چند روز پیش مقاله ای با تیتر جذاب "رجال رویین تن" در کیهان به قلم سردبیر سیاسی آن، به چاپ رسیده بود. نویسنده در این مقاله نقل می کند، روزی آیت الله جوادی آملی مهمان "نفر اول مملکت" بوده ومشاهده می کند که فرزند خود را از سر سفره بلند کرد. در پاسخ مهمان که عرض می کند «اجازه بفرماییدآقا زاده هم باشند» جواب می دهد که «این غذا مال بیت المال است و شما هم میهمان بیت المال هستید، برای بچه های من جایز نیست که بر سراین سفره بنشینند، بروند غذای منزل را میل کنند.» نویسنده ضمن نقل روایت دیگری در این مقاله ما را باخبر می کند که دراطاق پذیرایی منزل رهبر، فرش مندرس و پوسیده ای پهن شده است که نشیمنگاه مهمانان را آزار می دهد. سرانجام نویسنده مقاله کیهان بااین نشانه ها رویین تن و رویین جان بودن «نفر اول مملکت» را به ثبوت می رساند و نتیجه می گیرد که باید « راه حاکمیت دوگانه» را در انتخابات آینده با تدبیر بست تا «انوار ولایت» به همه جا بتابد.
شاید نگارنده هم مانند دهها خواننده دیگر این مقاله در صحت و سقم این روایات شکی نداشته باشد. اما اگر زمانی زیستن در چارتاق و خیمه ای و داشتن اثرات مهر بر پیشانی، احترام بر می انگیخت و نشانه عبودیت و زهد بود و احتمالا برای شایستگی حاکمیت کفایت می کرد، سراسر خلافت اسلامی از نظر جمعیت، تولید اقتصادی و پیچیدگی توزیع ثروت به سطح یک ایالت ایران مثلا آذربایجان کنونی نمی رسید. اکنون قطعه قطعه کردن فرش های بی نظیر ایوان مداین با شمشیر و تقسیم آن بین سربازان نشانه عدالت و تدبیر حساب نمی شود. معیار های سنجش توانایی و سلامت حکمرانی دگرگون شده است.
اکنون با انتشار چنین اخباری از بیت رهبری، مثلا در باره برسر یک سفره نشستن رهبر با آیت الله جوادی عاملی،این که آیا آقا مصطفی یک لقمه نان ازسفره بیت المال برای سد جوع میل فرموده اند یا نه اصلا اهمیتی ندارد. خوانندگان این مقاله بیش از آن، به مضمون صحبت های « شخص اول مملکت» با دایی پرنفوذ یکی از داوطلبان ریاست جمهوری توجه دارند و از خود می پرسند آیا در این صرف غذای مشترک جزییات طرح پایمال کردن حقوق همه مردم سراسر ایران در انتصاب رییس جمهوری نهم مورد بحث نبوده است؟ این شام مشترک به جای آن که به "رجل رویین تن و رویین جان" بودن " شخص اول ممللکت " شهادت بدهد، نشانه ای از تدارکات برای مهره چینی رجیل "رویین تنی" در پست حکومتی، به جای تن دادن به آرا و اراده مردمی است.
متاسفانه ما می شنویم، می خوانیم و یا در زندگی روزانه خود شاهدیم که چگونه این رجیلان "رویین تن" رهبر، میهنمان را به لبه پرتگاه می رسانند و ارکان رهبری کشور را به آشیانه توطئه، فساد و تباهی تبدیل کرده اند. چند مثال می زنیم که همه در مورد آن همه متفق القول هستند و در روایات هیچگونه جای شکی وجود ندارد.
