سه شنبه 11 اسفند 1383

چه کسانی می خواهند دربرهمین پاشنه بچرخد؟ تقی روزبه

[email protected]

هموطن گرامی آقای کوروش گلنام نسبت به نوشته این جانب تحت عنوان"چرخ پنجم دموکراسی" برآشفته و درمقاله ای تحت عنوان"آنها که می خواهند دربرهمین پاشنه بچرخد"*1 مدعی شده است که نوشته مزبور برتهمت زنی، گمانه زنی و تصورات بی پایه بناشده است. ایکاش ایشان درکنارانتقادهای خود وارد محتوا هم میشدند تا معلوم می گردید که براستی کجای آن نوشته تهمت های صرف بوده وبرخیالات استواراست. ایشان همچنین ضمن برانگیخته شدن از کاربرد اصطلاح"جمهوری خواها ن شرمگین" پرسیده اند منظورازآن چیست؟ وبر مبنای چه سند و مدرکی ادعا می کنم که پشتیبانان رفراندوم خواستار "مداخله خارجی به صحنه سیاست" ایران هستند؟
آنگاه اضافه کرده اند من به عنوان یک جمهوری خواه نه تنها از پشتیبانی از خواست رفراندم در ایران"شرمگین" نیستم که به آن بالیده و با تمام توش و توان خود در این راه کوشیده و خواهم کوشید. آن کسانی باید شرمگین باشند که بی هیچ سند و مدرکی به دیگران تهمت های ناروا می زنند! آن کسانی باید شرمگین باشند که بردباری شنیدن دیدگاهی مخالف دیدگاه خود را ندارند.آن کسانی باید شرمگین باشند که در یک مبارزه ملی، ازوجود دگر اندیشان درکنار خود بیم و هراس دارند!
متن مورداستناد ایشان درطرح انتقادات و سؤالات خود عبارت زیرازمقاله "چرخ پنجم دموکراسی" است:"ازهمان آغاز برای منتقدین این پروژه روشن بود که غرض نهائی و یا اگر نخواهیم همه را به یک چوب برانیم نتیجه اجتناب ناپذیر این پروژه چیزی جز تعبیه یک ظرف همکاری بین سلطنت طلبان و جمهوری خواهان شرمگین و طیفی ازنیروهای سرگردان بین قطب دمکراسی و ضددموکراسی و معبری برای ورود نیروهای مداخله گرخارجی به صحنه سیاست درکناراپوزیسیون برای کسب باصطلاح فرادستی بر جنبش ضداستبدادی-دمکراتیک نبود".
چنانکه ازعبارت فوق برمی آید درآن برچند نکته انگشت تأکیدنهاده شده است:
نخست آنکه پس ارفرونشستن گردو خاک اولیه اکنون بیش ازهرزمانی روشن شده است که محصول نقد فراخوان قبل ازهرچیز تعبیه ظرفی برای همکاری بین سلطنت طلبان و جمهوری خواهان شرمگین و نیروهای سرگردان بین قطب دمکراسی و ضدمکراسی بوده است.
آیا براستی ادعای فوق یک تهمت است یا استنتاجی برخاسته ازروندهای عینی و درحال وقوع ؟ درهمان نوشته من به اعلام پایان فاز "گفتمان" وورد به "فاز سازماندهی و همکاری عملی" بین گرایشات گوناگون امضاء کننده،توسط دست اندرکاران این پروژه درخارج کشور اشاره کرده و به طرحهای آقایان حسین باقرزاده و داریوش همایون باذکرمنابع استنادکرده ام. وهمچنین گفته ام که روند فوق اجتناب ناپذیراست. چرا که نمی توان بیش ازاین سرمایه 35 هزارنفره را معطل نگهداشت. والبته هدف این طرح ها هم چیزی جز عینیت بخشیدن به همکاری بین طیفی مرکب از جمهوری خواهان شرمگین،سلطنت طلبان و انبوه نیروهای سرگردان بین قطب دمکراسی و ضددمکراسی نیست.چنانکه درهمین فاصله کوتاه پس ازانتشار آن مطلب شاهد شکل گیری واعلام موجودیت پاره ای کمیته های همکاری حول رفراندوم ازجمله درانگلستان بوده ایم.
