به انتخابات رياست جمهورى نزديك مىشويم و همگان در انتظار برنامههاى نامزدها هستند. در اين ميان بايد پرسيد: آيا اصلاحطلبان ايران از برنامههاى اصلاحى خود دست شستهاند؟ شكست ايشان در دو قوه مقننه و اجرائيه و جدان افتادن از مردم درسى براى آنها نبوده است؟ آيا بسنده كردن به يكسرى شعارهاى به ظاهر ”اصلاحطلب” همان درسى است كه از شكست خود گرفتهاند؟ صداى آلمان گفتگويى داشت با حسن شريعتمدارى و بابك اميرخسروى، دو تن از فعالان سياسى خارج از كشور در نقد برنامه برنامهى اصلاحطلبان دينى.
داود خدابخش
در ايران اگرچه تمامى جناحهاى حكومتى نامزدهاى خود را براى احراز مقام رياست جمهورى معرفى نكردهاند و يا جناحها بر سر يك كانديداى مشترك به توافق نرسيدهاند، ولى كارزار انتخابات چندى است كه آغاز شده است. در اين ميان كانديد اصلاحطلبان، يعنى جبهه مشاركت ايران اسلامى و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى معرفى شده و او دكتر مصطفى معين، وزير سابق آموزش عالى در دولت محمد خاتمى است. از قرار معلوم جبهه اصلاحات نتوانسته است از ميان مصطفى معين و مهدى كروبى، بر سر يكى به اجماع نظر برسد.
بهرحال آنچه كه در اين انتخابات از سوى نامزدهاى هر يك از جناحها انتظار مىرود، ارائهى يك برنامهى مشخص است. يك تفاوت اين انتخابات دورهى نهم با دورههاى قبلى در اين است كه نامزدها ديگر نمىتوانند با تكيه زدن بر ”انقلابى” بودن خود و يا ارائهى يك چهرهى كاريزماتيك بر افكار عمومى تأثير بگذارند. به نظر مىآيد كه اين بار، معيار و سنجه، برنامههاى ايشان براى ادارهى امور مملكت و ارائهى راههاى برونرفت از بحرانهاى ملى و بينالمللى خواهد بود و مردم در واقع به برنامههاست كه رأى مىدهند، آنهم بشرطى كه شوق شركت در انتخابات در ايشان بيدار گردد.
آنچه كه تاكنون از كانديد اصلاحطلبان دكتر مصطفى معين شنيده مىشود، به نظر نمىآيد كه بتوان بر آن نام برنامه گذارد و سخنان وى از برخى شعارها پا فراتر نمىگذارند. آقاى حسن شريعتمدارى، عضو شوراى سياسى اتحاد جمهوريخواهان ايران معتقد است كه اين شعارهاى آقاى معين براى مردم جذابيتى ندارند:
”آقاى معين در برنامهى خودشان از كليات سخن گفتهاند. اين برنامه فاقد عناصر لازم براى جلب مردم و جذب آنهاست و هيچ طرحى (concept) براى گذار از مشكلاتى كه آقاى خاتمى در دورهىرياست جمهورىاش داشت، در اين برنامه وجود ندارد و هيچ راهكارى براى يك نوع نوآورىهاى جديد ارائه نشده است. مضافا اينكه آقاى معين آن مشخصاتى را هم كه آقاى خاتمى داشت، نخواهد داشت و بنابراين گمان من اين است كه مردم در حالت عادى از آقاى معين استقبال چندانى نخواهند كرد. اصلاح طلبان اگر مىخواهند در برابر كانديداهاى قوى مثل آقاى رفسنجانى بتوانند داوم بياورند، از يكطرف، و از طرف ديگر از حمايت مردم برخوردار باشند، بايستى به نقاط حساسى كه مشكلات امروز جامعه است خيلى صريح و با شجاعت انگشت بگذارند و آن را مطرح كنند. بايد راهكارهايى را ارائه دهند كه چگونه مىتوانند حداقل چند گام جلوتر از آنچه كه آقاى خاتمى رفت، در بسط دمكراسى و جامعهى پيش روند، اينكه مشكلات معيشتى مردم را چگونه حل كنند، در صحنهى سياست خارجى چه مىخواهند بكنند، رابطهى ايران و آمريكا را چگونه مىخواهند اصلاح كنند، ديدشان نسبت به مشكل انرژى اتمى چيست، نسبت به مسائل منطقهاى چه نظرى دارند و از مجموع اينها بايد يك برنامهى انتخاباتى قابل لمس براى مردم ارائه دهند. متأسفانه آنها نتوانستهاند چنين كارى را انجام بدهند و در حقيقت مطلبى براى گفتن ندارند. بنابراين حدس من اين است كه مردم آنها را همانطور كه در جريان اعتصاب نمايندگان مجلس فراموش كردند، اين بار نيز فراموش خواهند كرد.”
