[اين فيلم در ۳۱ ژانويه ۲۰۰۵ از شبكهى تلويزيون WDR در آلمان در ساعت ۲۲:۳۰دقيقه پخش خواهد شد.]
داود خدابخش
در پاييز ۱۳۷۷ پروانه و داريوش فروهر از رهبران حزب ملت ايران در خانه خود در شهر تهران بدست مأموران سازمان اطلاعات و امنيت جمهورى اسلامى بطرز فجيع و سبعى به قتل رسيدند. قتل فروهرها در كنار قتل شمارى ديگر از نويسندگان دگرانديش موج خشم ايرانيان داخل و خارج از كشور را برانگيخت و افكار عمومى جهان را متوجه آن ساخت كه حكومت جمهورى اسلامى با شهروندانش چگونه رفتار مىكند.
هماكنون بيش از شش سال از اين رويداد دهشتناك مىگذرد و تاكنون پرونده قضايى اين قتلها به فرجامى نرسيده و ناصر زرافشان، وكيل خانوادههاى قربانيان قتلهاى زنجيرهاى در زندان بسر مىبرد و پرونده مختومه اعلام شده، بى آنكه عاملان به مكافات خود رسند و ريشههاى اين جنايات بطور علنى افشا گردند.
در اين ميان فيلمساز آلمانى ساكن برلين «توماس گيفر» فيلم مستندى از فروهرها و قتل سياسى آنها ساخته است. اين فيلم قرار است از شبكه سوم تلويزيون آلمان WDR روز دوشنبه ۳۱ ژانويه در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقيقه به وقت آلمان پخش شود. توماس گيفر تنها چند هفته پيش از قتل فروها با ايشان در تهران ملاقات و گفتگو كرده بود. آشنايى نزديك اين فيلمساز آلمانى با اين دو شخصيت نهضت ملى خود انگيزهاى بود تا او دست به ساختن چنين فيلمى بزند. وى در اين باره مىگويد:
”در وهلهى اول انگيزه شخصى من باعث ساختن اين فيلم شد. شما اين تصور را بكنيد كه با دو انسان ارزشمند آشنا مىشويد، با آنها مصاحبه مىكنيد، كسانى كه واقعا شخصيتهايى كاريزماتيكى بودند كه آدمى را تحت تأثير قرار مىدادند، و سپس دو سه هفته بعد مىشنويد كه اين دو نفر بطرز بسيار فجيع و جنايتبارى در خانهشان به قتل رسيدهاند. اين البته انگيزه شخصى من بود، ولى انگيزهى شخصى براى ساختن اين فيلم كافى نبوده است. مهمتر انگيزه سياسى است. ما كم و زياد درباره تروريسم و بنيادگرايى اسلامى صحبت حرف مىزنيم، ولى اين مفاهيم كمابيش در زندگى روزمره به شعارهايى توخالى نزول كردهاند. در حاليكه در اينجا من امكان و فرصت آن را داشتم، بدين نوع از تروريسم با دقت ديگرى روبرو شوم."
گيفر مىافزايد:
"در ايران متوجه شدم كه به اين سادگى كه فكر مىكردم نيست. در اين كشور جناحهاى مختلفى وجود دارند. منافع گروههاى گوناگونى در ميان است. و نمادهاى خير و شر را در هر گوشهاى مىتوان يافت. متوجه شدم كه با ساختن اين فيلم نگاه دقيقتر بر اين واقعهى دهشتناك را امكانپذير سازم و كار روشنگرانهاى را به انجام رسانده باشم.
انگيزه سوم كه بسيار مهم است، پرستو فروهر، دختر دو قربانى اين توطئه بوده كه با او پس از مصاحبه با فروهرها و پس از قتلها آشنا شدم. او براى من همانند زن شجاعى است كه تسليم سرنوشت نمىشود و از اين رو بسيارى قدرت و مقاومت وى را برنمىتابند. در او خصلتى كهن نهفته است، از سيرهى تراژدىهاى يونانى. يكبار گفته بود: ”من بيوهى والدينم هستم ... من نه بدنبال انتقام كه در پى عدالتم”. پرستو فروهر زنى است كه انسان را تحت تأثير قرار مىدهد. وقتى ما از اسلام صحبت مىكنيم و بويژه وقتى موضوع زنان در ميان باشد، تصويرى منفى از اسلام داريم، آنگاه بايد گفت كه زنانى از سيرهى پرستو فروهر نيز بخشى از فرهنگ اسلامى هستند.”