بنابراین تا اینجای مطلب بنظرنمی رسد تهمتی درکاربوده باشد. چنانکه خود ایشان هم درلابلای نوشته اشان،اضافه می کنند که کسانی باید شرمگین باشند که در یک مبارزه ملی،ازوجود دگر اندیشان درکنار خود بیم و هراس دارند. البته فکرنمی کنم که بکارگیری کلمه"دگراندیشان" بتواند چالش اصلی را مکتوم نگهدارد. این چالش اصلی کدام است؟ چالش اصلی این است که آیا دمکرات ها و مدعیان دمکراسی،درشرایطی که مبارزه برای دمکراسی و علیه یک حکومت مطلقه کانون اصلی نبرد را تشکیل می دهد و حتی کسانی چون بوش هم لازم می بینند که کالای قاچاق خود را تحت همین عنوان کادوپیچی کنند،مجازند که خویشتن را تاسطح محللین وجوش دهندگان بین مدافعان دمکراسی و دشمنان آن تقلیل دهند؟ واگرچنین باشد براین گونه"جمهوری خواهان" و مدعیان دمکراسی که با چنین سهولتی یکی ارمؤلفه های هویتی خود را تا اطلاع ثانوی مسکوت می گذارند،چه عنوانی برازنده تراز "جمهوری خواهان شرمگین" می توان داد؟. بنابراین قصد توهین به کسی درکارنبوده بلکه پسوندی است برای توصیف عملکرداین دسته از"جمهوری خواهان".
دیگر آن که ایشان گفته اند که براساس چه سند و مدرکی اینجانب ادعا می کنم که پشتیبانان رفراندوم خواستار مداخله خارجی به صحنه سیاست ایران هستند.
البته من درآنجا با توجه به وجود گرایشات مختلف درمیان حامیان رفراندوم گفته ام که نتیجه اجتناب ناپذیراین پروژه چیزی جز تعبیه یک ظرف همکاری بین سلطنت طلبان و جمهوری خواهان شرمگین و طیفی ازنیروهای سرگردان بین قطب دمکراسی و ضددموکراسی و معبری برای ورود نیروهای مداخله گرخارجی به صحنه سیاست درکناراپوزیسیون نیست. بنابراین از تعبیه معبر و یا به بیان رساتراز هموارکردن جاده برای ورود و صعود نیروهای ضددمکرات و قدرت های بزرگ سخن به میان آورده ام والبته دلایل لازم برای این ادعا هم کم نیستند که تیترواراشاره می کنم:
الف-درشرایطی که کشورهای همسایه ما افعانستان و عراق اشغال نظامی می شوند،و کشورمان درتیررس تهاجم و تهدیدهای روزمره دولت آمریکا قرارمی گیرد وحتی گزارش ها حاکی است که برای اینکارهواپیماها و کماندوهای تجسسی وارد خاک و آسمان ایران شده اند،ودرشرایطی که پایوران سیاسی ونظامی و امنیتی دولت آمریکا دایما درحال طراحی نقشه های مداخله گرانه وتصویب بودجه ویژه وتدوین یک سیاست حمایتی فعال از"اپوزیسیون مطلوب" وایجاد پل ها و کانال های ارتباطی گسترده با آنها هستند و حتی درهمین رابطه از حمایت وبهره گیری از پروژه رفراندوم سخن به میان می آورند،آیا سکوت پرمعنای تنظیم کنندگان متن فراخوان درمخالفت با این گونه مداخلات را می توان به چیزی کمتراز چراغ سبزدادن تأویل و تفسیرکرد؟
ب- ازطریق اتحاد با سلطنت طلبان.با توجه به پیوندهای عمیق این جریان با نومحافظه کاران آمریکا وبرخی محافل حاکم درکشورهای بزرگ غربی، آیا گشودن باب همکاری واتحاد با سلطنت طلبان،معنائی بجز فراهم آوردن "اسب تروا" برای گشودن درب قلعه بروی آنان دارد؟ ممکن است که نویسنده مقاله"آنها که می خواهند دربراین پاشنه بچرخد" مایل باشد چشم خود را به این گونه واقعیات به بندد وبگوید انشاء اله گربه است!. اما دلیلی ندارد که مدافعان پیگیر دموکراسی نیز خود را به خواب زنند.
