جمعه 20 آذر 1383

کلیک یا کلنگ، بحث در این است. مساله این است! سخنی با سعید حجاریان، مرتضی نگاهی

[سايت مرتضي نگاهي]

- "فراخوان...." گامی است به سوی اصلاحات و دوری گزیدن از شعار "تنها ره رهایی، نبرد مسلحانه!" که آرزوی مردم ماست

- برای شکل گیری حکومتی دموکراتیک مبتی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است و بس. راه کارش را هم رفراندم و مراجعه به آرا و نظرات مردم می داند. همین!

- امضاء کنندگان هم به خوبی می دانند که با یک کلیک زدن نه نظامی سرنگون می شود و نه قانون اساسی ای تغییر می یابد. اما می خواهند نشان بدهند که هواخواه کلیک اند نه کلنگ!

- کلیک اینترنتی امروزه همان نقشی را دارد که بانگ الله اکبر روی پشت بام ها در زمان شاه.

- حالا زمان سردادن بانگ الله اکبر سپری شده است. چرا که الله اکبر - که روزگاری حتی در شعر شاملو جلوه ای زیبا داشت- اکنون به هنگام سربریدن و دار زدن مثله کردن انسان ها سر داده می شود.
----------------------

آقای سعید حجاریان در پیامی به مناسبت 16 آذر، زیر عنوان " (از) سه آذر اهورایی تا اهورای هخا"، آن سه تن جان باختگان دانشگاه تهران را " سه آذر اهورایی" نامیده که از آنجا نقبی بزند به "طرح هایی شبه اهورایی" به این قصد که هواخواهان "رفراندوم ملی" را به سخره بگیرد و بکوبد. چه غمگمنانه است سخنان سعید حجاریان!
می نویسند: " ... اخیرا شنیده ام که سایتی برای رفراندوم جهت تغییر قانون اساسی تعبیه شده ...." (تعبیه؟)
البته ایشان سایت "فراخوان ملی برگذاری رفراندم" را ندیده و نخوانده اند. فقط شنیده اند! و مانند تمام انسان های شفاهی، که به تعبیر غلامحسین ساعدی " از گذشته تغذیه می کند و به گذشته مراجعه می کند. ... انسان شفاهی اهل نقل قول است... (غلامحسین ساعدی، الفبا، شماره 7 چاپ پاریس، 1365)" خود را تا حد انسان های شفاهی پایین آورده اند. زهی تاسف برای سعید حجاریان عزیز!
آری، انگار کسانی اخباری را پیرامون سایت "فراخوان..." برای ایشان نقل کرده اند و ایشان هم در پیامش برای دانشجویان نقل کرده است.
آقای حجاریان که به حق معمارات اصلاحات لقب گرفته است و هنوز زخم اقتدارگریان را بر پیکر خود دارد و خوره های ارتجاع و استبداد روح و جسمش را در خلوت و جلوت می خورند و می تراشند، لابد آگاه هستند که رفرندام در معنی عام خود یعنی مراجعه به آراء یا افکار عمومی است.
رفرندام از ایام یونان باستان تا به امروز در جوامع دموکراتیک در شکل های مختلف مورد استفاده (و گاهی هم سوء استفاده!) قرار می گیرد. بنابراین تهیه کنندگان "فراخوان ملی برای برگذاری رفرندام" (که در میان شان وکلای فرهیخته ای مانند زرافشان و اساتید دانشگاه و زندانیان سیاسی و نویسندگان و شاعران و .... وجود دارند) با آگاهی تمام (هرچند با اندکی شتابزدگی) این "فراخوان" را تهیه کردند. اینان نه "هخا" هستند و نه خود را "اهورایی" می دانند. انسان هایی اند که دل شان برای وطن می تپد و حالا به جای شعار "تنها ره رهایی، نبرد مسلحانه!" شعار "فراخوان ملی برای برگذاری رفراندم" سر داده اند. نمی دانم کجای این کار برای متفکر زخم خوردهء میهن ما این چنین سنگین جلوه کرده که شمشیر طنز از رو بسته و این چنین امضاء کنندگان "فراخوان..." را مسخره کرده و کوبیده اند.
آخر، فراخواندن شهروندان برای رفراندم، آن هم از سوی فرهینختگان یک کشور، کجایش عیب و ایراد دارد؟ حتما به قول شما باید به مساجد و تکایا رفت و شعار انقلاب و "مرگ بر ..." داد. یا روی دیوار مستراح های عمومی پیغام نوشت؟ خب، ما در طلیعهء قرن بیست و یکم سایت راه می اندازیم (یا به قول شما تعبیه می کنیم!) و از مردم می خواهیم که در صورت موافقت "کلیک" کنند. نه این که کلنگ بردارند و ریشه به تیشه بزنند. یک بار این کار را کردیم و هنوز که هنوز است، هم شما که زخمی در جسم و هم ما که زخمی در دل داریم، تاوانش را پس می دهیم. نه؟
