این روزها اخبار نگران کننده ای درباره احتمال حمله نظامی برای بمباران تاسیسات هسته ای ایران از رسانه های جهانی به گوش می رسد.
چکیده این خبرها آن است که ایالات متحده، یا اسرائیل و یا هردو ممکن است طرحی را برای حمله به مراکز هسته ای ایران در دست تهیه و اجرا داشته باشند.
مثل روز روشن است که چنین حمله ای به ایران " معجزه ای آسمانی خواهد بود" در خدمت استبداد دینی و نتیجه مستقیم آن تنگ تر شدن فضای ایران است بر فعالیت های آزادیخواهانه. چنین اقدام نابخردانه ای احتمالا تلاشهای مخفیانه برای دستیابی به سلاح هسته ای را نیز تشدید خواهد کرد.
درک پیامدهای حمله نظامی به مراکز هسته ای ایران چندان دشوار نیست.
در حال حاضر اکثریت قاطع مردم ایران و حتی بخش هائی از نظام حاکم نسبت به خود کامگی اقلیتی که آزادی و حقوق ملت را به نفع خود مصادره کرده معترض اند و مخالفت عمیق خود را با خودکامگی به اشکال و روشهای مختلف ابراز می دارند. چنان که می شود گفت در ایران جنبش ملی برای استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی در مرحله پویائی و ریشه دواندن است و می رود تا در گستره ملی در برابر استبداد سربلند کند. هیچ یک از تمهیدات استبداد، از جمله ترور نویسندگان وروشنفکران، توقیف دسته جمعی مطبوعات، زندانی کردن روزنامه نگاران، و دانشجویان، شکنجه و تواب سازی های دادستانی انقلاب تا به امروز نتوانسته اند رشد این جنبش ملی آزادیخواهانه را متوقف و فضای درهم شکسته ارعاب و اختناق را آن چنان که خود کامگان حاکم می خواهند دوباره احیا کنند.
جهان خارج از ایران از جمله قدرت های بزرگ اگر بخواهند می توانند با حمایت معنوی از خواسته های آزادیخواهانه مردم ایران، بازتاباندن این خواسته ها درتریبون ها ی بین المللی و رسانه های جمعی، محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران و زیر فشار قرار دادن پیگیر حاکمیت خودکامه به انحاء مختلف، در تقویت این جنبش ملی که تنها سرچشمه جوشان و خلاق برای استقرار نظام متکی به آزادی و حقوق بشر و استقرار حاکمیت ملی است نقش آزادیخواهانه و انساندوستانه ایفا کنند. اما بدیهی است که حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران نه تنها کمک و همراهی با جنبش ملی آزادیخواهانه ایران نیست، بلکه، درست برعکس، اقدامی است صددرصد بر خلاف آن که می تواند سیر رشد و تعمیق آن را برای مدتها به سود ارتجاع متوقف سازد.
ضروری است تا دیر نشده به طراحان نقشه حمله نظامی به ایران نسبت به واکنش هایی که چنین حمله ای در جامعه ایران برمی انگیزد و پیامدهایی که به دنبال خواهد داشت، هشدار دهیم. به آنان توجه می دهیم که چنین حمله ای اکثریت مردم مشتاق آزادی و مخالف استبداد و بیشترینه جریانات اپوزیسیون را به ناچار در اتخاذ مواضع سیاسی و محکوم کردن این اقدام با حاکمیت خود کامه همسو و شکافها و تضادهای درون نظام حاکم را به سود تحکیم افراطی ترین جریانات حکومتی ترمیم خواهد کرد. و در پی آن فضایی پدید خواهد آمد که استبداد به سود تحکیم پایه های لرزان خود و انزوا و سرکوب آزادیخواهان از آن بهره ها خواهد برد. حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران پیش و بیش از آن که این تاسیسات را که گفته می شود در دهها نقطه متفاوت ایران پراکنده اند ویران کند، اتحاد و اجماعی را ویران خواهد کرد که امروز در میان مردم علیه استبداد و نیروهای اپوزیسیون در حال پدید آمدن است.
تردید نکنید که حمله به مراکزهسته ای ایران از جانب اکثریت مردم و اپوزیسیون به عنوان حمله به منافع ملی ایران و آغاز جنگ برای تبدیل ایران به عراقی دیگر به شدت محکوم خواهد شد. و همچون "معجزه ای آسمانی" برای نجات حاکمیت دینی از بحران های روبه وخامت درونی عمل خواهد کرد. مردم ایران که پس از چند دهه نگاه بدبینانه و حتی خصمانه به آمریکا امروزه به دیده دوستی به آن می نگرند، به محض مداخله نظامی قضاوت و نگرش دیگری نسبت به ایالات متحده پیدا خواهند کرد که نه به سود ایران و نه به سود ایالات متحده بلکه صرفا به نفع استبداد حاکم تمام خواهد شد.
پرزیدنت جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحده در سخنرانی مراسم دوره دوم ریاست جمهوری خود بیش از 35 بار به واژه آزادی و عزم کاخ سفید در مخالفت با استبداد و حمایت از جنبش های آزادیخواهانه اشاره داشت. من به عنوان یک کوشنده سیاسی که نخستین آرزویش استقرار آزادی و دموکراسی در ایران است، به سهم خود از این سخنان خوشنود شدم و آرزو کردم که این سخنان نه صرفا برای تبلیغ که برای گسترش آزادی از زبان رئیس جمهور ایالات متحده جاری شده باشد. اما مطمئن هستم که هیچ کس در ایران حمله نظامی به مراکزهسته ای را اقدام آمریکا در دفاع از آزادی تلقی نخواهد کرد. کسانی هم که امروز چنین نمی اندیشند فردا عمدتا پشیمان خواهند شد. من حتی با هر حمله نظامی به هر کشور و یا هرحکومتی نیز مخالف نیستم، چنان که از مداخله نظامی آمریکا در افغانستان و برانداختن حکومت طالبان بارها چه پیش از اقدام نظامی آمریکا و چه پس از آن در نوشته ها و گفته های خود حمایت کرده ام. اما هشدار می دهم که ایران افغانستان نیست. شرایط بسیار بغرنج ایران با اوضاع افغانستان زمان طالبان به گواه یکصد سال تاریخ مبارزه در راه آزادی، به گواه جنبش ملی زنده و آزادیخواهانه ای که هم اکنون در حال گسترش است، به گواه جنبش دانشجویی و جنبش زنان ایران، به گواه صدها و بلکه هزاران کوشنده سیاسی، روشنفکر، هنرمند و روزنامه نگاری که همه روزه در صحنه سیاسی ایران با خودکامگان دست به گریبان اند،به گواه ساختارهای پیچیده اقتصادی و اجتماعی ایران و به دهها دلیل روشن دیگر از زمین تا آسمان فرق دارد.
شاید برخی اذهان ساده اندیش و کسانی که تصور می کنند راه نجات ایران مداخله نظامی خارجی است صدایی رساتر از صدای امثال من در محافل دیپلماتیک ایالات متحده داشته باشند، اما مطمئن هستم که ایرانیان آزادیخواه و میهن پرستی که پیامدهای ناگوار مداخله نظامی آمریکا درایران را برای تحول دموکراتیک و منافع ملی درک می کنند بسیارند. انتظار بی جائی نیست اگر همه آنان را به بلند کردن صدای خود به هر وسیله ای که صلاح می دانند، علیه وسوسه مداخله نظامی در ایران فراخوانم.
(متن انگلیسی این یادداشت برای کاخ سفید، وزارت خارجه و سنای آمریکا ارسال می شود)
8 بهمن 83
27 ژانویه 2005
علی کشتگر