ج-درتلاش هائی که توسط سرویسهای وابسته دولت آمریکا برای تماس و رخنه به صفوف اپوزیسیون همسو با سیاست های آمریکا درحال صورت گرفتن است. درهمین رابطه هرروز مقادیر زیادی اخباروگزارشات منتشر می شود که حاکی ازتأیید آن است. که یک نمونه آن را می توان درگزارش اخیر نشریه معتبر فاینانشنال تایمزمشاهده کرد.*2
درقسمت دیگری ازنوشته ،نویسنده ادعای مرا درمورد آسیب هائی که ازسوی روشفکران و فعالین بی ریشه و مواج متوجه جنبش دمکراسی است،تهمت سنگین می خواند.عبارت مورد استنادایشان بقرارزیراست:
"یکی ازنقاط آسیب پذیرجنبش ضداستبدادی-دمکراتیک مردم ما وجود امواج سیال و نیرومندی ازروشنفکران بی ریشه و فعالین سیاسی است که درنقش چرخ پنجم دمکراسی کارکردی جز آشفته کردن مرزهای صف دمکراسی واستبداد ندارند. درشرایط عادی و رکود عموما آنها ازاستبداد حاکم آویزان شده و توجیه کننده اقتدار آنند ووقتی هم که فضای سیاسی، بحرانی و ملتهب میشود و استبداد حاکم درانزوای کامل قرارمی گیرد،برای ادامه وظیفه فوق درنقش تازه ای ظاهرمیشوند. آنها،با نیروهای مستبد ترازنوین و دشمنان تازه ازراه رسیده دمکراسی وارد معامله و مغازله شده وباگل آلود کردن آب، جاده صاف کن آنان برای صعود به قله قدرت می شوند. آنها باوجود سردادن شعار دمکراسی، بجای آنکه درسیمای دمکرات های رزمنده وارد میدان شوند،عموما درسیمای محلل و جوش دهندگان بین دمکراسی و دشمنان دموکراسی وارد میدان می شوند."
براستی نکات مطرح شده تهمت سنگینی است که ازسربی مسئولیتی ابرازشده است؟.
وآیا نگاهی به تجربه انقلاب بهمن و تحولات کنونی واقعیت وجودی اینگونه فعالین و روشنفکران سیال را به نمایش نمی گذارد؟ درمقطع انقلاب این نقش مخرب با نادیده گرفته شدن نقش ارتجاعی وخطرناک مدافعان ولایت فقیه و نظام مذهبی، که دراردوی ضداستبدادی آن زمان لانه کرده بودند، خود را نشان دادو درفردای پس ازبقدرت رسیدن روحانیت درتمکین به آن توسط این بخش ازنیروهای سیاسی وروشنفکران. آنها بجای انجام وظیفه خطیردمکراتیک خود، مبنی برافشاء بی امان ماهیت اندیشه ها و برنامه های این جریان و مقابله با آن،ترجیح دادند که خود را با مسیر آب همراه کرده و درتوهم و مستی توده ای آن زمان مشارکت کنند. و امروزه نیز این بی توجهی خود را در برپائی بساط همه باهم تحت عنوان دمکراسی باصطلاح فراگیر و نادیده گرفتن هدف ها ومداخلات قدرت های بزرگ و متحدین وطنی آن ها نشان می دهد. واین هم البته دیگررازی سربه مهر نیست که پیشینه بخش مهمی ازاین جماعت سیال درحمایت ارحکومت اسلامی و یا جناحی از این حکومت خلاصه می شود.
