک‌هايش‌ - اردشير و هوای‌ توفانی‌ - تشريفات‌ - شناسنامه‌ - لحظه‌ها - وقايع‌ اتفاقيه‌ - طرح‌های‌ آزاد - کافرنامه‌ - ديباچه‌ و تبريکات‌
محصص علاقه‌ فراوانی‌ به‌ مينياتورهای‌ ايرانی‌ و گرآورهای‌ قديمی‌ و نقاشی‌های‌ عاميانه‌ داشت‌ و علاوه‌ بر اينها عکس‌های‌ کهنه‌ و همچنين‌ عکس‌های‌ روزنامه‌ها را نيز جمع‌آوری‌ می‌کرد و آثارش‌ در بيشتر موارد ترکيبی‌ از طرح‌های‌ کتاب‌های‌ قديمی‌ و عکس‌های‌ عصر قاجار است‌.
محصص پيش‌ از عزيمت‌ هميشگی‌ به‌ نيويورک‌، چندين‌ بار به‌ خارج‌ از ايران‌ مسافرت‌ کرد. اولين‌ بار به‌ پاريس‌ رفت‌. او در پاريس‌ رنگ‌ را کشف‌ کرد. در اين‌ مورد گفته‌ است‌: »در هر پاريسی‌ می‌توان‌ حداقل‌ دوازده‌ رنگ‌ را پيدا کرد. از آن‌ تاريخ‌ رنگ‌ را در کارهايم‌ به‌ کار می‌برم‌.«
دومين‌ مسافرت‌ او به‌ نيويورک‌ بود. تاثيری‌ که‌ نيويورک‌ بر آثار او گذاشت‌ خط‌ها و شکل‌های‌ هندسی‌ بود که‌ برای‌ اولين‌ بار در آثار او ظاهر شد. اردشير در نيويورک‌ تعدادی‌ طرح‌ برای‌ روزنامه‌ نيويورک‌تايمز کشيد. ژان‌ کلود سوارس‌ )طراح‌ مصری‌الاصل‌ که‌ در ايتاليا تحصيل‌ کرده‌ بود( در مقام‌ مدير هنری‌ نيويورک‌ تايمز صفحه‌ای‌ به‌ نام‌ »اپ‌ - اد« يعنی‌ صفحه‌ مقابل‌ سردبير را از دو سال‌ قبل‌ در اين‌ روزنامه‌ بنيان‌ گذاشته‌ بود. مردم‌ نيويورک‌ در صفحه‌ اپ‌ - اد در طی‌ سال‌های‌ انتشار، شاهد آؤاری‌ از هنرمندان‌ مطرحی‌ چون‌ اوژن‌ ميهائسکو، برادهلند، جيمز گراشو و بسياری‌ ديگر بوده‌اند. اهميت‌ اپ‌ - اد از آن‌ رو بود که‌ کاريکاتورهايی‌ که‌ درآن‌ چاپ‌ می‌شد برخلاف‌ ديگر نشريات‌ آمريکايی‌، طرح‌هايی‌ عادی‌ و ساده‌ نبودند. سوآرس‌ از آثار محصص استقبال‌ فراوانی‌ کرد و به‌ اين‌ ترتيب‌ صحفه‌ اپ‌ - اد پذيرای‌ آثار وی‌ شد.
محصص به‌ آثار استاينبرگ‌ علاقه‌ خاصی‌ داشت‌ و طنز در آثار بوش‌، بروگل‌، گويا، دوميه‌، انسور، پيکاسو، شاگال‌، يونسکو، بکت‌ و فلينی‌ را می‌ستود.
او معتقد است‌ که‌ در اکثر آثارش‌ در دهه‌ پنجاه‌ مسائلی‌ مربوط‌ به‌ کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ همچون‌ گرسنگی‌، استعمار، تراکم‌ جمعيت‌، بی‌عدالتی‌ و افزايش‌ سلاح‌ها و... به‌ چشم‌ می‌خورد.
محصص در سال‌ ۱۳۵۴ نمايشگاهی‌ از آؤارش‌ را در گالری‌ گراهام‌ نيويورک‌ برگزار کرد. او مقدمه‌ای‌ در کاتالوگ‌ نمايشگاه‌ نوشت‌ که‌ به‌ لحاظ‌ بررسی‌ تفکرات‌ و علايق‌ او حائز اهميت‌ است‌. اردشير در پاراگراف‌ آخر اين‌ مقدمه‌ بر مساله‌ای‌ اشاره‌ کرده‌ است‌ که‌ می‌تواند به‌ عنوان‌ بخشی‌ از تاريخ‌ هنر ايران‌ مورد توجه‌ قرار گيرد: »در کشور من‌ مردم‌ از هنرمند انتظارات‌ زيادی‌ دارند. در طول‌ تاريخ‌ هنر آينه‌ عقده‌ها، دردها و آرزوهای‌ مردم‌ بوده‌ است‌. شعر به‌ عنوان‌ سنگری‌ درآمده‌ که‌ مردم‌ را از دشمنش‌ حفظ‌ می‌کند. با مينياتور ايرانی‌ دشنام‌ داده‌اند و چنگ‌ زده‌اند و با زبان‌ و معماری‌ و هنرهای‌ ديگر انتقام‌ گرفته‌اند، حمله‌ کرده‌اند، پناه‌ برده‌اند و به‌ احساس‌ راحتی‌ رسيده‌اند و موجوديتشان‌ را ثابت‌ کرده‌اند. اگر در چنين‌ محيطی‌ شخصی‌ هنرش‌ را جدی‌ نگيرد نه‌ تنها مردمش‌ بلکه‌ خودش‌ را از دست‌ داده‌ است‌«
