تصمیم جمهوری اسلامی و حکومت سوریه برای تشکیل " جبهه مشترک" – جبهه ای که ظاهرا برای خنثی کردن فشارهای آمریکا واروپا اعلام موجودیت کرده- دست کم در مورد حکومت ایران نشانه بی اعتنائی به منافع ملی و جهالت نسبت به شرایط کنونی منطقه و جهان است. می گویم جهالت، چرا که همین اقدام به تنهائی خبر از بی خبری رهبران جمهوری اسلامی از اوضاع متحول و متغیری می دهد که در چارسوی مرزهای ایران پدید آمده است. جمهوری اسلامی اساسا در موقعیتی نیست که بتواند درشرایط افزایش فشار آمریکا بر سوریه و یا مداخله نظامی آمریکا در سوریه به کمک این کشور بشتابد. حکومت سوریه نیز که با مشکلات وخیم داخلی و خارجی روبه رو است ناتوان تر از آن است که بتواند در صورت مداخله نظامی آمریکا درایران و یا تحریم اقتصادی ایران به کمک جمهوری اسلامی بشتابد. بنابراین اعلام این جبهه چیزی فراتر از شعار و یا آرزوی بازگشت به دوران جنگ سرد که بازاراین گونه جبهه ها زیر سایه شوروی داغ بود، نیست. تنها نتیجه اعلام "جبهه مشترک" ایران وسوریه آن است که در صورت درگیری نظامی آمریکا و یا اسرائیل با نیروهای سوری دست آمریکا و اسرائیل برای ضربه نظامی به ایران باز می شود. از این گذشته اعلام "جبهه مشترک" که در جریان سفر ناجی عطری نخست وزیر سوریه به ایران در هفته گذشته صورت گرفت، نه فقط هیچ حاصلی برای رژیم اسلامی در داخل و خارج ایران ندارد بلکه درهردوعرصه آن را منزوی تر و آسیب پذیر تر می سازد. چرا که ایالات متحده و اروپا که به سرعت سیاستهای خود را در قبال منطقه خاورمیانه و مشخصا در قبال سوریه و ایران به هم نزدیک تر می کنند درواکنش نسبت به این اقدام همکاریهای خود را فشرده تر خواهند کرد.
اعلام "جبهه مشترک" ایران و سوریه همزمان با اوج گیری اعتراضات و تظاهرات ضد سوری در لبنان نشان می دهد که هر دو رژیم درخصومت با خواسته های مردم لبنان که خروج نیروهای نظامی سوریه از این کشور است مواضع مشترکی دارند. ترور رفیق حریری در لبنان موجب آن شده است که ایالات متحده و کشورهای اروپائی به همراه اکثریت قاطع مردم لبنان انگشت اتهام خود را به سوی سوریه نشانه روند. رفیق حریری که در ماههای گذشته مخالفت خود را با ادامه حضور نظامی سوریه علنی ساخته بود زیرفشار دولت سوریه ناچار به کناره گیری از پست نخست وزیری شد. او به همان شیوه ای ترور شد که در چند سال گذشته چند تن از مخالفان اشغال نظامی لبنان توسط سوریه، ترور شده اند. درایران شایع شده است که خبر مربوط به اصابت موشک ناشناس به بندر دیلم که نخستین بار توسط شبکه تلویزیونی العالم متعلق به جمهوری اسلامی منتشر شد، برای کمک به سوریه بوده است. انتشارچنین خبری توسط شبکه تلویزیونی جمهوری اسلامی (العالم) که به سرعت به تیتر رسانه های سراسر جهان تبدیل شد و بر بازارهای بورس جهان تاثیر گذاشت، همزمان با مراسم خاکسپاری رفیق حریری و تظاهرات عظیم مردم در لبنان علیه دولت سوریه این فکر را در ایران رواج داده که این اقدام، " شاهکار" تبلیغاتی جمهوری اسلامی بوده است برای تحت الشعاع قرار دادن اخبارداغ لبنان. بدین ترتیب این حرکت شبکه العام می تواند نخستین اقدام " جبهه مشترک" به نفع سوریه تلقی شود.