راستی، نوشته اید که "... من یادم نمی آید که قبل از انقلاب دانشجویان بحثی در باره رفرم در قانون اساسی و اصلاح قانون اساسی کرده باشند، بیشتر فعالیت دانشجویان فعالیت در کانون های محلی مساجد، کارخانه ها و از این قبیل جا ها در جهت سازماندهی توده ها بود..." این سخنان شاید پیرامون جنبش دانشجویی و آن هم از نوع مذهبی آن درست باشد. اما "فراخوان...." یک جنبش دانشجویی نیست. دکتر ملکی و خانم مهرانگیز کار و آقای محسن سازگارا و .... خیل پشتیبانان درون مرزی و برون مرزی "فراخوان" سال هاست که ایام دانشجویی را سپری کرده اند!
آقای حجاریان شما البته متن فراخوان را مطالعه نفرموده اید و گرنه می دیدید که هواخواهان "فراخوان ..." در اعلامیه تکمیلی شان هم به درستی هدف از این فراخوان را ایجاد طرح یک "گفتمان ملی" دانسته اند که آرزوی هر شهروند ایرانی در برون و درون مرز است. این "گفتمان ملی" در حال حاضر بین کسانی که فراخوان را امضا کرده اند و آنانی که امضا نکرده اند و با آن مخالف اند، به خوبی پیش می رود و شاید این نخستین باری باشد که در عصر جدید میهن مان چنین گفتمانی با شرکت طیف های گوناگون سیاسی شکل می گیرد و این گام مبارکی است!
طرح فراخوان غیر از گفتمان ملی که شرحش رفت، می تواند به صورت یک سنجش آراء و عقاید هم مورد استفاده قرار گیرد. این نوع سنجش ها روزانه ده ها بار در کشورهای گوناگون انجام می گیرد. اما شوربختانه فقط در ایران اسلامی، انتشار نتایج یک سنجش ساده پیرامون رابطه با آمریکا، مدیران سازمان سنجش گری، آقای عبدی و همکاران اش را روانهء زندان می کند!
آقای حجاریان! نسل ما سالیان سال انقلاب را دوای همهء دردهای اجتماعی می دانست. یک بار هم موفق شدیم تا بزرگ ترین و فراگیرترین انقلاب عصر حاضر را در کشورمان به انجام برسانیم. اما سرانجام مان پس از انقلاب وحشتناک بود. پس از انقلاب زندان های بیشتری ساخته شد و آمار اعدامیان بالا رفت. به قول آقای عمادالدین باقی، که آمار اعدامیان در 50 سال نظام پهلوی را با آمار اعدامیان 10 سال حکومت اسلامی مورد سنجش قرارداده است، در برابر هر یک اعدامی در آن مدت 50 سال، 200 نفر در نظام محبوب آقای خاتمی! اعدام شده اند! راستی این آمار فاجعه بار و شرم آور نیستند؟
آقای حجاریان از شما می پرسم در همان ده سال نخست که در مصدر امور بودید، شاهد بودید که در بسیاری از کشورهای دنیا از طریق رفرم و اصلاحات، تغییرات اساسی صورت گرفت. از آفریقای جنوبی تا شیلی و آرژانتین و اغلب کشورهای اروپای شرقی و حتی در یونان سرهنگ ها و اسپانیای فرانکو... مقایسه ای ولو سطحی بین دستاوردهای ما و آن کشورها عمق فاجعه را نشان می دهد.
بنابران متن "فراخوان...." گامی است به سوی اصلاحات و دوری گزیدن از شعارهایی مانند "تنها ره رهایی، نبرد مسلحانه!"، که این نوع فراخوان ها و گفتمان های ملی آرزوی بزرگ مردم ماست برای شکل گیری حکومتی دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر. راه کار رسیدن به این آرزوی بزرگ ملی هم روزی با مراجعه به آراء و عقاید مردم است. همین!
نویسندگان متن "فراخوان..." که اغلب مزهء زندان های جمهوری اسلامی را چشیده و خود یا خانواده شان قربانی خشونت و شکنجه بوده اند، آن چنان ساده دل نیستند که ندانند که هیچ نظامی با کلیک اینترنت سرنگون نمی شود. اما در عین حال کلیک را بر کلنگ ترجیح می دهند!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