گيفر با تقدير از دوستان فروهرها كه با شهامت و صراحت در برابر دوربين سخن گفتند، مردم ايران را سخت علاقمند به مسائل سياسى دريافته است:
”مشكل عمدهاى كه من در اين جامعه متوجه آن شدم، فضاى يأس و سرخوردگى حاكم بر مردم بود. ديگر آن شور و شعفى كه با انتخاب محمد خاتمى در مردم ايجاد شد، بكلى نقش بر آب شده و شوراى نگهبان ديگر نقاب از چهرهاش انداخته و به صراحت نشان مىدهد كه فضاى دمكراسى در اين نظام را برنمىتابد. گروهاى مردم به نظر مىآيد كه هر يك خود را به گوشهاى امن رساندهاند تا ببينند چگونه مىتوانند وجود اين نظام را به نوعى تحمل كنند. به نظر من تهديداتى همانند حملهى آمريكا به ايران تنها بسود نيروهاى محافظهكار و ضددمكراسى تمام خواهد شد، نيروهايى كه در اين تهديدها حقانيتشان را تأييد شده مىبينند."
”من متأسفانه نتوانستم با تمام كسانى كه مايل بودم گفتگو داشته باشم، بلكه تنها با افرادى توانستم تماس بگيرم كه در جبههى خوبها هستند. هر يك از دوستان فروها بى هر نوع درنگى حاضر بودند جلوى دوربين ظاهر شوند، ولى در جبهه مقابل نتوانستم با افرادى كه مىخواستم تماس حاصل كنم. مىخواستم با رئيس قوه قضاييه گفتگو كنم كه از اين كار امتناع كرد و يا با قضات و وكلا مصاحبه كنم كه پروندهى فروها را در دست بررسى داشتند، ولى موفق نشدم. طبيعتا اين شفافيتى كه از جامعه اروپايى مىشناسيم را متأسفانه نمىشد در آنجا يافت."
خانم پرستو فروهر پيرامون اينكه اين فيلم چه پيامى را مىتوانسته براى مردم ايران و جهان داشته باشد، گفت:
”آنچه كه شخصا براى مهم است، اين است كه از طريق چنين تلاشهايى مانند اين فيلم، كه عليرغم شرايط پراختناق حاكم بر جامعهى ايران كه من در سفر آخرى كه (در آذرماه ۸۳) به ايران داشتم و شاهد آن بودم، كه تا مغز استخوان مىشد سوز سردى را كه در آنجا مىوزد را احساس كرد، عليرغم اين مىتواند تصويرى از اميدها و دردهاى جامعهى ما را به افكار عمومى و جوامع اروپايى منتقل بكند و بهرصورت نهيبى بزند به فراموشى نسبت به چنين فجايعى كه در جامعهى ما پيش آمده و اگر شرايط چنين ادامه يابد، مسلما آخرين آن نيز نبوده و نخواهد بود. پيام اين فيلم جلوگيرى از انفعال ايرانيان است و ديگرانى كه بهرشكلى خود را در حركت مردم ايران بسوى دمكراسى و حقوق بشر همگام مىدانند”.
پرستو فروهر پيرامون به فرجام پرونده قضايى قتلها در نظام جمهورى اسلامى اميدى نمىبيند:
”پروندهاى كه خانوادهى تمامى قربانيان قتلهاى سياسى از آذر ۱۳۷۷ با صبورى پيگيرى كردند، در مقابل سد دستگاه جمهورى اسلامى ايستاد و آنها پرونده را به شكل واقعا مسخره و غيرعادلانهاى مختومه كردند، ولى آنچه كه مهم است، در نزد افكار عمومى در ايران و در بيرون مرزهاى ايران اين پرونده باز خواهد ماند به اميد روزى كه در اين مورد و در مورد جنايتهاى بسيارى ديگر كه طى سالهاى گذشته روىداده ، عدالت اجرا گردد.”