ضرورت وجود نیروهای هم سنگ برای خنثی کردن نقش چرخ پنجم
اگروجود انبوهی از فعالین و روشنفکران بی ریشه و سیال چه در مقطع انقلاب بهمن و چه اکنون نقطه آسیب و چرخ پنجم دمکراسی بشمار می رود، اما دربرابرآن و به مثابه نیروی همسنگ با آن وجود فعالین و روشنفکران بدوراززدو بند ها، مدافع راستین موازین دمکراتیک و گریزان ازهمنواشدن با آهنگ های کوک شده وآماده برای کشاکش با توهم یا مستی توده ای محتمل و دخیل بستگان به ناجی،ازاهمیت بس بزرگی برخورداراست. آن ها می توانند بازتاب دهنده گوشه ای از وجدان دمکراتیک جامعه وآمال و آرزوهای کارگران و زحمتکشان باشند و به دفاع از شرایط رهائی و اصول عمیقا دمکراتیکی چون خود "رهانی و خود حکومتی مردم" برخیزند. نگاه آنها نه فقط به جلو و سرنگونی استبدادحاکم است بلکه هم چنین به دفع خطراتی که درصف ضداستبداد کمین کرده اند نیز دوخته شده است.
خوشبختانه روندهای چندماهه گذشته از ظهور ورشد این نیرو خبرمی دهد. اکنون نه فقط فریاد آن بگوش می رسد بلکه هم چنین می توان شاهد اثر گداری نسبی آن برتحولات بود،هرچند نه هنوز به اندازه رضایت بخش. چنان که آقای باقرزاده دردومقاله اخیر خود ازبی توجهی گردانندگان سایت 60000000-میلیون دات کام به توصیه های ایشان برمی آشوبد، و اقای محسن سازگارا لازم می بیند بیانیه ای درتبرئه خود صادرکند، و آقای ملکی و دانشجویان داخل لازم می بینند که برحجم انتقادات خود نسبت به سلطنت طلبان وعلیه همکاری و همسوئی با آنان ویا علیه مداخله قدرت های بزرگ بیفزایند و آقای زرافشان علیرغم شرایط سختی که درآن قراردارد، لازم می بیند به طرح دیدگاه های خود پرداخته و برضرورت جاری شدن مضمون دموکراتیک درگفتمان جاری ازیکسو وعدم امکان برگزاری رفراندوم درنظام کنونی ازسوی دیگر تأکید کند.
بی تردید، سوسیالیست ها و دمکرات های پیگیر نمی توانند به این حد بسنده نمایند. آن ها لازم است که ضمن طرح و تعمیق انتقادات خود و بویژه افشای بیدریع اقدامات قدرت های بزرگ و بندوبست های پشت پرده، از نقد قلمی پای به وادی نقد عملی نهاده ونهایتا با کمک به برپائی یک صف رزمنده ودمکراتیک متکی به زحمتکشان و روشنفکران آزادیخواه و درراستای آزادی و برابری، نقش شایسته خود را ایفاء نمایند.