واکنش گسترده مردم لبنان در قبال ترور رفیق حریری و شرکت صدها هزار نفری مردم در مراسم خاکسپاری او که با شعارهای ضد حکومت سوریه همراه شد نشان داد که مردم لبنان در مخالفت با ادامه اشغال نظامی کشورشان توسط سوریه همدل و یکپارچه اند. اعلام تشکیل جبهه مشترک با رژیم سوریه آنهم در شرایطی که این دولت متهم به ترور رفیق حریری است و آمریکا و اروپا نیز همزمان با مردم لبنان فشارهای خود را علیه حکومت سوریه افزایش داده و خواهان خروج فوری سوریه از لبنان شده اند، به یقین رژیم اسلامی را در عرصه بین المللی منزوی تر و در انظار مردم لبنان رسواتر می کند.
اما آنچه از همه اینها مهمتر و بارزتر است وجه خیانت آمیز این اقدام است. منافع ملی ایران ایجاب می کند که کشور ما نه فقط با ایالات متحده بر سر علایق و منافع مشترک در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه همکاری کند، بلکه با به رسمیت شناختن اسرائیل با این کشور نیز از در دوستی و همکاری درآید. مردم ایران نه فقط هیچ منافعی در دشمنی با آمریکا و اسرائیل ندارند بلکه شعارهای خصمانه رژیم ایران علیه این دو کشور تا به امروز بسیاری از فرصت های استثنائی تاریخی ربع قرن گذشته را از دست ایران خارج کرده و به رقبای ایران در منطقه واگذار کرده است. درگیری اعراب و اسرائیل بر سر فلسطین و یا اختلافات مرزی سوریه و اسرائیل در ارتفاعات جولان رابطه مستقیمی با منافع ملی ما ایرانیان نداشته و ندارد. طرف اصلی دعوا با اسرائیل یعنی سازمان آزادیبخش فلسطین موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته و در همه سالهای گذشته کوشیده است با دادن امتیاز به دولت اسرائیل با این کشور به صلحی پایدار دست یابد. سوری ها نیز شرط ایجاد مناسبات عادی با اسرائیل را خروج این کشور از بلندی های جولان که در جنگ 67 به اشغال اسرائیل درآمده، اعلام کرده اند. و اگرهمین امروز اسرائیل ارتفاعات جولان را تخلیه کند، سوریه موجودیت اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت. مصر و اردن نیز مدتها است روابط خود را با اسرائیل عادی کرده اند. در این میان دشمنی با اسرائیل در دفاع از منافع اعراب و ایجاد جبهه مشترک با سوریه کدام یک از منافع ملی ما ایرانیان را تامین می کند؟ چرا حکومت ایران در برخورد با اسرائیل باید همسو با سازمان القاعده و گروههای تروریستی بنیادگرا رفتار کند؟ پاسخ این پرسش البته در ماهیت ایدئولوژیک و ضدملی راست حاکم بر جمهوری اسلامی نهفته است.
سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین هر دو از ادعای امارات در مورد سه جزیره ایرانی خلیج فارس حمایت می کنند و در هریک از اجلاس های سران عرب که قطعنامه ای در این باره صادر شده درپای آن امضا گذاشته اند. به سخن دیگر سوریه از رژیم ایران کمک می گیرد، اما در دعوای میان ایرانیان و شیخ نشین ها از امارات حمایت می کند.
شیخ نشین های خلیج فارس دقیقا با توجه به مناسبات خصمانه ایران و آمریکا است که با گستاخی تمام به منافع ایران در خلیج فارس چشم طمع دوخته اند. منافع ملی ایران ایجاب می کند که در برابر زیاده خواهی های اعراب در خلیج فارس، ایران با آمریکا و اسرائیل از در دوستی و همکاری درآید. اما سران جمهوری اسلامی در همه ربع قرن گذشته منافع ملی ایران را قربانی شعارهای مذهبی و اهداف ضد ملی حکومت دینی کرده اند. اعلام "جبهه مشترک" ایران و سوریه اقدام خیانت آمیز تازه ای است در ادامه سیاستهای گذشته جمهوری اسلامی. خواهیم دید که در روزهای آینده با افزایش فشار آمریکا و اروپا بر سوریه برای خروج از لبنان، جمهوری اسلامی در این " جبهه مشترک" چه نقشی برعهده خواهد گرفت؟
جمعه 30 بهمن 83
18 فوریه 2005
علی کشتگر