محصص با اينکه‌ در دوره‌ای‌ در توفيق‌ کاريکاتور کشيده‌ است‌ اما معتقد بود که‌ نشريات‌ فکاهی‌ ايران‌ حتی‌ قابل‌ ورق‌ زدن‌ هم‌ نبوده‌اند. در مصاحبه‌ای‌ گفته‌ بود: »در قديم‌ در آخر سال‌های‌ ۱۳۳۰ نشريات‌ فکاهی‌ را حداقل‌ می‌شد ورق‌ زد و نگاه‌ کرد. نشريات‌ فکاهی‌ به‌ روز امروز ] ۱۳۵۲[ نيفتاده‌ بودند که‌ از شدت‌ ابتذال‌ و خنکی‌ حتی‌ قابل‌ نگاه‌کردن‌ نباشند. در آن‌ زمان‌ وقتی‌ نشريات‌ فکاهی‌ را می‌ديدم‌ در بين‌ خاک‌ها ذرات‌ طلا را پيدا می‌کردم‌ - که‌ از پرويز شاپور بود - و بعد آشنايی‌ بيشتر با خودش‌ و طنز او تاثير عميقی‌ در کارم‌ گذاشت۱‌.«
شايد بتوان‌ علاقه‌ او به‌ کاريکاتورهای‌ خاص‌ و به‌ اصطلاح‌ روشنفکری‌ که‌ برخلاف‌ کاريکاتورهای‌ رايج‌ و فکاهی‌ بودند را از خلال‌ جملات‌ زير کشف‌ کرد او در جايی‌ چنين‌ گفته‌: »کاريکاتور يک‌ هنر رپرتاژ است‌، يک‌ وقايع‌ نگاری‌. من‌ آنچه‌ را می‌بينم‌ می‌کشم‌. به‌ نظر من‌ کاريکاتورها اسناد يک‌ عصرند. همچنان‌ که‌ مدارک‌ رسمی‌، اعلاميه‌های‌ دولتی‌ و گزارش‌های‌ پارلمانی‌ نيز چنين‌اند.»
خرداد ماه امسال، مرکز اصلی اتحاديه آسيا در نيويورک The Asia Society’s headquarters in New York پذيرای مراسم بزرگداشت هنرمند و کارتونيست برجسته ايرانی " اردشير محصص" بود. به اين مناسبت مجموعه ای از ۸۰ تا ۱۰۰ اثر از "اردشير محصص" که همگی در کتابخانه ملی امريکا نگهداری می شود در معرض نمايش بازديدکنندگان قرار گرفت. اين همايش بزرگ که برای سپاس و قدر دانی حدود ۶۰ سال فعاليت اين هنرمند است توسط "شيرين نشاط" و "نيکزاد نجومی" سازماندهی شده است. در اين مراسم حتی دفترچه های نقاشی زمان کودکی "اردشير محصص" در معرض ديد بازديد کنندگان قرار گرفت.
محصص که در يک خانه محقر در نيويورک زندگی می کرد خود بزرگترين غايب اين همايش بود. اردشير محصص بخاطر بيماری در اين مراسم حضور نداشت. تعداد زيادی از علاقمندان اردشير محصص حتی از ايالات واشنگتن و بوستون به نيويورک آمده بودند تا احترام و علاقمندی خود را به اين هنرمند جهانی ابراز دارند. از جمله شرکت کنندگان در اين مراسم "رمزی کلارک" فعال حقوق بشر و ديپلمات سابق امريکائی و نيز خانم "کازان" همسر کارگردان صاحب نام امريکائی "اليا کاران" بودند. خانم "کازان" در مورد ارزش آثار محصص ، آن ها را بی نظير و تکان دهنده توصيف کردند. آقای "رمزی کلارک" نيز که کلکسيونی از آثار محصص را در احتيار دارد از او به عنوان هنرمندی استثنائی نام برد.

«پرشين کارتون» درگذشت اين هنرمند پرآوازه ايرانی را به جامعه هنری و دوستدارانش تسليت می گويد و برای روح او آرزوی آرامش می نمايد.

۱- اطلاعات مربوط به اين خبر برگزفته از مقاله مروری بر زندگی و آثار اردشير محصص به قلم سيدامير سقراطی ، منتشر شده در پرشين کارتون

[برای ديدن چند طرح از اردشير محصص، اين جا را کليک کنيد]


برگرفته از سايت [پرشين کارتون]

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/38660

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'طراحی مرگ در تنهايی، به بهانه درگذشت اردشير محصص، هادی حيدری، پرشين کارتون' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016