آقای ابراهيم نبوی انتقادی بر ابطحی وارد کرده اند(در سايت گويا) که چرا به وبلاگ نويسان پشيمان و غير پشيمان گفته اند.
جناب آقای نبوی کسی از شما و آقای عبدی انتظار قهرمانی نداشت.آقای عبدی که به قول شما کم کسی نبود، کسی بود که فهرمان بزرگ ايران جناب آقای امير انتظام( کسی که تاريخ ايران ودلهای ايرانيان هرگز او را فراموش نخواهد کرد) را به اين روز انداخت و اکنون هم شهامت پذيرفتن اشتباهش را ندارد. و اما شما يک طنز نويسيد و به قول خودتان برای يک عقيده ای که دو سال بيشتر دوام نمی آورد ارزش چند سال زندان رفتن قائل نيستيد.من نمی دانم عقايد شما چيست که دو سال دوام نمی آورد ولی آيا يک حداقل عقايدی وجود ندارد که بتوان بيش از دو سال به آنها پايبند بود؟ و يا فکر می کنيد آن حداقل ها در اين رژيم رعايت می شود؟ آيا شما فکر می کنيد پس از دو سال ممکن است جنايات و کثافت کاريهای رژيم را (مثلا همين اعتراف گيری ها را) تاييد کنيد؟ پس اگر همه بروند زندان و نادم بيرون بيايند خون به ناحق ريختهً امثال سعيدی سيرجانی ها به باد فنا نخواهد رفت؟
از طرفی شما می گوييد مزروعی دستش به جايی می رسد ولی خانم قاضی چي؟
مگر رفتاری که با شما و آقای بهنود کردند با زيدآبادی نکردند؟ ولی او پشيمان نشد و دستش هم به جايی بند نبود.
من البته به شما بعنوان يک طنز نويس احترام می گذارم و البته آقای بهنود به عنوان يک نويسندهً پيش کسوت واز کسانی که در سال های سياه دههً ۶۰ و آغاز دههً ۷۰ چراغ انتقاد از حاکميت را روشن نگه داشتند احترام ميگذارم.
اما شما سعی نکنيد که رفتار خود را توجيه کنيد و صادقانه و شجاعانه بپذيريد که آستانه تحمل تان پايين بود. من نمی گويم آنها که اعتراف کرده اند جذامی اند ولی می توانم بگويم افراد با شهامتی نيستند و آيندهً ايران نيازمند افراد با شهامت است. متاسفانه در فرهنگ ما ايرانيان محافظه کاری تحت عناوين وبه اشکال مختلف رسوخ کرده است.ريا کاری و چاپلوسی در جهت دستيابی به مقام و قدرت و نيز سکوت منفعلانه بعنوان تقيه مملکت ما را می رود که به باد فنا دهد.