امضاء کنندگان هم به خوبی می دانند که با یک کلیک زدن نه نظامی سرنگون می شود و نه قانون اساسی ای تغییر می یابد. اما می خواهند نشان بدهند که هواخواه کلیک اند نه کلنگ! کلیک اینترنتی امروزه همان نقشی را دارد که بانگ الله اکبر روی پشت بام ها در زمان شاه. حالا زمان سردادن بانگ الله اکبر سپری شده است. چرا که الله اکبر - که روزگاری حتی در شعر شاملو هم جلوه ای زیبا داشت- اکنون به هنگام سربریدن و دار زدن مثله کردن انسان ها سر داده می شود.
نوشته اید که: "... ممکن است که در کوتاه مدت عده ای به دنبال طرح های اتوپیایی بروند، اما بعد از شکست این طرح ها جز رسوباتی از یاس و حرمان و نا امیدی از هر نوع مبارزه برایشان باقی نخواهد ماند...." آنگاه به ترانه ای از گوگوش اشاره کرده اید که شاید در این میان "عده ای نیز خشمگینانه فرمول کلیک کلیک بنگ بنگ را تبدیل به "کیو کیو بنگ بنگ" (ترانه ای با صدای گوگوش) خواهد کرد که صورتی دفرمه شده ار یاس و ناامیدی است..."
اما به قول ما آذربایجانی ها: ایری اوتوراق، دوز دانیشاق!" (کج بنشینیم و راست سخن بگوییم!) چه کسانی بذر یاس و حرمان و نا امیدی را بر میهن ما پاشیدند؟ آقای حجاریان عزیز، شوربختانه این همفکران شما دوم خردادی ها و در راس آنان آقای خاتمی بودند که 22 میلیون رای مردم را در بازار دلالی و معامله و معانقه به باد دادند و اکنون بسیاری از همان 22 میلیون نفر که روزگاری آن چنان پر از شور و جذبه به میدان آمده بودند تا طرحی نو بیندازند، می خواهند به یاری آمریکا و حتی با تکرار سناریوی افغانستان و عراق، به دموکراسی و آزادی دست یابند. نه، بروید و ببینید! این را صمیمانه می گویم آقای حجاریان. من به هنگام صحبت کردن با همان جوانان پرشور دوم خردادی دچار رعشه می شوم.
سخنرانی آقای خاتمی و واکنش دانشجویان را هم در دانشگاه که شنیدید؟ مشاهده کردید که چه بر سر آن رئیس جمهور منتخب و واضع گفت و گوی تمدن ها و هواخواه جامعهء مدنی آمد؟ چه کسانی یاس و حرمان و نا امیدی (حالا فحشا و تن فروشی و اعتیاد را درز می گیرم) را ارمغان ملک و ملت کردند؟ کسانی که امید و آرزوی مردم را ذبح کردند!
آقای حجاریان، این همه را خطاب به شما نوشتم که بگویم با تمام این ها، شما برای من همان حجاریان غرقه به خونی هستید که روزگاری برادرم تصویرتان را آذین سفره هفت سین کرده بود. اسماعیل پوروالی هم - که یادش به خیر باد!- دو بار روی جلد روزگار نو را به شما اختصاص داد که در یکی از آن ها شعری از عارف قزوینی را آورده بود. وصف حال بود:
نالهء مرغ اسیر این همه بهر وطن است
مسلک مرغ گرفتار قفس، همچو من است
فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش
بنمائید، که هر کس نکند اهرمن است
جامه ای کو نشود غرقه به خون بهر وطن
بدر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است!

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15370

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'کلیک یا کلنگ، بحث در این است. مساله این است! سخنی با سعید حجاریان، مرتضی نگاهی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016