اگر دولتمردان قدرت مافیلئی حاکم بر ایران برای اخترع بهترین جمله جایزه ای در نظر میگرفتند، جمله زیر جایزه را از آن خود میکرد " مردم ایران از خشونت بیزارند و انقلاب نمیکنند" . پیامی که ازاین جمله دستگیر شنونده یا خواننده میشود اینست که انقلاب خشونت است و مردم از آن بیزارند. ویا هرچه انحراف و نارسائی موجود است ثمره انقلاب است. این جمله را که ازسوی اصلاح طلبان حکومتی و هواداران آنها در چندسال اخیر بارها به گوش شنیده و یا خوانده ایم را مورد بررسی قرار میدهیم.
اگر مردم ایران از خشونت بیزارند و در خشونت زندگی نمیکنند و اقدامی برای تحول در وضع موجود لازم نمی بینند، پس در صلح و صفا و برابری و برادری زندگی میکنند و هرچه میگوییم و میشنویم شایعه است و باید به ما مردم ایران تبریک گفت که درمحیطی ایده آل زندگی میکنیم. اگرمردم از خشونت بیزارند ولی در خشونت تحمیلی زندگی میکنند، پس باید در جهت تحول محیط خشن دست به خشونت زدائی بزنند. محیط خشن را به محیطی عاری از خشونت تبدیل کنند. به هر حال، بیزاری از خشونت باید در متن جامعه دیده و حس شود.
دراختراع و مصرف این جمله، چند هدف میتوانند نهفته باشند: 1- تحول را با خشونت برابر نشان دهند . و به دلیل اینکه مردم از خشونت بیزارند قید تحول هم باید زده شود، و به آنچه ما میگوئیم و میکنیم قانع باشید. 2- به دلیل آنکه مردم از خشونت بیزارند، پس مرتکب خشونت نمی شوند و جامعه بری از خشونت است. یعنی ابعاد وسیع خشونتها در جامعه دروغ هستند و یا اینکه این نابسامانیها خشونت نیستند. در نتیجه ، خشونت زدائی اقدامی بی محتوا است. در پی انتشار مقاله " لزوم سریع خشونت زدائی" آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه همین ادعا را مطرح کرد و ایران را کشوری آرام ومتین و عاری از هر نوع خشونت دانست ( که در نتیجه، لزوم خشونت زدائی بی مورد باشد). این اظهار نظر اهمیت لزوم وجود خشونت در جامعه برای بقاء نظام، و همچنین نقش قوه قضائیه در اشاعه خشونت به عنوان یکی از وظایف این قوه را نشان میدهد که در نتیجه آن را به قوه قهریه بدل کرده است. نظر شما را به مطلب زیر که قسمتی از یک گفتگو با یکی از دست اندرکاران دستگاه قضائی کشور در زمان تصدی آیت الله یزدی است جلب میکنم تا به ابعاد ژرف و هولناک جنایت در کشورمان بیشر پی ببرید:
... ما حدود 40 میلیون تومان، گاهی کمتر، گاهی بیشتر از خانواده یک زندانی محکوم به اعدام میگرفتیم و به جای او یک زندانی بی کس را اعدام میکردیم. (سئوال) زندانی بی کس یعنی چه؟ (جواب) زندانی بی کس کسی بود که چندماهی در اسارت بود و کسی برای دیدنش نمی آمد. و بعد محکوم را به جای طرف آزاد میکردیم. (سئوال) این پول را خود شما میبردید؟ (جواب) خیر. یک قسمت سهم مقام رهبری میشد، یک قسمت به آقای یزدی میرسید و دوازده میلیون تومان آن هم ما بین خود تقسیم میکردیم (سئوال) شما چه کسانی بودید؟ (حواب) ما دیگر (اصرار) بالاخره یک عده ای از کارکنان زندان هم سهم میبردند. (سئوال) پولهارا شخصا به رهبر یا آقای یزدی میدادید؟ (جواب) سهم مقام رهبری را من مجبور بودم ابتدا به حساب خودم بگذارم و بعد به حساب دفتر رهبری واریز نمایم. اما سهم آقای یزدی را مستقیما به خود ایشان میدادیم....
3- و بالاخره اینکه اگر بیلان بیست و پنجساله جمهوری اسلامی هولناک و وحشتناک است، دلیل آن خشونتی بوده که انقلاب ایجاب کرده است و آقایانی که در بوجود آوردن این بلایا نقش داشتند بی گناه میباشند.