ديگر بر همگان روشن است كه محدود بودن اختيارات رئيس جمهورى و نظارت استصوابى شوراى نگهبان از جمله دلايلى بوده كه شكست رياست جمهورى كنونى، محمد خاتمى در اجراى طرحهاى اصلاحطلبانهاش را بدنبال داشته است. اين دو عامل بصورت دو لايحه به مجلس ارائه شد كه تصويب آن فرجامى نداشت. از نظر برخى، انتظار مىرفته كه دستكم كانديد جديد اصلاحطلبان، يعنى آقاى معين پيگيرى اين دو لايحه را در برنامهى خود بگنجانند، در غير اينصورت همانگونه كه خود آقاى محمد خاتمى اظهار داشته، رئيس جمهور تبديل به يك تداركاتچى خواهد شد. حال اين پرسش مطرح مىشود، وقتى آقاى معين خود از طرح خواستهاى اصلاحطلبانه پرهيز مىجويد، آيا خود را با دست خود به يك تداركاتچى بدل نخواهد كرد؟ آقاى بابك اميرخسروى، عضو شوراى هماهنگى اتحاد جمهوريخواهان ايران در زمينهى برنامههاى آقاى معين معتقد است:
”تا جايى كه من گفتههاى آقاى معين را دنبال كردهام، اگر اين حرفها در همين حد بماند، تصور نمىكنم كه بتواند مردم و اين جوانان را كه دلسرد و مأيوس شدهاند را به پاى صندوقهاى رأى بكشاند و بتواند جلب حمايت عمومى را داشته باشد. براى اينكه جبههى اصلاحات بتواند به نوعى اين وضع را عوض بكند، و اساسا نه فقط به اين مناسبت، بلكه ضرورت اجتماعى و سياسى نيز هست، بايد با يك پلاتفرم منسجمى وارد ميدان شود.”
دويچه وله: ”آقاى معين پس چه مىگويند؟”
بابك اميرخسروى: ”مثلا ايشان در آخرين ديدارى كه با جوانان داشتهاند، در جايى كه از اصلاحات ساختارى صحبت مىكنند، بلافاصله مىگويند كه اصلاحات ساختارى به نظر من در حوزههاى مختلف علمى، اقتصادى، اجتماعى و مديريتى است. در مجموعهى صحبتهايش حتى يكبار راجع به اصلاحات سياسى كه اينقدر مردم به آن نياز دارند و اساسا رشد جامعه در گرو آن است، صحبتى نمىكند. به همين علت من فكر مىكنم كه اگر خواستها و شعارهاى ايشان در چارچوبى نباشد كه بتواند اين وضع روحى جوانان را تغيير بدهد و در آنها شوقى براى شركت در انتخابات ايجاد نكند، تصور نمىكنم كه نامزد اصلاحطلبان بتواند، بويژه در برابر رقيبى چون رفسنجانى قد علم كند.”
دويچه وله: ”فكر مىكنيد آقاى معين چه شعارهايى بايد بدهند؟”
بابك اميرخسروى: ”به نظر من اين ستاد انتخاباتى كه ايشان دارند بايد يك پلاتفرم جامعى را در زمينههاى مختلف طرح كند. از جمله مسائل مطروحه در اين پلاتفرم بايد بر تأمين پيشرطهاى يك انتخابات آزاد تكيه كند، دفاع از جمهوريت نظام، حقوق ملت كه در قانون اساسى هم درج شده و تا به حال در خيلى موارد پايمال شده را در آن قيد كند، مسئلهى آزادى مطبوعات و آن طرح لايحهى مطبوعات را كه دولت خاتمى در آغاز مجلس ششم داد و متأسفانه مسكوت ماند، مطرح بكند، مسئلهى آزادى احزاب را مطرح بكند، شعار «ايران براى ايرانيان» كه در زمان خودش خيلى محبوبيت پيدا كرده بود، دوباره بايد مطرح شود و اينها مسائل خيلى اساسى و مهمى هستند. از جملهى اينها بازنگرى و اصلاح در قانون اساسى است، دستكم در حد دو لايحهاى كه آقاى خاتمى مطرح كردند، يعنى لغو نظارت استصوابى شوراى نگهبان و بالا بردن اختيارات رئيس جمهور كه بتواند از حالت تداركاتچى در بيايد و به يك رئيس جمهور كارسازى مبدل شود. نكتهى ديگرى كه به نظر من بسيار مهم است، مسئلهى گفتگو و عادى كردن روابط سياسى و ديپلماتيك با ايالات متحدهى آمريكاست. در صحبتهاى ايشان تنها مختصر اشارهاى به اين موضوع شده، ولى خيلى ضعيف و جنبهى تدافعى دارد. مثلا مىگويد ما با هيچ كشورى از جمله با آمريكا نبايد براى مذاكره هراس داشته باشيم. اين يك حالت بسيار منفعلانهاى است. ايشان بايد خيلى صريح و روشن بگويند كه اين عادىشدن مناسبات براى تنشزدايى در منطقه و جهان بسيار مهم است و اين هم به نفع ملت ايران است و هم به نفع ملت آمريكا كه البته بر اساس حقوق برابر و احترام متقابل خواهد بود. به نظر من اينها نكاتى است كه اگر در برنامهى انتخاباتى ايشان بطور صريح مطرح نشود، نمىتوان به فرجام اين انتخابات اميد داشت. من حتى معتقدم كه اگر آقاى معين يك برنامهى منسجمى ارائه بدهد، برنامهاى كه شور و شوق ايجاد كند، ولو اگر بدين خاطر نگذارند آنها در انتخابات شركت كنند، به تصور من باز هم برندهى نهايى جبههى اصلاحات است، زيرا كه رفتن به پاى حكومت و قدرت به هر ترتيبى كه فايده ندارد. اينها اگر نتوانند به نفع مردم كارى انجام بدهند، اگر اين برنامه تا اين حد ضعيف بماند و داراى خواستهاى اساسى نباشد، معلوم نيست كه مردم در يك مصلحتانديشى به آقاى رفسنجانى رأى ندهند، براى اينكه او لااقل شعارهايى كه مىدهد، اين اميد هست كه بخاطر قدرتى كه دارد بتواند اين شعارها را عملى كند.”