درپایان این نوشته یک باردیگر می توان پرسید براستی چه کسانی می خواهند که دراین برهمین پاشنه بچرخد؟ آنهائی که درتلاشند تا ازسیکل معیوب جایگزین شدن یک استبداد با اسبتداد دیگرعبورکنند یا آنهائی که تمامی تلاششان معطوف به تعویض استبداد موجود با استبداد نوینی هستند؟
28.02.05-10.12.83

پاورقی:
*1-درج شده درسایت پیک ایران و گویا
*2-بعنوان مثال دراین رابطه می توان به مطلبی که اخیرا فاینشنال تایمز متتشر کرد وتوسط المیرامرادی ترجمه ودرسایت روشنگری درج گردید اشاره کرد.دربخشی از این نوشته چنین می خوانیم:
مايکل لدين نئوکنسرواتيو نامی دستگاه بوش اخيرا در مقاله ای بسيار مهمی با عنوان" سريع تر، لطفا"
( Faster, Please) راجع به حمايت از "طرح ملی رفراندم پيشنهادی از داخل ايران" نظرات بسيار پر اهميتی را ارائه داده است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

چندی پيش روزنامه فاينشنال تايمز در مقاله ای " تحت عنوان نئوکنسرواتيوهای آمريکائی توجه شان را به سمت ايران معطوف کرده اند" نوشت : " گروه جديدی از اپوزيسيون ايرانی در مهاجرت که بوسيله بعضی از نئوکنسرواتيوهای واشنگتن حمايت می شوند ، تحت عنوان " اتحاد برای دمکراسی در ايران" در قلب محافل انستيتوهای مخازن فکری ( Think - Tank) تشکيل يافته اند، که قرار است در مقابل دريافت پول از ماليات دهندگان آمريکائی کار برقراری دمکراسی در ايران را جلو اندازند. هدف گروه برگزاری يک رفراندم با اين مضمون است که آيا می شود سلطنت را تحت اختيار رضا پهلوی پسر شاه مخلوع که هم اينک در ويرجينيا زندگی می کند، دوباره احيا و برقرار ساخت. اين گروه مسئوليت برنامه ای جهت شناسائی دوستان و دشمنان را در آمريکا بعهده دارد. گروه اتحاد برای دمکراسی اعلام کرده است که در شراکت با انستيتوی دست راستی Hudson قرار گرفته است. اعضای گروه اتحاد برای دمکراسی هم چنين ملهم و متاثر از مايکل لدين از
" انستيتوی آمريکن انترپرايز" (Institute American Enterprise) می باشند که اين دسته اخير خود از گروههای بسيار با نفوذ نو محافظه کاران و از کارکشته ترين مبارزان در عرصه " تغيير رژيم" می باشند." اين روزنامه در ادامه گزارش خود می نويسد:" در کنگره آمريکا، طرح پيشنهادی " آزادی ايران و قانون حمايتی " که از طرف سناتورها ريک سانتورم و جان کورنين پيشنهاد و مورد حمايت قرار گرفته است، فراخوانی است به دولت آمريکا برای حمايت از " تغيير رژيم" ( Regime Change) در ايران. همچنين در اين طرح افزايش کمک های مالی برای انتقال و گذار به يک حکومت دمکراتيک از طريق متحد کردن گروههای اپوزيسيون( آن گروههايی که البته عمليات تروريستی را برای پيشبرد اين منظور نفی می کنند) در نظر گرفته شده است . البته بکارگيری عبارت " تغيير رژيم" در زبان اين طرح وجود ندارد اما در عين حال اين طرح پيشنهادي، از گروههای هوادار دمکراسی پشتيبانی بعمل خواهد آورد." بد نيست بدانيم که مشوق اين طرح ها و مواد قانونی پيشنهادی برای " تغيير رژيم" در ايران، در واقع تجربيات برگرفته از طرح " قانون آزادی عراق" ( Iraq Liberation Act ) در سال 1998 است که بر اصل تغيير رژيم در عراق پافشاری می کرد و ديگری قانون هلمس ? برتون ( Helms ? Burton) در سال 1996 است که جهت تحريم اقتصادی کوبا وضع شده بود. تايمز مالی در ادامه می نويسد:" طرح پيشنهادی مذکور برای ايران، پشتيبانی و حمايت کميته روابط عمومی آمريکايی - اسرائيلی ، که يک گروه بسيار متنفذ لابی طرفدار اسرائيل است، را دارا می باشد.تخصيص بودجه 3 ميليون دلاری برای فعالين اپوزيسيون ايرانی در حال حاضر توسط کنگره آمريکا و به ابتکار سناتور جمهوريخواه سام براون بک، در بودجه سال 2005 منظور شده است." بر اساس همين گزارش يکی از انستيتوهای " مخازن فکری" آمريکا " دپارتمان دولتی بکارگيری ابتکارات وهمکاری های خاورميانه" ( State Department?s Middle East Partnership Initiative ) درجستجوی راههايست که گروههای طرفدار دمکراسی را در داخل ايران برای تامين مالی آنها شناسائی نمايد . مقامات رسمی آمريکائی اظهار داشته اند که هر گروه که به عنوان دريافت کننده کمک مالی آمريکا شناخته شود، بلافاصله مورد حمله رژيم قرار خواهد گرفت. کنگره می گويد که نتايج شناسايی اين گروهها از طرف کنگره و دولت آمريکا به صورت مخفی نگهداشته خواهد شد."