اولین مثال را ار رکنی می دهیم که خود رهبری را به ولایت برگزیده است، به عبارتهای قانون اساسی بالا ترین نهاد قدرت جمهوری اسلامی است و روزنامه کیهان هم اخباری از آن را به چاپ رسانده است، متوجه شدید منظورم نماینده مجلس خبرگان رهبری است که برای خود گروه ضربت، باز جو، بازداشتگاه داشته است، که حتی رییس دفتر ایشان با داشتن چهار زن عقدی، خانم پرستاری را که به درخواست ازدواج ایشان جواب منفی داده بود بوسیله ماموران دفترعضو مجلس خبرگان رهبری به زور ربوده وگونی بر سرایشان کشیده و به جاسوسی متهم کرده و زیر فشارقرار می دهند تا به ازدواج با جناب ایشان رضایت دهد. حضوریک نماینده "مجلس صاحب الزمان" ـ همان خانمی که می خواست با اعدام ده زن خیابانی فساد را از روی زمین بشورد ـ در این دستگیری و باز پرسی تجاوز گرانه به حریم خصوصی ایشان در زیر زمین بازداشتگاه اختصاصی خیابان فاطمی، آن را به سطح پاورقی های پلیسی، عشقی سیاسی جنسی نشریات سبک غرب می رساند. آیا این نماینده مجلس خبرگان مورد باز جویی قرار گرفت، دستگیر و زندانی شد، گردان ضربت ایشان منحل و اعضای آن محاکمه شدند، آنان به جرم آدمربایی و دهها کار غیرقانونی که در نشریه کیهان هم به چاپ رسید، تحت تعقیب قرار گرفته اند؟ خیر ! آیا این مهمتر است یا فرش مندرس رهبر؟!
مثال دوم از شاهکار های رجیل های رهبری در سپاه و مجلس است . یادمان نرفته است که اشغال نظامی فرودگاه امام خمینی در روز افتتاح چه سرو صدایی به راه انداخت. از آن روز تاکنون، به همت نیروهای نظامی که زیر فرماندهی رهبر هستند فرودگاه تعطیل شده است واکثریت نمایندگان مجلس هفتم با میدانداری الیاس نادران با وزارت راه مانند چاقوکشان میدان عمل کرده اند صریحا می گویند، وزارت راه باید شرکتهای کم توان وابسته به سپاه را به جای شرکتهایی که درمناقصه برنده شده اند بگذارد وگرنه می زنیم. وزیر راه را که زیر بار خواسته آنان نرفت استیضاح کردند، وزیر جدیدی را که دولت معرفی کرده بود به قول مشعوفانه سایت بازتاب رد کردند و تاکنون وزارت خانه ای را که به شهادت آماربی طرف، یکی از فعالترین وزارت خانه های دولت است به سوی تعطیلی سوق می دهند. شمار زیادی از پروژه های عمرانی را به رکود کشانده اند. اکثر شرکت های راهسازی بعلاوه کارخانه های سنگ شکنی، ماسه شوری و آسفالت سازی با خطر تعطیلی روبرو هستند، برخی از این شرکتها با هزاران کارگر نتوانسته اند چندین ماه حقوق کارگران خود را پرداخت کنند. به قولی حالا طشت روی پشت بام است وبه زودی بر زمین افتاده و صدایش درخواهد آمد. خطر بیکاری هزاران کارگر و تکنیسین و مهندس راهسازی جدی است. ظرف چند روز گذشته نتوانسته ام میزان خساراتی که از این طریق به کشور وارد می شوداز منبع موثق و معتبری بدست بیاورم و فقط یک رقم را بیان می کنم، از تعطیلی فرودگاه امام خمینی، تاکنون 100 میلیارد ریال فقط بابت پرداخت هزینه روزانه آن به میهنمان ضرر رسیده است. آیا این مهم است یا یک لقمه غذای فرزند رهبر از بیت المال؟ اگر آقا مجتبی عمر نوح هم داشته باشد با هزینه یک روز فرودگاه امام می تواند تا پایان عمر چلوکباب میل بفرماید.
مثال آخر ما از رجیل "رویین تن" رهبر، که مشهور عام و خاص بوده و به شهرتی در حد شیرین عبادی در ایران و جهان دست یافته است، سعید مرتضوی می باشد؛ با این تفاوت که اگرشهرت این بانو به دفاع از کودکان، زنان و مستضعفین حقوقی و توسعه حقوق بشردر سطح جهانی است، این قاضی در خدمت رهبری، با زیر پا گذاشتن همه حقوق مصرحه قوانین بین المللی و حتی قوانین ایران توانسته است به این بد نامی جهانی برسد. نگارنده از تکرار مطالب عدیده ای که تاکنون در باره سعید مرتضوی منتشر شده است می پرهیزد و فقط به آخرین شاهکار قضایی ایشان یعنی پرونده مشهور به وب لاگ نویسان اشاره می کنم.
