رویگردانی و مخالفت گسترده مردم از نظام حاکم، ناتوانی آن در حل بحران های اجتماعی و اقتصادی روبه وخامت ایران، بن بست در سیاست خارجی، چالش های سترگ منطقه ای و جهانی که لحظه به لحظه جمهوی اسلامی را زیر فشارهای خردکننده تری قرار می دهند و رقابت ها و دو دستگی های حکومت گران، بسیاری ازسران نظام را نسبت به امکان بقای جمهوری اسلامی درچشم انداز پر از تلاطم و تحول منطقه بیمناک کرده است.
دخالت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی درهمه امور سیاسی و اداری و اقتصادی کشور موجب آن شده که نه فقط در انظار مردم که حالا در انظار بسیاری از حکومت گران نیز شخص " رهبر" و ناتوانی ها و ندانم کاری های او منشاء اصلی نا به سامانی ها و ناکامی های نظام شمرده شود.
اقتدارعلی خامنه ای نه تنها در میان اصلاح طلبان و روحانیان سنتی شکسته شده بلکه درمیان جناح اقتدارگرا نیز در حال افول است. در ماههای گذشته نمونه هایی ازدرگیری های حاد میان رهبر و گماشتگان او با بخشهائی از جناح راست در نهادهای مختلف حکومتی که در قبضه اقتدارگرایان است بروز کرده که چند مورد آن را اینجا مثال می زنم:
- هیات سه نفره برگزیده مجلس خبرگان که یکی از نمایندگان جناح راست نیز در آن عضویت داشت نه فقط اجازه پیدا نکرد به ماموریت خود در نیروهای انتظامی وابسته به قوه قضائیه بپردازد، بلکه اعضای این هیات مورد پیگرد هم قرار گرفتند، تا امر بر نمایندگان دست چین شده مجلس خبرگان مشتبه نشود و فکر نظارت بر اعمال رهبری و دستگاههای زیرنظراو که وظیفه اصلی مجلس خبرگان است را از سربیرون کنند.
- گفته می شود که هاشمی شاهرودی و گروهی از مقامات عالی رتبه قوه قضائی تاکنون چندین بار خواستار برکناری سعید مرتضوی از دادستانی انقلاب و دادستانی تهران شده اند، اما خامنه ای هربار محکم از این " مدیر نمونه" نظام دفاع کرده است.
- دو ماه پیش ناطق نوری عضو متنفذ جامعه روحانیت مبارز با نامزدی هاشمی رفسنجانی اعلام مخالفت کرد. او بدین وسیله منویات رهبر که مایل است پست ریاست جمهوری را به یکی از چهره های جوان وفادار به خود ( مثلا لاریجانی) واگذارد، به نمایش گذاشت. اما بلافاصله رئیس مجلس خبرگان (علی مشکینی) و با نفوذترین چهره جناح راست در جامعه روحانیت مبارز (مهدوی کنی) به مخالفت با سخنان ناطق نوری پرداختند و در نامه ای از علی خامنه ای خواستند که از نامزدی هاشمی رفسنجانی حمایت کند.
- شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به ریاست ناطق نوری که قبلا به امر خامنه ای و برای مقابله با اصلاح طلبان به وجود آمده بود در هفته های گذشته بر سر حمایت و یا مخالفت از نامزدی هاشمی رفسنجانی به بحران هویت دچار شده است. این شورا که قرار بود یکی از بنیادگرایان نزدیک به خامنه ای را به عنوان نامزد رسمی اقتدارگرایان معرفی کند، از انجام وظیفه خود بازمانده است.
- علی خامنه ای که پیش از دوم خرداد 76 علنا با نامزدی هاشمی رفسنجانی برای دوره سوم ریاست جمهوری مخالفت کرده بود، این بار تاکنون جرات علنی کردن و رسمیت بخشیدن به مخالفت خود با آمدن هاشمی رفسنجانی پیدا نکرده است. البته هاشمی رفسنجانی نیز با وجود تمایل شدیدی که برای اشغال مجدد صندلی ریاست جمهوری دارد هنوز مصلحت خود را در اعلام رسمی نامزدی خویش تشخیص نداده است. برعکس ضمن ابرازعلاقه ظاهری به آمدن جوان ترها درصحنه، در نهان از همه سو به علی خامنه ای فشار می آورد تا پیش از نامزد شدن، حداقل بیطرفی وی را دراین زمینه تضمین کند.
با این همه هاشمی رفسنجانی در گفتگو با مرتضی نبوی از چهره های سرشناس موتلفه سخنانی بر زبان رانده است که هم به معنی ورود قریب الوقوع او به عرصه رقابت های انتخاباتی حاکمیت است و هم نوعی هشدار و انتقاد علنی به علی خامنه ای است. هاشمی در این گفتگو پس از تاکید بر ضرورت و اهمیت وجود " احزاب سیاسی" می گوید البته در این مورد "مشکلاتی با مساله ولایت فقیه است" که باید حل شود ( نقل به معنی) دفاع هاشمی از " احزاب سیاسی" را بسیاری دلجویی وی از احزاب اصلاح طلب حاکمیت، حمایت ازموتلفه و مخالفت او با گروه آبادگران که مورد حمایت علی خامنه ای است تلقی کرده اند. اشاره معنی دار وی نیز در مورد مشکلاتی که مساله وجود احزاب سیاسی با اختیارات ولی فقیه ایجاد کرده و باید حل شود نوعی هشدار به خامنه ای تلقی کرده اند. گفته می شود که هاشمی رندانه می کوشد از همه نارضایتی هایی که در دل نظام حاکم از هر سو علیه رهبر پدید آمده به نفع خود بهره برداری کند. و حتی از پدیده جدید تبدیل برخی از اصلاح طلبان به اپوزیسیون گرفته تا فشارهای آمریکا و اروپا علیه رژیم به نفع خود بهره برداری می کند. او به همه جناح های نظام چنین القا می کند که تنها مرد عبور از بحرانهائی است که نظام را محاصره کرده اند.