در اين زمينه اخيرا فاکس نيوز دست راستی ترين شبکه خبری آمريکا نيز اعلام کرد که :" مشاورين سناتور ريک سانتورم گفته اند که او در حال تکميل طرح ( Iran Freedom and Support Act) می باشد که در دوره قبلی سنای آمريکا به کنگره پيشنهاد کرده بود. در تجديد نظری که سناتور سانتورم در طرح مزبور انجام داده است، کمک مالی آمريکا به گروههای مخالف و طرفداران دمکراسی بويژه در داخل ايران را که در طرح قبلی پيش بينی نشده بود، مد نظر قرار خواهد داد." سناتور سانتروم در يک اطلاعيه برای معرفی طرح پيشنهادی اش به کنگره نوشته است:" با حمايت و پشتيبانی از مردم ايران و از طريق کمکهای ارزنده و بزرگ به گروههای طرفدار دمکراسي، ما اميدواريم که يک حرکت صلح آميزی جهت تغيير حکومت در ايران انجام دهيم." سناتور سانتروم اضافه می کند:" اين طرح در ضمن بر اين تاکيد دارد که مذاکره و گفتگو با حکومت ايران بی فايده و بی ثمر است."

مايکل لدين و طرح رفراندم پيشنهادی از سوی برخی ايرانيان از داخل کشور
مايکل لدين از نومحافظه کاران معروف دستگاه بوش و از نظريه پردازان انستيتوی آمريکن انترپرايز است. او کسی است که در دوره ريگان واسطه دولت آمريکا برای تحويل سلاحهای اسرائيلی به ايران بوده است. قرار بوده است که اين سلاحها در مقابل آزادی گروگان های آمريکايی در لبنان به ايران فروخته شود. البته پولی هم که از اين معامله با ايران حاصل شد، در اختيار کنتراهای نيکاراگوئه که بر عليه دولت مردمی ساندنيست ها می جنگيدند، قرار گرفت. اين جريان به " رسوايی مک فارلين" و يا ايران ? کنترا هم معروف شد. لدين پس از آن سالها همچنان در مسئله ايران فعال است، کما اينکه پس از 11 سپتامبر همراه با دو مامور از پنتاگون دوباره با منوچهر قربانی فر ( که دلال ايرانی معامله ايران - آمريکا- اسرائيل در زمان ريگان بود) تماس و گفتگو داشتند.