با مرور سیررویدادهای برخورد دادستانی تهران با سایت ها و وبلاگ ها، در این مساله یقین پیدا می کنیم که بخشی از دستگاه قضایی به وسیله رجیلان"رویین تن" رهبری به شکل غده سرطانی وزارت اطلاعات به میدانداری سعید امامی آنزمان و با همان "تز های تهاجم فرهنگی" علیه نویسندگان، روزنامه نگاران و آزادیخواهان عمل می کند. هرچند نمی توان پنهان کرد که نیروی پرتوان جنبش مردمی در دهه گذشته و حضور نیروهای اصلاح طلب در بخشی از حکومت میدان و شدت عمل این غده های سرطانی در قوه قضایی را محدود کرده است ولی فراموش نمی کنیم که گفته های دستگیر شدگان بویژه در مرحله باز جویی بسیار تکان دهنده است. نه تنها این رفتار بهیمی با جوانان و روشنفکران تاثیر بسیار منفی خود را برای پرورش نسل آینده میهنمان می گذارد، از عادی شدن روابط ایران و جهان ممانعت می کند و کشور را به مرز دخالت نیروهای خارجی سوق می دهد. واکنش دادستان تهران به مقاومت و اعتراض های جوانانی که اخیرا از زندان آزاد شده اند،ابتذال خصومت رجیلان "رویین تن" با مخالفان سیاسی رابه نمایش می گذارد. مقاومت در برابر بازجویان و افشای آن چه در بازداشتگاها و زندانها می گذرد، نور بر درون این تاریکخانه ها می تاباند و آنان را به اتاقک های شیشه ای تبدیل می کند تا هیچ باز جو و زندانبانی در تجاوز به حقوق زندانیان احساس امنیت نکند و همواره در معرض دید جهانیان احساس کند. به صراحت باید اگر بازجویان به شکستن دماغ فرشته قاضی رضایت داده اند برای این است که چندی پیش زن شیردل دیگری در زیر شکنجه ها و مشت ولگد بازجویان استخوانهای های خرد شده جمجمه خود را به طبق اخلاص آزادی مردم ایران هدیه کرده بود.
این چند نمونه از رجیلان "رویین تن " رهبری بود که در همه جای حکومت ریشه دوانیده اند و آشکار یا مخفیانه به بیت رهبری وصل شده اند. این رجیلان بدون این ارتباط با قدرت ولی فقیه، تبدیل به هیچ می شوند و حتا با تعویض لباس و ظاهر هم قادر نخواهند بود در مجامع عمومی خود را نشان دهند.
حضور این رجیلان "رویین تن" در حکومت در هر روز هزاران میلیون ریال به سرمایه ملی در تولید،توزیع و اداره دستگاههای حکومتی زیان می رساند. فقط قثل زهرا کاظمی در زندانهای سعید مرتضوی باعث شد شکاف ایرانیان خارج از کشور را با میهن که با به روی کار آمدن محمد خاتمی بسیار کاهش یافته بود، افزایش دهد، علاوه بر زیانهای جبران ناپذیر سیاسی، هرساله میلیونها دلار از کاهش ورود ارز ایرانیان خارج از کشوربه داخل کشور به اقتصاد کشور زیان برسد.
حالا اگرباز به مقاله "رجال رویین تن" سردبیر سپاهی امنیتی کیهان برگردیم، می توانیم به صراحت بگوییم که داشتن فرش کهنه و فرسوده و ندادن یک لقمه ازغذای بیت المال در برابردیگران به آقا زاده، و کشور را به چنین روزی کشاندن نشانه تدبیر حکومتی نیست. در عصر جدید رهبران کشور، احزاب، شرکتها و موسسات دولتی و خصوصی با درجاتی از رفاه زندگی می کنند. در کشور های دموکراتیک رفاه رهبران دولتی سیاسی، اقتصادی، مذهبی نه تنها مذموم نیست بلکه قانونمند و عاملی برای جلوگیری از فساد و ارتشاء است که در کشوری که ولی فقیه در راس آن قرار دارد بیداد می کند.
اما کلمه آخرمان را برای "رویین تنان" نگاه می داریم و می نویسیم که همه رویین تنان به ضربه ای کار آمد جان به جان آفرین تسلیم کرده اند. زال از رازچشمهای اسفندیار برای رستم پرده برداشت و پاریس رزم آور تروایی، پاشنه آشیل سرداریونانی را نشانه رفت و او را بر زمین انداخت.
"رویین تنان" ایران کنونی هم با اتحاد برای آزادی و برابری حقوقی همه ایرانیان فرو خواهند ریخت.