کشمکش و رقابت رفسنجانی و خامنه ای و درعین حال اجتناب هر دو چهره شاخص جمهوری اسلامی از رویاروئی علنی نه فقط حاکی از رقابت شدید این دو سرکرده جمهوری اسلامی است بلکه خبر از یک دگرگونی بسیار مهم در تعادل قوای جریان اقتدارگرا می دهد. به این معنی که موقعیت " رهبر" نه فقط در کل نظام بلکه در جریان اقتدارگرا نیز تضعیف شده و برعکس هاشمی رفسنجانی شرایط را برای گرد آوری نیرو و ایجاد ائتلاف وسیع درون حکومتی برای محدود کردن قدرت خامنه ای و عملی کردن آرزوهای خود مناسب یافته است.
به نظرمی رسد که هاشمی می کوشد ائتلافی از روحانیون سنتی، اصلاح طلبان و پراگماتیسهای جناح راست را به رهبری خود به وجود آورد و با محدود کردن نفوذ خامنه ای، در نقش تنگ شیائوپینگ جمهوری اسلامی وارد صحنه شود. پروژه هاشمی در دوره ریاست جمهوری او نیز همین بود. گسترش آزادی های اقتصادی همراه با ادامه اختناق سیاسی.
هاشمی و همفکران او تنها راه برون رفت جمهوری اسلامی را از موقعیت بحرانی و شکننده کنونی لیبرالیسم در اقتصاد و آمریت در سیاست می دانند. آنها حتی با توجه به خواست مبرم جامعه که عدم دخالت نیروی انتظامی و بسیج در زندگی خصوصی مردم و گسترش برخی از آزادی های فردی است برآن اند که این گونه آزادی ها تا حدی که به زعم آنها مورد سوء استفاده مخالفان سیاسی قرار نگیرد، باید از جانب حاکمیت پذیرفته شوند. حتی گفته می شد ( به نقل از یک پژوهشگرمطلع درتهران) که هاشمی بهترین راه منزوی کردن شعارها و جریانات سیاسی مخالف و عادی کردن مناسبات جمهوری اسلامی با آمریکا و اروپا را پیاده کردن پروژه خود می داند و درجمعی از کارگزاران نظام گفته است که " فرصتی برای نظام باقی نمانده و مرگ و زندگی نظام به عملی کردن این پروژه که شخصا از مدتها پیش در ذهن داشته وابسته است."
بسیاری از شواهد نشان می دهند که اکثریت قاطع اجزاء و افراد تشکیل دهنده نظام ، از بخش هائی از اصلاح طلبان و روحانیت سنتی گرفته تا اقتدارگرایان و راستهای پراگماتیست در ماههای گذشته، همراه با نزدیک شدن انتخابات خردادماه 84 به هاشمی رفسنجانی گرویده اند. ائتلاف در حال شکل گیری درون نظام اسلامی، بسیار گسترده تر از دو جریانی است که در سمت راست ( راست افراطی و مکتبی های افراطی) و چپ ( اصلاح طلبان پیگیر) آن قرار می گیرند. و اگر از تهدید و فشار راست افراطی برای جلوگیری از آمدن رفسنجانی به صحنه انتخابات کاری ساخته نباشد، آنگاه هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهوری که خود را رقیب " رهبر" می داند و حاضر نیست نقش " تدارکاتچی" وی را ایفا کند برای سومین بار بر اریکه ریاست جمهوری نظام حاکم تکیه خواهد زد. هنوز نمی توان گفت که نقشه هاشمی برای ایجاد ائتلاف درون حکومتی، محدود کردن قدرت رهبر و اشغال دوباره کرسی ریاست جمهوری تا چه حد در درون نظام شانس موفقیت دارد. اما به قاطعیت می توان گفت که با توجه به اوضاع کنونی ایران، منطقه و جهان پروژه ای که خواست مقدم مردم ایران یعنی آزادی های سیاسی را نادیده بگیرد به هیچ وجه در جامعه ایران بخت موفقیت ندارد و سرانجام آن شکست خواهد بود.
پروژه هاشمی که مدتها است تحت نام " راه چین" معروف شده، در وجه سیاسی چیزی جز آمریت، عدم پاسخگوئی وادامه سرکوب و نقض حقوق بشر نیست. اما وجه اقتصادی این پروژه، همان گونه که اشاره شد محدود کردن نقش دولت در اقتصاد، توسعه بخش خصوصی و تشویق سرمایه گذاریهای خارجی به منظور توسعه اقتصادی آمرانه است.
16 بهمن 83
4 فوریه 2005
علی کشتگر