مايکل لدين اخيرا در مقاله ای بسيار مهم با عنوان" سريع تر، لطفا" ( Faster, Please) راجع به حمايت از "طرح ملی رفراندم پيشنهادی از داخل ايران" نظرات بسيار پر اهميتی را ارائه می دهد. از آنجا که نظرات چنين انستيتوهايی سرمشق سياست های دولت آمريکا می شود، دنبال کردن اين مطالب بسيار مهم می باشد. لدين در ابتدا در اين مقاله پس از تعريف و تمجيد پيرامون دو سخنرانی اخير بوش در مورد خاورميانه و ايران و دل سوزی برای مردم ايران که در پی دمکراسی هستند و پس از مقدمه ای راجع به جنايات جمهوری اسلامی در سرکوب مردم ، به اصل قضييه می پردازد و می نويسد:" تنها انتخابات مهم و سودمند برای ايران ، رفراندم بر سر مشروعيت رژيم خواهد بود. " لدين در ادامه پيشنهاد می کند مانند عراق دولتی انتخاب شود که پيش نويس يک قانون اساسی را به معرض آرای عمومی گذارده و سپس انتخابات برای تشکيل يک دولت جديد برگزار شود. ( همينجا متذکر می شوم که محسن سازگارا نيز به پيروی از همين نظريه لدين، اخيرا تنها انتخابات را در ايران "رفراندم " خوانده است، و ظاهرا اينگونه با انتخابات رياست جمهوری آينده ايران که امکان دارد کمافی چند انتخابات سالهای اخير در ايران، با عدم استقبال مردم مواجه شود، برخورد نموده است)
مايکل لدين در ارتباط با شناسائی گروههای مخالف ايرانی که موضوع بحث سنای آمريکا و طرح های در حال گفتگو در کنگره آمريکاست، دست بر روی " طرح پيشنهادی رفراندم" که اخيرا از سوی برخی شخصيت های داخل و خارج ايران مطرح شده و بنام " 60 ميليون دات کام" امضاهايی را از شخصيت های مختلف جمع نموده است، گذاشته و می نويسد: " يک رفراندم ملی از سوی عده ی زيادی از شخصيت ها و رهبران مهم و صاحب اعتبار که عمدتا در ايران ساکنند و برخی نيز از قربانيان شکنجه و زندانيان می باشند، پيشنهاد شده است. "
لدين در توضيح اينکه چه کسانی حاميان اين طرح هستند، ناگزير به اين اعتراف است که :" در ليست حاميان اين رفراندم يک اسم دور از انتظار وجود دارد : محسن سازگارا، يکی از بنيانگذاران سپاه پاسدران انقلاب اسلامی و يکی از همکاران خمينی . " اما لدين بلافاصله برای آنکه اثرات سمی نام محسن سازگارا و سپاه پاسداران او را از بين ببرد، می نويسد:" اين ليست شامل نام بسياری از فعالين هوادار دمکراسی و برخی از رهبران مذهبی کشور نيز می باشد، که در آخرين شمارش بعمل آمده حدود 18000 ايرانی از گرايش های مختلف سياسی آنرا تائيد کرده اند."
مايکل لدين می نويسد:" تاکنون هيچ کدام از رهبران غربی اين فراخوان ايرانيها برای رفراندم را تائيد نکرده اند، اما هم اکنون زمان آنست ."
پس از آن لدين بر مسئله ای تاکيد می کند که بسياری از طراحان طرح رفراندم مدتی پيش از لدين خواستار آن شده اند، با دقت بخوانيد و شباهت نظرات لدين با طراحان ايرانی رفراندم را مقايسه نماييد، لدين
می نويسد:" اگر ملاها بشکل غير منتظره طرح رفراندم را بپذيرند، ممکن است پيروز شوند و از مردم تائيد مشروعيت خود را می گيرند. در صورت شکست هم از دو حال خارج نيست يا ممکن است که بشکل صلح آميز قدرت را واگذار نمايند، و يا با واگذاری قدرت مخالفت نمايند . در اين صورت ديگر هيچ رهبر غربی نبايد در فراخوان برای انقلاب دمکراتيک در ايران غفلت و کوتاهی نمايد. يک غرب متحد می تواند آن کاری را برای ايران انجام دهد که قبلا برای اکراين انجام داده است."

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/18853

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چه کسانی می خواهند دربرهمین پاشنه بچرخد؟ تقی روزبه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016