مبارزه و انقلاب، کردارهائی هستند که برای رفع خشونت به کار گرفته میشوند. اگر خشونت محدود به خشونتهای اجتماعی باشد، معمولا راه برای مبارزه با آنها هموار است ، وبا وسیله های در خور میتوان با آنها مقابله نمود. مانند مبارزه با موادمخدر یا مبارزه با فقر و...اما هنگامی که خشونت های اجتماعی ریشه از قدرت حاکم میگیرند، ناگزیر مبارزه با آنها به تحول اساسی (انقلاب) در ساختار سیاسی ای که مولد خشونت است منجر میگردد. از فردای انقلاب، زمانی که بهار آزادی نام گرفت، جناح اقتدار گرا که حاکمان کنونی از دست اندرکاران آن بودند، تحمیل خشونت در جامعه را شروع کردند. ثمره آن وضعیتی است که در آن قرار گرفته ایم. نه امنیت جانی وجود دارد، نه امنیت مالی و نه امنیت قضائی. نویسنده باید با قلمی لرزان بنویسد که نکند مورد خشم یکی از اعضاء مافیای حاکم قرار گیرد. گوینده با زبانی لرزان باید سخن گوید تا مبادا سخنی گوید که حکم مرگ برایش صادر کنند. کاسب باید با هزاران تعظیم و تکریم و رشوه بتواند کالائی را بدون خطر به کشور وارد ویا تولید کند و...در برابر اینها، قاچاقچیان بدون ترس و لرز و واهمه، دختران و خواهران ما را به کشورهای خارجی جهت کامدهی از راههای قانونی خارج میکنند و دروازه ها به روی ورود انواع مواد مخدر برای انهدام نسلهائی که باید کشور را بسازند باز هستند. و باز در یک چنین شرائط خشنی میشنویم، مردم از خشونت بیزارند و نباید تکانی خورد.
به نام بیزاری از خشونت نمیتوان وجود خشونت در جامعه را کم اهمیت دانست یا انکار نمود و مردم را از مبارزه با آن برحذر داشت. به نام بیزاری از خشونت نمیتوان مبارزه با مصرف و قاچاق موادمخدر را ترک نمود. به نام بیزاری از خشونت نمیتوان مبارزه با قتل و دزدی و تن فروشی و رشوه و فسادهای دیگر اجتماعی را به فراموشی سپرد. به نام بیزاری از خشونت نمیتوان مردم را از مبارزه با بی عدالتیها، سانسورها، شکنجه ها، اختلاسها، رانت خواریها، قانون شکنیهاو.. باز داشت.
تا چند سال پیش به نام در دست داشتن اسلحه جوانان این کشور را کشتند و اعدام کردند. وقتی اسلحه ها به کنار رفتند، به نام انتقاد و گفتن و نوشتن کشتند و سربریدند و اکنون برای سخنرانی به اعدام محکوم میکنند. اطمینان میدهم اگر همگی لال شویم، آنگاه به نام زیبا بودن یا فریبا بودن حکم اعدام صادر خواهند کرد. زیرا نظام در خشونت می زید. در زندان نگهداشتن و حکم اعدام آغاجری شمشیر داموکلاسی است که بر سر ملت افراشته اند تا بدینوسیله خشونت را در میط روشنفکری مستمر گردانند. هنگامی که در نظامی، خشونت و دزدی نهادینه شد، اصلاح آن نظام یعنی مرگ آن.
روز نیست که به آدرس مایل من برای تخریب ویروس نفرستند و روزی نیست که چند بار سعی بر ورود به رایانه من به دزدی سعی نکنند.این است هنر خشونت گرا. جز تخریب به کاری دیگر قادر نیست. عوض جواب دادن کلام، با کلام با خشونت به پیکار نوشته میرود.
نظام ابتکار عمل را از دست داده است. شب و روزش به ترس سپری میشوند. بر تمامی تشکلات و فعالان مردمسالار لازم است به صورتی جدی مبارزه بی امانی را بر ضد انواع خشونت شروع کنند. مردم را در سازمانها و انجنمنهای مختلف غیر دولتی به کار دعوت نمایند. آنها را به حقوق خودشان آشنا گردانند. نظام در بیشه ای از شیران خفته لانه ای عنکبوتی برای خود ساخته است. روزی این شیران از خواب بیدار خواهند شد و خواهند دید که بیشه آنها را خشکانده اند و بچه های آنها را کشته اند. آنگاه خروشان لانه های عنکبوتی را ویران خواهند کرد. یک بار در انقلاب بزرگ 57، فعالان سیاسی و روشنفکران ما غافلگیر شدند. برای بار دوم این غافلگیری از سوی آیندگان پذیرفتنی نخواهد بود.